“آژنگ نیوز”:دخالتهای فرح پهلوی در امور مملکتی فراتر از یک مقام تشریفاتی بود. او در اغلب امور دولتی دخالت کرده و این دخالتها یک منبع درآمدمالی مهم برایش بود . محمد باهری، معاون وقت وزیر دربار میگوید:
…این کانونهای درباری که جزو سازمان دربار نبودند اما نزدیک بودند به شاه و شهبانو، اینها [را] بایستی بهشان توجه کرد. مهمترین قطب تجمع همانطور که سابقاً بهتان عرض کردم شهبانو بود. شهبانو خب همه جای دنیا رسم است ملکه مملکت سرپرستی میکند امور خیریه را. اما مسئلۀ سرپرستی امور خیریه یک مبدأیی بود برای ورود شهبانو به کارهای مملکتی. بعداً توسعه پیدا کرد.
اولاً شمارۀ این سازمانهای خیریه افزایش پیدا کرد و بعد مسئله عبارت از سرپرستی سازمانهای خیریه نبود، بلکه اساساً مسئلۀ تصدی، مسئلۀ اداره بود. یعنی هیئت مدیرهاش را خب ایشان تعیین میکردند؛ مدیرعاملش را ایشان تعیین میکردند و اصلاً ایشان در کار اداری بسیاری از سازمانها یعنی تمام سازمانهایی که در اختیارشان بود دخالت میکردند.
بنده کوشش کردم در یک مورد به ایشان توجه بدهم. سرپرستی و توجه از کودکان مملکت معنیاش این نیست که شما سازمان حمایت کودکان را اداره کنید. معنیاش این نیست که به نام شما دویست ـ سیصد میلیون تومان بدهند به یک سازمانی که بدون کنترل محاسبات عمومی خرج بشود و اگر یک کثافتکاری هم درش پیدا بشود بعد به حساب دربار بگذارند، به حساب علیاحضرت بگذارند و از این تذکر بنده در یک مورد خاصی که بعد برایتان عرض خواهم کرد ایشان رنجیدند، که حالا فلانی هم آمده عیب میگیرد در کار ما. این عیب گرفتن نیست. شما حمایت بکنید از بچهها ولیکن سازمان نگهداری کودکان بیسرپرست، این کار شهرداری است. شما به شهرداریها باید توصیه بکنید که سازمان… و الا معنی ندارد اینکار غلط است که شما از دولت یا از شرکت نفت، از یک مقامات از این طرف و از آن طرف شما پول بگیرید بدون حساب بگذارید در اختیار یک اشخاصی.
بههرحال دخالت شهبانو منحصر به این سازمانهای خیریه نبود که روزبهروز هم توسعه پیدا میکرد، بلکه خرده خرده نسبت به امور دیگر هم گسترش پیدا کرده بود. ایشان به مسائل بهداشتی توجه کردند و وزیر بهداری تمام کارهایش را با نظر ایشان میکرد… برایتان شرح دادم اینکه علیاحضرت علاوه بر امور اجتماعی، علاوه بر امور بهداشتی در تمام مملکت نقشههای شهری را بایستی تصویب بکنند. ایشان در مسائل آموزشی دخالت میکردند. یعنی اصلاً وزیر آموزش را ایشان تعیین کردند. وزیر آموزش و پرورش دیگر این سالهای اخیر ـ این سه سال آخر وزیر آموزش و پرورش اساساً دستنشاندۀ ایشان بود و کسی بود که به جز به حمایت ایشان ممکن نبود بتواند وزیر بشود.
رفتهرفته ایشان در کار وزارت علوم هم دخالت میکردند. در بعضی از دانشگاهها که شخصاً ریاست عالیه را به عهده گرفتند و خردهخرده ایشان در کنفرانس آموزشی رامسر شرکت میکردند و صحبت میکردند و حرف میزدند. در مسائل هنری که اساساً دیگر دمین رزروه خودشان تلقی میکردند. اصلاً وزارت فرهنگ و هنر با وجودی که وزیرش شوهرخواهر شاه بود که جرأت نمیکرد کاری بکند. تمام مسائل هنری را ایشان اظهار نظر میکردند. تمام ابنیۀ تاریخی تحت نظر ایشان [بود.] اعتبار را ایشان میگرفتند یعنی اعتبار را از دولت یا از شرکت نفت میگرفتند و ایشان تعمیر میکردند. بناهای گنجعلیخان در کرمان به وسیلۀ ایشان تعمیر شده بود. البته خوب هم تعمیر شد اما بههرحال ایشان دیگر پایشان را از مسائل اجتماعی خارج گذاشتند و دیگر به همۀ مسائل مملکتی یواشیواش دخالت میکردند…
بههرصورت این کانون که غیررسمی بود ولی از هر بهاصطلاح کانون رسمیتری اعتبار بیشتری داشت در دور علیاحضرت کوشش داشتند که خب مملکت را بچرخانند؛ مملکت را بگردانند. نه بر طبق قانون اساسی، نه روی آن ارگانیزاسیونی که بههرحال مملکت روی معرفی به مجلس و طریق قانونی، بلکه همانطوری که عرض کردم. نقشههای مثلاً شهرها را باید بیاورند توی دفتر علیاحضرت. علیاحضرت بپسندد و بعد ادارههای شهرسازی در شهرها عین آن نقشه را تحمیل میکنند به مردم. حالا کجا قانون اساسی یکهمچین چیزی را میگوید که آقا مالکیت مردم محدود بشود به نقشههایی که مورد تصویب علیاحضرت باشد؟ و نظر علیاحضرت که بههرصورت ایشان ممکن است یک مقدار سلیقۀ خوب داشته باشد ولی بههرحال آرشیتکت نیست، بههرحال شهرسازی بلد نیست. چطور بایستی محدودیت مالکیت صاحبان اراضی صاحب ساختمانها در شیراز بستگی داشته باشد به تصمیم ایشان یا چیزهای دیگر.
بخشی از مصاحبه محمد باهری (۱۲۹۵-۱۳۸۶) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار بیست و سه
تاریخ مصاحبه: مرداد ۱۳۶۳
مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
گروه تاریخ