“آژنگ نیوز”: بیاد آیامگذشته شرح یک شکار آهورامینگارم . در سال ۱۳۰۰ شمسی پیشکار دارائی کرمان بودم. سردار اسعد بختیاری والی کرمان بود. امیرجنگ بختیاریهم باایشان به کرمان آمده بودند. امیرجنگ در سواری اسب بسیار” ماهر بود.
بطوریکه دریک شکارگاه دیدم آهو را بقدری دوانده و خسته کردهبود که با قدرت اسب اورا از مقابل سرداراسعد گذرانید تا ایشان بتوانند نشسته تیراندازی کنند و روز تعطیل پشت سر هم فرصتیدست تا با امیر جنگ به شکار آهوبه جویبار برویم. در روز اول به یک آهو برخوردکرد و دماغ آنهارا گرفته اسب امیرجنگاز نژاد ترکمن و اسب من از اسبهای طایفهبچاقچی کرمان که از نژاد اسبهای عربی گرفتهاند بوده است . امیر جنگ زودتر از من با آهوها رسید و سرتاخت یکی از آنهارا شکا رکرد منهم بعداز ایشان به آهوها رسیده در سرتاخت یکی را شکار کردم.
شب که در جوییار دور هم نشسته صحبت از شکار مزبودر بودمن حس کردم کدخدازاده های بختیاری که دور ما نشسته بودند اگر چه ظاهرا حرفی نمیزدند یقینا باور نمیکنند پیشکار مالیه در سرتاخت اسب آهو زده باشد.
روز بعد قرار شد هرکدام از ما به طر فی برویم و میعادگاه مادر قهوهخانه باغین برای صرف ناهار مقررشد . اتفاقا در مقابل من دو آهو دیده شد و با مهارتی که بکار بردم دماغ آنهاراگرفته خودم را به شکار رسانیدم. اصطلاح دماغ گرفتن آهورا ازجوانی شنیدهبودم .مقصوداین است که از پشت سرآهو گردانی کند که آهو از مقابل سوار عبورکند و این نوع شکار آهو را دماغ گرفتن می گویند.بهر حال اسب من لج بازی میکرد و به آهو نزدیک نمیشد به طوریکه آهوی اول طوری ْ زود از “مقابل من گذشت که نتوانستم تیر اندازی کنم و با زحمت خود را به آهوی دومی رسانیدم و با فشنگ چهار پاره و تفنگ کالیبر ۱۰ آهو را شکار کردم.
در ناهارگاه که به هم رسیدیم معلوم شدامیر جنگ آهو ندیده و شکاری نکرده و شکار روز من به آقایان بختیاریهاثابت کرد که پیشکار دارایی هم میتواند سرتاخت اسب آهو بزند.امیر جنگ یک قالیچه پشم بلند بختیاری (گبه)ناز شصت به من داد.
از خاطرات امان الله اردلان عزالممالک
گروه تاریخ