سید جمال الدین اسد آبادی پس از ورود به ایران در ذیقعده سال ۱۳۳۳ قمری مطابق با شهریور ۱۲65 شمسی و در زمان اقامتش در کشور بیست و دو روز را در اصفهان توقف کرد. سپس به طرف تهران حرکت کرد. به روایت کتاب “خاطرات حاج سیاح “در ایامی که سید در اصفهان بود .از خراب کردن عمارات عالی صفویه،از جمله عمارت عالی قاپو واز بین بردن آثار آن دودمان مطلع شد و بسیار اوقاتش تلخ شد . روزی که بازدید رکن الملک و مشیرالملک و ظل السلطان می رفت به آن دو نفر گفت: مگر شما انسان نیستید یا هیچ از عالم خبر ندارید ؟در خارجه خرج های زیاد میکنند که یک اثر قدیمی را حفظ کنند. بلکه سهل است کرورها خرج کرده و آثار قدیمی دنیا را هم به مملکتشان میبرند. شما به چه عقل و انصاف این آثار محترم یک دودمان تاریخی را که کرورها خرج آن شده خراب کردید. ایشان گفتند ما نوکریم و جز اطاعت چاره نداریم .سید جمال الدین در این مورد با ظل السلطان حاکم اصفهان و پسر ناصرالدین شاه هم ملاقات میکند و به او می گوید:حقیقت این است که می خواستم به شما عتاب کنم در خصوص اینکه در اروپا و چین و هند و سایر ممالک آثار قدیمی را با کمال دقت و تعمیر می کنند .شما را چگونه دل رخصت داد که آثار دودمان محترمی مثل صفویه را اینطور به خاک پست کردید.
ظل السلطان آهی کشیده و گفت افسوس که پسر پادشاهم و آزادی ندارم.پس به ولیخان گفت جعبه اسناد را آورده چندیدن حکم موکد شاه را برای خرابی یادگاران صفوی ارائه داد .گفتم شما بازپسرشاه بودید .می توانید توسط کنید(واسطه شوید برای جلوگیری از خرابی)پس کاغذهایی چند از شاه را سرتا پا فحش به سلاطین صفویه، ارایه کرد و گفت :اینها جواب واسطه شدن من است. باز این مساجد چون دست علما است سالم مانده و این عالی قاپو و میدان را به زور نگهداشته ام. این سربازها را نیز منظم کرده ام . همه این کارها خلاف میل شاه است.او میخواهد کسان و خادمان همه نادان و خر باشند. مثل ملیجک پسر میرزا محمد که تمام ممالک اروپا را با شاه بوده ،الان اگر از او بپرسند میان انگلیس ،فرانسه و آلمان رافرق نمی دهد.نمی دانید شاه چه نیتی دارد؟اینطور کارهای نفرت آور را به من تکلیف به اجبار می کند .
گروه تاریخ