“آژنگ نیوز”: پیشرفت علم به همراه خرافه،یکی از ویژگی های قرن نوزدهم در اروپا است.در همان دهه ای که جیمز پرسکات ژول سهم قابل توجهی در قانون بقای انرژی (۱۸۴۳) کرد و داروهای بیهوشی برای اولین بار با موفقیت در جراحی استفاده شد (۱۸۴۶)، ظاهراً سه خواهر از نیویورک با مردگان در ارتباط بودند. مقابل تماشاگران شگفت زده اگرچه خواهران فاکس در نهایت اعتراف کردند که ادعا های آنها جعلی بوده است، اما دیگر خیلی دیر شده بود. استثمار آنها الهام بخش یک جنبش معنوی کاملاً جدید بود.
در دهه ۱۸۵۰، زمانی که داروین در حال انتشار کتاب «منشاء گونهها» بود و نظریه تکامل خود را با انتخاب طبیعی توضیح میداد، معنویتگرایی در سراسر آمریکا و بریتانیا و سپس به اروپا گسترش یافت. در دو سوی اقیانوس اطلس، مخاطبان متشکل از عموم مردم و همچنین دانشمندان، فیلسوفان و هنرمندان اتاقهای جلسات را اشغال کردند تا شاهد معجزات فرضی واسطهگری برای خود باشند.
در واقع، بسیاری از ایدههای شبه علمی که امروزه در جریان هستند، پیدایش خود را مدیون ایدههای علمی منسوخ قرن نوزدهم هستند، موضوعاتی مانند مسمریسم، فرنولوژی (که هنوز بر روانشناسی رایج تأثیر میگذارد)، هومیوپاتی، جانورشناسی رمزپایه و نظریه نژادی چند نمونه هستند
بلکه موفقیت علم تأثیر بسزایی بر تخیل مردم داشت. در همان سالی که ملکه ویکتوریا بر تاج و تخت نشست، در سال ۱۸۳۷، ویلیام فاترگیل کوک و چارلز وتستون سیستمی را به ثبت رساندند که از پالس های الکترومغناطیسی برای حرکت سوزن ها بر روی صفحه ای استفاده می کرد که به حروف خاصی از الفبا اشاره می کرد. در آن زمان، دیگران در حال کار بر روی نسخه های خود از تلگراف الکتریکی بودند که در دهه ۱۸۴۰ ارتباطات را تغییر داده بود. برای اولین بار در تاریخ، اطلاعات را می توان در فواصل بسیار وسیع تقریباً به صورت آنی مخابره کرد.
برای معاصران، جهان کوچک شده بود، اما اگر امکان ارسال پیام به سراسر جهان وجود داشت (اولین تلگراف ماوراء اقیانوس اطلس در سال ۱۸۵۸ ارسال شد) با استفاده از یک نیروی نامرئی، آیا میتوان همین کار را در سراسر “قلمروها” انجام داد؟ یا به بیان دیگر، آیا این مفهوم می تواند در ارتباط بین زنده و مرده به کار رود؟ نوکس می گوید: “این برای معنویت گرایان اهمیت داشت زیرا نشان می داد که وسایل غیر مادی جریان اطلاعات امکان پذیر است و این باعث می شود که ارتباط ارواح از طریق سیالات، نیروها و غیره حتی ظریف تر از الکتریسیته معتبرتر به نظر برسد.”
اهالی کلیسامعتقد بودند که اگر جهانهای «قدیم» و «جدید» (آمریکای شمالی و اروپا) میتوانند از طریق سیال الکتریکی به هم متصل شوند، چرا جهانهای زمینی و معنوی را از طریق تلگراف «آسمانی» ظریفتر که اغلب آن را نامیدهاند، نمیتوان به هم متصل کرد.» در محدودههای داخل اتاق جلسات کارشناسان، شمارهگیر تلگراف را میتوان به عنوان الفبای ارائه شده روی میز مفهومسازی کرد.
در واقع، اختراع کد مورس، توسط ساموئل مورس در سال ۱۸۳۷، ممکن است الهام بخش کسانی باشد که از بازدیدکنندگان شبح مانند خود می خواستند با ضربه زدن با پاسخ های “بله” و “نه” ارتباط برقرار کنند. پیشرفت در درک نیروهایی مانند امواج الکترومغناطیسی و پرتوهای کاتدی حاکی از آن است که جهان تحت تأثیر نیروهای نامرئی و نامشهود قرار گرفته است. تصور اینکه ارواح می توانند از انرژی نامرئی مشابهی ساخته شوند، تنها یک قدم کوچک بود. البته آنچه لازم بود ابزار مناسبی برای دیدن آنها بود. اینجاست که توسعه فناوریهای دوربین برای تحقیقات معنویتگرایان بسیار مهم و از بسیاری جهات نمادین شد.
فناوریهای اولیه دوربین که در جایی بین ابزار «علم» و عینیت و همچنین بیان هنری گیر افتادهاند، روشی را برای ثبت آنچه واقعاً وجود دارد، بدون تعصب نوید میدهند. اگر بتوان از این فناوری برای شکار ارواح استفاده کرد، در آن صورت یک شبح که در دوربین شکار میشود برای هر کسی کافی خواهد بود، حداقل این امید بود. نوآکس گفت: «برخی از نمادینترین تصاویری که از معنویتگرایی قرن نوزدهم داریم، «عکسهای روح» هستند و بسیاری از اهالی کلیسا استدلال میکردند که از آنجایی که عکاسی میتواند چیزهای دیگری را که با چشم نامرئی است ثبت کند، پس چرا ارواح مردگان را ثبت نکنیم.
البته، دیدن همیشه باور کردنی نیست و با وجود هیجانی که در اواسط قرن نوزدهم پیرامون عکاسی وجود داشت، به زودی مشخص شد که دوربین را می توان فریب داد. با مقرون به صرفهتر شدن فناوری، عکاسانی مانند ویلیام اچ. ماملر و فردریک هادسون راههایی برای خلق چهرههای طیفی در عکسهای خود یافتند که میتوان آن را به عنوان ارواح متوفی به نمایش گذاشت.
با گذشت قرن، شور و شوق برای معنویت گرایی شروع به محو شدن کرد، اما ایده هایی که دربرگیرنده آن بود – شواهدی از زندگی پس از مرگ و توانایی های روانی فرضی برخی از انسان ها برای برقراری ارتباط با متوفی – تا اوایل برای بسیاری از ذهن های علمی معتبر قابل قبول باقی ماند. در قرن ۲۰ با این حال، معنویت گرایان و مدعیان دیگر به طور فزاینده ای بی اعتبار می شدند و حیله های آنها آشکار می شد. در همان زمان، نگرشهای فرهنگی در حال تغییر بود و علم «ارتدوکس» بیشتر در برابر موضوع ماوراء طبیعی محافظت میکرد.
در عوض، تحقیقات در مورد نیروهای روانی و ارواح به طور فزاینده ای به سمت حاشیه های جامعه علمی حرکت کرد. به تدریج، تعداد کمتری حاضر به دفاع از این نظریات بودند، و کسانی که این کار را کردند کمتر جدی گرفته شدند، زیرا مرزهای علم مدرن محکم تر شد. اما همیشه شایان ذکر است که برای چندین دهه در «عصر علم»، دانشمندان برجسته به قدرت علم در طبیعی کردن ماوراء طبیعی اعتقاد داشتند. ممکن است امروز ما را ناراحت کند، اما ارواح گذشته را باید برای پیشبرد علم و فناوری درک کرد، نه اینکه آنها راپنهان کرد.
تهیه و تدوین:حسن محرابی
گروه تاریخ