“آژنگ نیوز”: نخست باید اجمالا اشاره کرد که دانش یا فن پزشکی در ایران قدیم، بنابر شواهد و قرائن و بعضی متون موجود، از کهن ترین دانشها یا فنون رایج در ایران و میان ایرانیان بوده است. ایرانیان بیماری را به اهریمن نسبت می دادند، مبارزه با آنرا کردار نیک می شمردند و پزشکان را که با آن پیکار می کردند، سخت ارجمند می دانستند و آنها را معنا در زمره روحانیان به شمار می آوردند. به خصوص اشارات متون دینی اوستایی به فن پزشکی و اهمیت پزشکان در معالجه بیماریها، امتحان پزشکان و دستمزد آنها در مداوای طبقات مردم قابل توجه است.
فرگردهای هفتم، بیستم، بیست و یکم، و بیست و دوم وندیداد مشتمل بر فرازهایی درباره بیماری و مرگ، پزشک و امور پزشکی و شیوه های درمان است. فصل صد و پنجاه و هفت از کتاب سوم دینکرد هم به امور پزشکی اختصاص یافته است و البته در بعضی مواضع دیگر از دینکرد هم اشاراتی به پزشکی می توان یافت. بر اساس این متون، بیماری و ناخوشی از افعال اهریمن، و حفظ سلامت و درمان بیماری مبارزه با اهریمن تلقی می شده است.
پزشکی را دو قسم می دانستند: روان پزشکی و تن پزشکی، تن پزشکی خود منقسم بر پارسایی درمانی، آتش درمانی، گیاه درمانی،کارد درمانی، داغ درمانی، و مانسر (کلام مقدس) درمانی بوده است.تن پزشکها را ایران درستبد برمی گزید و چنین پزشکانی باید از فضایل بسیار برخوردار باشند؛ از جمله خوی مراقبت از بیمار داشته باشند، نیک سرشت و روان دوست و باریک بین و بسیار خوان و خوش حافظه و بسیار با تجربه و بی تکبر و شکیبا باشند. اندام ها را به درستی بشناسند، تغییرات بیماری را بدانند، و درمان شناس باشند. درباره دستمزد پزشکان و جراحان برای مداوای طبقات مختلف هم دستوراتی در وندیداد آمده است.
تاسیس جندیشاپور
درباره تاسیس مدرسه و بیمارستان جندیشاپور اطلاعات ما ناقص و اندک است. گفته اند نخست اردشیر بابکان (حکومت: ۲۲۶-۲۴۱م) به فکر چنین کاری افتاد و کسانی را هم برای مطالعه در این باره به هند و بین النهرین فرستاد؛ اما آنرا به پایان نبرد و بیمارستان و مدرسه به روزگار شاپور اول به اتمام رسید. براساس روایتی، وقتی دختر امپراتور بیزانس به ازدواج شاپور درآمد، پزشکانی با خود به ایران آورد که به روش خود علاج می کردند و کتاب ها درباره پزشکی خود نوشتند، قوانین آنرا مرتب گردانیدند، و بنابر عقیده الگود به تدریس طب بقراطی برخاستند، یعنی مقدمه تأسیس بیمارستان و مدرسه جندیشاپور را فراهم کردند. بعضی از محققان تأسیس آنرا به خسرو انوشیروان نسبت داده اند و آورده اند که نسطوریان در این کار مشارکت داشتند، در حالی که اگر داستان فردوسی، که تصریح کرده است مانی را در کنار دیوار بیمارستان جندیشاپور به دار آویختند. درست باشد، این بیمارستان باید پیش از شاپور دوم یا در آغاز پادشاهی اوتأسیس شده باشد.
🔥بیاویختند از در شارسان
🔥دگر پیش دیوار بیمارسان
کریستنسن معتقد است که مدرسه جندیشاپور مخصوص مسیحیان نسطوری بود و توسط همانها، پس از اخراج و پناه به ایران، ساخته شد. اما سیریل الگود تأسیس آنرا به پیش از ماجرای ورود نسطوریان به ایران دانسته است دانش و شیوه پزشکی جندیشاپور، آمیخته ای بود از طب ایرانی و یونانی و هندی. به درستی نمیدانیم طب یونانی چگونه و از چه راههایی وارد ایران شده است، اما در میان اطرافیان امپراتور بیزانس که همراه با خود او به دست شاپور ساسانی اسیر شدند، پزشکانی بوده اند که احتمالا در آشنایی ایرانیان با طب یونانی با رشد و شکوفایی این دانش بی تأثیر نبوده اند.
به خصوص توجه نسطوریان به ایران، پس از اخراج از الرها در ۴۸۹م مهم ترین حادثه فرهنگی است که موجب نفوذ بیشتر طب یونانی، و ترکیب آن با سنن پزشکی ایرانی شد و نتایج گرانبهای آن به زودی در قالب مدرسه و بیمارستان جندیشاپور ظاهر گردید. در همین دوره از تئودوروس مسیحی، پزشک مشهور شاپور دوم، هم یاد شده است که کتابی به زبان پهلوی درباره داروها، موسوم به کناش، به او منسوب است که بعدها به عربی هم ترجمه شد در حوادث روزگار شاپور دوم هم از ورود یکی از پزشکان نامدار هند به ایران و ترویج طب هندی یاد شده است.
در عصر خسرو انوشیروان، برزویه طبیب، سرکرده پزشکان ایران – یا ایران درستبد – یاد شده که بنابر مقدمه کلیله و دمنه مدتی هم در هند بوده است. در همین دوره، سرجیس رأس العینی، از پزشکان مشهور عصر، بعضی کتاب های بقراط و جالینوس را برای خسرو انوشیروان ترجمه کرد. این کتابها و تعدادی از دیگر آثار پزشکی یونانی و ایرانی و هندی بعدها به عربی ترجمه شده و بخشی از پزشکی عصر اسلامی براساس آنها شکل گرفت.
گروه تاریخ