حسینقلی مستعان متولد ۱۲۸۳ تهران ودرگذشته به تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۶۱ در تهران، از پرکار ترین مترجمین و داستاننویسان بود .خانم گلاب آدینه ،بازیگر سینما دختر ایشان است. مستعان در دوران پر کاری از بر خورد برخی ناشران گلایه داشت . وی در سال 1350 در مطلبی با عنوان ” ناشران منتظر مرگ من هستند ” نوشت:
بیش از نیم قرن با کتاب و نشریات سر و کار دارم و میتوانم بگویم که دستخوش زد و خورد دائمی با ناشران هستم . ماجرای من با ناشران کتاب و بنگاههای نشر حکایت کاملی از وضع این بنگاهها از رفتار ناشران با نویسندگان و صاحبان کتاب و سرنوشت کتاب در کشور است. ۴۶-۴۷ سال پیش یک ناشر پس از چاپ سه جلد از یک ترجمه من سه جلدی دیگرش را از یک مترجم دیگر چاپ کرد. بی اعتنا به چگونگی آن ترجمه و فقط به دلیل آنکه حقم را ندهد و کار را رایگان تمام کند. این آغاز کار بود.
پس از آن یک روزنامه دهها کتابم را چاپ کرد و حقی هم که پرداخت کرد ده دوازده جلد از هر کتاب بود .یک بنگاه دیگر همه درآمد مرا از چاپ ۲۰ جلد کتاب خرج عروسی خود کرد. بنگاه نشریاتی دیگری ۶-۷ جلد کتاب من را با تیراژ ی دو سه برابر آنچه در قرارداد آن نوشته بود، چاپ کرد و همینکه این خیانت آشکار شد ،من خواستم جلویش را بگیرم آخرین کتاب را ناتمام و بیهیچ تصحیح و غلط گیری به وضع مفتضح و مضحکی چاپ کرد. یک ناشر دیگر کتاب بینوایان مرا به دست یک کتاب دزد و ترجمه دزد معروف از روی متن فارسی من ترجمه کرد. یعنی تصرفات غلطی در عبارات کرد و این کتاب به هر صورت چاپ شد. من شکایت کردم.
وزارت فرهنگ وقت کتبا تایید کرد که آن ترجمه از روی ترجمه من دزدیده شده است. حکم توقیف کتاب صادر و اجرا هم شد. اما هنوز نیز همان ناشران کتاب را چاپ و نشر می کند. ماجرا به اینجا ختم نشد یک ناشر پس از چاپ چند کتاب من قراردادی برای چاپ همه کتابهایم (۲۵۰ جلد) با من بست. چون آن ناشر کتابهای مبتذل بیشمار خود را از انبار بیرون ریخت و کیلویی کرد. دیگر ناشران با او سخت در افتادند و کتاب های مرا هم به دلیل آنکه با آن ناشر همکاری میکردم تحریم کردند. آن ناشر ورشکست شد و چند سال هیچ ناشری نام مرا جز با خشم وغیظ بر زبان نیاورد. پس از آن به تدریج با ناشران آشتی کردیم .یک بنگاه مطبوعاتی معتبر قراردادی برای چاپ پنجاه جلد از کتابهایم با من بست. اما پس از چاپ ده جلد از ۵۰جلد با من قهر کرد و خودسرانه و یکطرفه اعلام کرد که باقی کتابها را چاپ نمیکند. چرا؟ به دلیل آنکه من یک کتاب را که هیچ ربطی به قرارداد نداشت به یک ناشر دیگر داده بودم! بعد یک ناشر واقعا محترم و با مراقبت دیگر ۳ قرارداد با من بست ،یکی برای چاپ رمان بزرگ معروف من” آفت “یکی دیگر برای چاپ ۲۵ جلد ا ز رمان های دیگرم و به یکی برای چاپ بینوایان در دو نوع بزرگ لوکس و جیبیُ .ُاما نتیجه عمل: از” آفت” ششصد صفحه با چاپ و کاغذ خوب و با کمال دقت چاپ کرد. سپس آن را راکد گذاشت و نزدیک به ۱۰ سال است که همچنان راکد مانده است. از ۲۵ کتاب هم فقط ۳ جلد چاپ کرد.
بینوایان را هم پس از چاپ چند فرم از آن به یک ناشر دیگر واگذاشت و ماجرای من با این ناشر بزرگوار از همه عجیبتر بزرگتر بود. پس از آن باز کارمن با ناشران به قهر گذشت .تا آن که یکی از آنها ۲ قرارداد برای چاپ نهم بینوایان و چاپ یک کتاب ۴۰۰ صفحه ای با من بست. مدت یکسال من حریفش نشدم و اقدام به چاپ به این کتابها نکرد و این قرارداد تا ۳ سال اجرا نشد. اماُ چاپ بینوایان را به یک بنگاه دیگر وا گذاشتم. آن وقت با بنگاه اولی با عجله و با وضع بسیار بد یک چاپ افست از کتاب با نصف قیمت منتشر کرد و دو ناشر به جان هم افتادند و نفرت آور تر و رقت انگیز تر از همه آن که هر دو گریبانم را گرفتند و به عنوان کلاهبردار شکایت کردند. راستی که مصیبت بزرگی است زندگی من با ناشران کتاب… اکنون باز قهر برقرار است باز من تحریم شده ام .در حدود ۹۰ جلد از کتابهای من تاکنون چاپ شده همه تجدید چاپ هم شده و بعضی آنها به چاپ دهم و دوازدهم نیز رسیده اند و کمتر اتفاق افتاده است که یک کتاب من مثل هزاران کتاب دیگر مدتها در کتابفروشی ها بماند ویا بر روی بساط ها با یک چهارم بهای اصلی پخش شود. با این همه کتاب هایم را چاپ نمی کنند و من نمی دانم برای چاپ ۲۰۰ ۳۰۰ جلد کتاب هم باید به کجا رو آورم .آنها منتظر مرگ منند تا برای چاپ کتابهای روی دست هم بلند شوند.
ماجرای دیگر آنکه یکی از ناشران برای چاپ ترجمه یکی از کتابهای معروف هوگو با من قراردادی بست و من کتاب را که از ترجمه های قدیمی بود با تجدید نظر در آن برای چاپ آماده کردم . ناگهان دیدم همان ناشر همان کتاب را با ترجمه دیگری چاپ کرده است ،چون اعتراض کردم خندید و گفت آخر این ترجمه برایم مفت تمام شد.اما آن ترجمه ای بود سراپا غلط و نارسا و ناقص که کتاب معروف هوگو را به خاک سپرد!پس یکی از نقص ها که جدا هر چه زودتر باید رفع شود همین است که هر ناشرهیئتی صالح برای جدا کردن کتاب های خوب از بد و برای تشخیص ترجمه صحیح و اصیل از ترجمههای مبتذل در اختیار داشته باشد. نقص دیگر کار ناشران تقلید است و نتیجه این تقلید نشر هزاران ترجمه رمانها و آثار خارجی است که باید با جرئت بگویم نویسندگان خودمان از ۹۵% آن کتاب بهتر می نویسند .اما نام بیگانه بر اثر بیگانه مزه دیگری دارد. البته برای بی مایگان و ساده لوحان. اما نقشی که حتما باید با کمک قانون رفع شود طرز رفتار و معامله ناشر با نویسنده یا مترجم است و این نقص بیش از همه با صورتی ظالمانه و جابرانه و کاملا مخالف حق و انصاف در قراردادهای ناشر آن جلوه گر است. این قراردادها کاملا یک طرفه به صورت یک فرمان مستبدانه است. مقید به تاریخ نیست و ضامن اجرا ندارد. ناشر نحواست چاپ کند، نمی کند .خود من دستکم ۱۰ قرارداد از ناشران مختلف در دست دارم که اجرا نشده است چیزی هم به من نپرداخته اند.
گروه تاریخ