“آژنگ نیوز”:آیا آسیابانان قهرمان داستانهای قرون وسطی بودند .در پاسخ به این سوال و سوال بعدی که آنان چگونه به این موقعیت ادبی و تاریخی رسیدند؛ باید اشاره کرد که در پایان دوره قرون وسطی، آسیابانان شهرت ضعیفی داشتند. آسیابان چاسر در داستانهای کانتربری، درشت، مبتذل و معمولاً ناصادق بود – او «داستانهای میخانههای، در اصل کثیف» را میگفت و «در دزدی غلات استاد بود». این کلیشهها سایهای طولانی ایجاد کردهاند که در کتابهای شوخی تکرار شده است، که یقه پیراهن آسیابان را «کثیف » توصیف میکردند… زیرا آنها کمتر به فکر حمام کردن بودند .همچنین تصنیفهایی در مورد آسیابانهای بداخلاقی سروده میشد که زنان از ازدواج با «دزد و یک آسیابان» امتناع میکردند. اما این کلیشه چگونه به وجود آمد؟
رژیم غذایی در اوایل انگلستان مدرن مبتنی بر غلات بود که عمدتاً شامل نان، فرنی و آبجو بود. قبل از اینکه نانوایان، آبجوسازان و صاحبان خانه بتوانند آنها را تولید کنند، غلات آنها باید آسیاب می شد. دانه های آسیاب شده به سرعت فاسد می شدند، بنابراین خدمات آسیاب باید محلی باشد و بنابراین هر جامعه ای به آسیاب و آسیابان نیاز داشت. اما آسیابانان علیرغم فراگیر بودن، کسب و کارشان آنقدر پیش پا افتاده بودند که آمار فعالیت آنها ثبت نشد و سوابق شخصی کمی از خود به جا گذاشتند. با این حال، آسیابانی شغل مرسومی شده بود، و تخلف از شیوه های خوب در دادگاه های محلی و ملی، به ویژه دیوان دارایی – که سوابق آن بینشی در مورد تجارت آسیاب و کسانی که در پشت این خدمات هستند، محاکمه می شد.
یک اتهام رایج علیه آسیابان در دعوا این بود که آنها تلفات بیش از حد – درصدی از غلات مشتریان را به عنوان پرداخت دریافت کردند – که تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد خانوار داشت. بنابراین، جای تعجب نیست که آسیابان کلیشهای، همانطور که در تصنیف «شجاعت رابین شخمزن» (۱۶۷۵-۱۶۹۶) نمونهای از آن است، یک «قطع دوگانه در دانه» بود، که «از یک بوشل یک پیک را خواهد دزدید». برخی از آسیابانها مطمئناً ناصادق بودند و از نظر قانون متهم به گرفتن «هزینهای دیگر» از غلات یا بهطور ظریفتر، همانطور که در کارخانه مرفورد میل در دنبیگ دهه ۱۶۳۰ رخ داد، شکافی در ماشینآلات آسیاب ایجاد کردند که از طریق آن میتوان غلات را «پنهان و خراش داد». کار آنها به ندرت به ثروت منجر می شد، با این حال در تصنیف هایی مانند «دختر شوخ دوونشایر» (۱۶۷۵-۱۶۹۶) آسیابان ها به عنوان صاحب «سه یا چهار جریب زمین، و همچنین نقره و طلای خوب در دستور» توصیف می شدند که اغلب «بی فرهنگ» و «بی ادب» بودند و با این تصور که در تجارت خود تقلب می کردند.


در واقع، ثروت یک آسیاب به منطقه ای که آسیاب خدمت می کرد بستگی داشت، اینکه آیا آسیاب زمینی دارد که بتوان آن را کشاورزی کرد، آیا آسیاب های رقیب در نزدیکی آن وجود داشت، و اینکه آیا این آسیاب معمولی بود که مستأجران و ساکنان محلی موظف به استفاده از آن بودند. آنها به ندرت صاحب آسیاب می شدند، اما آنها را اجاره می کردند یا توسط اربابان یا زمین داران استخدام می شدند. بنابراین آنها خود را در خدمت دو ارباب مخالف یافتند – صاحبان آسیاب، که انتظار سودهای قابل توجهی داشتند و نرخ های بالایی را طلب می کردند، و جوامعی که آسیابان ها به آنها خدمت می کردند، که انتظار خدماتی کارآمد و مقرون به صرفه داشتند – و به همین ترتیب به اهداف آسانی برای اتهامات نادرست تبدیل شدند. در داستان بووی تریسی، دوون، در سال ۱۶۰۱، در یک مناقشه بین کارخانههای رقیب، جان کولز ادعا کرد که آسیابهای کارخانههای عمارت «تلفات زیادی را متحمل شدهاند»، زیرا آسیابها «رانت بسیار بالایی داشتند» که آنها فقط میتوانستند از طریق «شیوههای ناعادلانه» درست کنند.
آسیاب ها تحت سلطه مردان بودند. فقط چند زن که اکثراً بیوه بودند، خودشان ماشین آلات آسیاب کار می کردند. با این حال، زنان اغلب مشتری بودند: در داستان رسوبات قانونی، مردان توصیف می کردند که غلات را از طریق همسران یا خدمتکاران خود به آسیاب می فرستادند نه اینکه خودشان آن را ببرند. گیلبرت جکسون از گرانتام، لینکلنشایر، در دهه ۱۵۸۰ ادعا کرد که هرگز مستقیماً با کارخانه کار نکرده است «بلکه معامله در آن را کاملاً به همسرش واگذار کرده است» و در دهه ۱۶۲۰جان نیوتن به دلیل گزارشهایی که از «همسر» و خدمتکارش دریافت کرده بود، فقط از خدمات ضعیف در کارخانههای برتون آپون ترنت آگاهی داشت. این بدان معنی است که تعاملات در کارخانه ها اغلب بین کارگران مرد و مشتریان زن بود. در کنار مکان مجزای آنها، این کارخانهها را به محیطی عالی برای داستانهای واگذاریهای غیرقانونی تبدیل کرد – که اغلب از پتانسیل استعاری تجارت استفاده میکردند.
آسیابان کلیشه ای اوایل مدرن با صنعتی شدن و شهرنشینی محو شد. در قرن نوزدهم آسیابهای بخار بزرگ جایگزین آب و آسیابهای بادی شدند، شبکههای حملونقل گستردهتر، آرد ریزتر را در فواصل بسیار دورتر منتقل میکردند و آسیابها تبدیل به تاجر آسیاب میشدند، غلات را عمدهفروشی میخریدند و محصولات را مستقیماً به مغازهها و نانواها میفروختند. آسیابانان دیگر به خاطر تخلفات اجتماعی به تمسخر نمی پرداختند، آسیابانان به عنوان سرمایه داران صنعتی خشم جدیدی را برانگیختند.
گروه گزارش