“آژنگ نیوز”:محل اجتماع و زندگی هنرمندان در تهران قدیم در مرکز شهر تهران واقع بود. شاهرخ نادری در این خصوص می نویسد:من حدود هفتاد سال پیش در محدودهای که شاید شمالیترین نقطهٔ تهران در آن زمان بود، به دنیا آمدم. من اسمهای قدیم را به خاطر دارم که جنوب آن میشد “خیابان شاهآباد”؛ از طرف غرب “خیابان سعدی”، “چهارراه سیدعلی” و “دروازه دولت”؛ خانقاه، هدایت و پیچ شمیران که من در “خیابان خانقاه کوچهٔ یاسمین” به دنیا آمدم.
🔸دوران طفولیت من دورانی بود که واقعاً هیچ امکاناتی نبود. خوب یادم است که خیابان خانقاه را هر روز عصر کارکنان شهرداری با یک سطل آب پاشی میکردند. همه جا خاکی بود و ما هر روز که از مدرسه میآمدیم یک مقدار هم خام میخوردیم و آبی هم که در جوی بود همیشه گل بود. این محل به دلیلی که در شمال تهران قرار داشت نمیدانم یا شاید به دلیلی که کار فرهنگی زیادی در آن انجام میشد، محلی بود که همیشه پر وصدا بود. همچنین معروفترین کتابفروشیهای آن زمان در خیابان شاهآباد بود، مثل: اقبال، خیام، علمی… و ما هم هر روز از مقابل آنها رد میشدیم ولی نه دانشش را داشتیم کتاب بخوانیم و نه بضاعت خرید کتاب را داشتیم. در همین محل هنرمندان آن زمان که شهرت فوقالعاده بالایی داشتند زندگی میکردند که ما فقط اسمشان را میشنیدیم.
🔸”مرحوم بنان” در طبقه سوم مستأجر ما بود، خانم قمرالملوک وزیری در یکی از فرعیهای خیابان منوچهری زندگی میکرد. خانم اشرفالسادات مرتضایی (مرضیه) منزلشان نزدیک چهارراه سیدعلی بود. این طرفترِ منزل ما انتهای خیابان خیام در هدایت، هنرستان موسیقی کشور بود که ما عصرها دم در این هنرستان میایستادیم تا این هنرمندان را ببینیم.
🔸چون اسمهایشان را گهگاه میشنیدیم و آن وقتها خیلی برای ما مهم بود که اینها را از نزدیک ببینیم، همیشه تصور ما این بود که اینها انسانهای خارقالعادهای هستند. چون تلویزیون نبود و رادیو هم به آن صورت برنامه نداشت.
🔸در کوچه ظهیرالاسلام خانه مرحوم صبا بود. خوانندهای بود بهنام قاسم جبلّی که در خیابان شاه آباد زندگی میکرد، او یک مغازه لوازمالتحریر فروشی داشت که همیشه جمعیت زیادی در آن بود، نه به خاطر خرید، بلکه به خاطر دیدن این آقا. آقای منوچهر شفیعی بودند همچنین آقای بهرام سِیَر، اینها کسانی بودند که در محله ما رشد میکردند و ما ناخودآگاه دنبال این افراد بودیم. همچنین حسین یاحقی، (دایی پرویز یاحقی) و خانم روحبخش همسایه خیلی نزدیک ما بودند. ایشان خاله خانم پوران بودند که خانم پوران هم با ایشان زندگی میکردند و ما این افراد را بیشتر از هر کس دیگری میدیدیم. جالبتر اینکه نزدیک خانه خانم مرضیه، خانم پروانه بودند که ایشان خواننده ارکستر آذربایجانی بودند و افراد این ارکستر منوچهری ساکن بودند.
🔸آقای چشمآذر، نوازنده قرهنی، در کوچهای بنام یخچال ساکن بودند. ایشان پدر ناصر و منوچهر چشم آذر، از آهنگسازان خوب ما هستند. آقای چشم آذر، خانم پروانه و آقای مصطفی پایان هم با این ارکستر همکاری میکردند. آقای مفخم پایان هم در کوچه آسید هاشم زندگی میکردند که یک سرش در خیابان شاه آباد بود و یک سرش در کوچه توسلی. آقای مفخم پایان، از اساتید موسیقی بودند که حبیبالله بدیعی از شاگردان ایشان بود. خانه خانم غزال در انتهای خیابان خانقاه بود که ترانه «یک حمومی من بسازم» را خواندند.
دلم میخواهد راجع به کوچه آسیدهاشم با شما صحبت کنم. معروفترین باشگاه ورزشی آن زمان به نام باشگاه نیرو در این کوچه بود، که دکتر منوچهر مهران ریاست آنجا را به عهده داشتند و خانم منیر مهران بعد از فوت شوهر، این باشگاه را اداره میکردند. جالب این بود که اکثر جوانهای این محل جذب ورزش هم میشدند. اما در کوچه آسید هاشم، تکیه آسید هاشم هم بود که این تکیه محل برگزاری مراسم عزاداری بود.
🔸همینجا نکتهای را بازگو میکنم: چندی پیش به مسجد فخرالدوله در دروازه شمیران برای مراسم ختمی رفتم. این ختم بدون تبلیغ و آگهی به قدری شلوغ بود که حد ندارد. ما که این همه ختم میگذاریم و در بالای شهر پول گزاف هم خرج میکنیم و آگهی در روزنامه میدهیم، باز هم به آن صورت جمعیتی نمیآید. اما این مسجد خیلی شلوغ بود و وقتی من علت شلوغی مسجد را جویا شدم، گفتند که این همبستگی محل است. وقتی در محله دروازه شمیران کسی فوت میکند، آگهی فوت را به دیوار میچسبانند و اهل محل وظیفه دارند در این ختم شرکت کنند و هیچ آگهی هم در روزنامه نمیدهند. میخواهم بگویم که همبستگی محلی چه ریشههایی در سنت ما دارد.[…] (نادری، شاهرخ. ۱۴۰۳: ۱۱-۱۲)
📍منبع: نادری، شاهرخ. ۱۴۰۳. خاطرات هنری شاهرخ نادری شما و رادیو. با مقدمه ناصر ملکمطیعی. تهران: نشر جاویدان.
گروه تاریخ