“آژنگ نیوز”:پارادوکس موفقیت دموکراسی در اروپا درگیر این نکته است که چه چیزی بسیاری از اروپاییها را وادار میکند که از یک سیستم سیاسی که قاره را پس از جنگ جهانی دوم با موفقیت بازسازی کرده و آن را به پررونقترین بازار واحد جهان تبدیل کرده، رویگردان شوند؟دلایل بسیار متنوعی است، از بحران های اقتصادی و افزایش نابرابری گرفته تا تأثیر منفی رسانه های اجتماعی بر رفتار سیاسی و نقض هنجارهای دموکراتیک توسط نخبگان. اما محرک دیگری وجود دارد که به ندرت در مورد آن صحبت می شود: قدرت تجربه شخصی.
در طول دو دهه گذشته، دانشمندان علوم رفتاری به طور گسترده بررسی کرده اند که چگونه اعمال ما توسط تجربیات ما هدایت می شود. درد، لذت، پاداش، زیان، اطلاعات و دانشی که از زندگی در وقایع ناشی میشود به ما کمک میکند تا اعمال گذشته خود را ارزیابی کرده و به آیندهها اطلاع دهیم. یک تجربه مثبت که با یک گزینه خاص مرتبط است، احتمال انتخاب مجدد آن گزینه را افزایش می دهد. یک تجربه منفی اثر معکوس دارد.


نقشه برداری از تجربیات مردم – به ویژه در پاسخ به خطرات زندگی – می تواند رفتارهای مخاطره آمیز گیج کننده مانند ساخت خانه های مردم در دشت های سیل زده، در مناطق با خطر لرزه ای بالا یا در پای یک آتشفشان فعال را روشن کند. آخرین فوران خشونت آمیز وزوویوس، “بمب ساعتی تیک تاک اروپا” ۸۱ سال پیش رخ داد. وزوویوس یکی از پرخطرترین آتشفشانهای جهان است. با این وجود، حدود ۷۰۰هزارساکن در “منطقه قرمز” در پای آن زندگی می کنند، ظاهراً هشدارهای وحشتناک آتشفشان شناسان را نادیده می گیرند. برای درک این رضایت در مواجهه با آرماگدون احتمالی، باید تجربه فردی و جمعی را در مورد خطر مورد بحث تحلیل کرد. اکثر ساکنان منطقه قرمز هرگز شخصاً فوران کوه وزوویوس را تجربه نکرده اند. تجربه شخصی آنها، روز به روز، احتمالاً آنها را با احساس “روشن بودن” مطمئن می کند.
آزمایشهای روانشناختی متعددی چگونگی ظهور این رفتار روزمره را تأیید کردهاند. تجربه ما به کاهش وزن و دست کم گرفتن احتمال و تأثیر رویدادهای نادر به دلیل نادر بودن آنها تمایل دارد. رویدادهای بسیار نادر و فاجعه بار به ویژه در بازار مالی را رویدادهای قو سیاه نامیده اند. نادیده گرفتن امکان آنها به مقررات ناکافی بانکی و فروپاشی مالی فاجعه بار مانند بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ کمک کرده است. مردم اروپای غربی بیش از ۷۰ سال است که دموکراسی و رفاه رو به رشد را تجربه کرده اند. آنها تاکنون از تجربه تصاحب مستبدانه در امان بوده اند و بنابراین ممکن است خطر فروپاشی دموکراتیک را دست کم بگیرند. به طرز متناقضی، موفقیت نظامهای دموکراتیک ممکن است بذر نابودی بالقوه آنها را نیز بکارد.
این پدیده ای شبیه به پارادوکس پیشگیری از بیماری است، جایی که موفقیت اقدامات پیشگیرانه مانند واکسیناسیون دوران کودکی ممکن است نیاز درک شده آنها را تضعیف کند، بنابراین رضایت و تردید واکسن را افزایش می دهد. ارتباط شوم دیگری بین فرسایش یک نظام دموکراتیک و تجارب شهروندان آن وجود دارد. همانطور که تاریخ نشان داده است، دموکراسی ها به طور ناگهانی آتش نمی گیرند. دموکراسیها به آرامی میمیرند، هر بار یک ضربه خنجر، تا زمانی که به نقطه اوج برسد. بعید است که وقتی یک رهبر سیاسی از یک کنوانسیون سرپیچی کند، عموم مردم خطری برای دموکراسی را درک کنند. اما هنگامی که نقض مکرر هنجارهای دموکراتیک توسط نخبگان سیاسی تحمل می شود، وقتی تخلفات لفاظی تشدید می شود، و زمانی که سیل دروغ ها و ادعاهای دستکاری “عادی” می شود، آنگاه شکست مردم در مجازات نشانه های اولیه چنین رفتاری در صندوق های رای ممکن است عواقب شدیدی داشته باشد. همانطور که به نظر می رسد یک نیروگاه هسته ای تا زمانی که آخرین سوپاپ ایمنی شکسته شود، ایمن کار می کند، دموکراسی ها می توانند تا زمانی که به خودکامگی تبدیل شوند، پایدار به نظر برسند.
راه مقابله با این مشکلات ممکن است شبیه سازی تجربه خطرات باشد، حتی اگر فقط از طریق پراکسی ها. به عنوان مثال، مراکز آموزش بلایای طبیعی در ژاپن تجربه ابعاد احشایی یک زلزله و دینامیک زمانی سریع آن را به گونه ای شبیه سازی می کنند که حتی گرافیکی ترین هشدارها نیز نمی توانند. این استدلال وچود دارد که می توان به همان اندازه احساس زندگی در یک موقعیت استبدادی را شبیه سازی کرد. . بدین وسیله کسانی که به اندازه کافی خوش شانس بوده اند که هرگز آن را تحمل نکنند آگاه می شود. عدم وقوع به ظاهر مداوم رویدادهای مخاطره آمیز می تواند اغوا کننده و گمراه کننده باشد. اما افراد اسیر چیزی نیستند که هنوز تجربه نکرده اند. افراد همچنین می توانند از قدرت مثبت تجربه برای حفاظت و قدردانی از سیستم های دموکراتیک خود استفاده کنند.
نویسنده:لوسیا کابالرو محقق امور بین الملل در انگلستان
گروه گزارش