آژنگ نیوز”: رُوی پرویز متّحده، استاد نامدار تاریخ ایران و اسلام و تشیّع در دانشگاه هاروارد، روز دهم مرداد ۱۴۰۳ درگذشت. روی پرویز متّحده دورۀ دکتری تاریخ را با نوشتن رساله‌ای در موضوع نظام اداری و مدیریتی آل بویه زیر نظر ریچارد فرای و همیلتون گیب در سال ۱۹۷۰، در دانشگاه هاروارد به پایان رساند و از همان سال تدریس در دانشگاه پرینستون را آغاز کرد. دکتر متحده در سال ۱۹۸۶ استاد تاریخ اسلامی دانشگاه هاروارد شد و سال‌ها در زمینۀ تاریخ اجتماعی و فکری خاورمیانه در دوران اسلامی و همچنین فرهنگ ایرانی و زبان فارسی به تدریس و تحقیق پرداخت. او همچنین سابقۀ عضویت در آکادمی آمریکایی هنرها و علوم، و شورای روابط خارجی ایالات متحدۀ آمریکا را در کارنامه داشت.

دکتر کمالی از اساتید دانشگاه هاروارد در دکتر متّحده از نویسندگان جلد چهارم تاریخ ایران کمبریج بود و آثار پرشمار دیگری از خود به یادگار گذاشت. تاریخ اجتماعی ایران در عصر آل بویه از جملۀ این آثار است که به ترجمۀ محمد دهقانی در نشر نامک به چاپ رسید.

دکتر کمالی از اساتید دانشگاه هارواد در خصوص  متحده نوشته است:هشتاد و چهار سال پیش، روز ۱۳ تیر ۱۳۱۹ در منطقۀ منهتن شهر نیویورک زاده شد. پدرش رفیعْ ایرانی و مادرش میلدْرِد امریکایی بود: «نشان از دو سو داشت آن نیک‌پی». تلفیق دو فرهنگ در نامگذاری‌اش منعکس است: نام اوّل رُویْ، نام میانی پرویز، و نام خانوادگی متّحده.

روی متحده 1 - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

در نیمه‌های سدۀ بیستم میلادی والدین از راه تجارتِ ظروفِ چینی اعلی زندگانی مرفّه و بل مجلّلی فراهم ساخته بودند، و فرزندشان در بهترین مدرسه‌ها آموزش دید و پرورش یافت. دو مدرک کارشناسی از دانشگاه هاروارد در امریکا و دانشگاه کمبریج در انگلستان گرفت، و رسالۀ دکتری را زیر نظر دو استاد پیشکسوت در دانشگاه هارواد به پایان رساند: یکی سِر همیلتون گیب (۱۸۹۵ تا ۱۹۷۱) و دیگری ریچارد نلسون فرای (۱۹۲۰ تا ۲۰۱۴). موضوع رساله تاریخ اجتماعی ایران در عصر آل بویه بود. سالیانی در دانشگاه پرینستون تدریس کرد، و سپس به هاروارد بازگشت و کرسی مُعنوَن به کرسی گِرنی در دپارتمان تاریخ هاروارد سی سال، از ۱۳۷۳ تا هنگام بازنشستگی در اختیار ایشان بود. متأسفانه پس از جراحی‌های متعدّد در دهۀ اخیر، تندرستی ایشان رو به کاستی نهاد، تا اینکه سرانجام جان به جانان سپرد.

به احترام سه دهه آشنایی با آن فقیدِ گرانمایه دو خاطرۀ شخصی از ایشان می‌نویسم. اخیراً در برنامۀ مژدۀ کتاب آخرین کتابی را که مجموعۀ مقالاتِ ایشان است و پارسال با عنوانIn the Shadow of the Prophet : Essays in Islamic History  (زیر سایۀ پیامبر: مقالاتی در تاریخ اسلام) به چاپ رسید شفاهاً معرّفی کرد‌م. قصد دارم مطلبی با تفصیل بیشتر برای شمارۀ بعد مجلۀ خوب بخارا بفرستم.

۱) نامِ پروفسور رُوی متّحده را نخستین بار از زبان استادِ استادان عبّاس زریاب خویی شنیدم.

روز چهارشنبه یا پنجشنبه نوزدهم مهر ۱۳۶۸ بود که به بنیاد دانشنامۀ جهان اسلام شتافته بودم تا مجدّداً سپاسگزاری کنم، چون به نشستِ بزرگداشتِ دکتر غلامحسین مصاحب (۱۳۲۸ قمری تا ۲۱ مهر ۱۳۵۸ خورشیدی)– که به‌‌دعوت این‌جانب برگزار شد– تشریف آوردند و چراغِ فروزان محفل بودند.

آن سرچشمۀ شفقت و کَرَمْ یک نسخه از کتاب بزم‌آورد را که تازه از چاپ درآمده بود به منِ جوان جویای دانش در آن سالیان دور مرحمت نمودند، از سرِ لطف تشویق بسیار فرمودند، و گفتند چند دانشگاه ممتاز در امریکا به آیوی‌لیگ (Ivy League) مشهور است، و رُوی متّحده– از آشنایان من (یعنی استاد زریاب)– آنجا تاریخ درس می‌دهد، بیا توصیه‌نامه‌ای برایت بنویسم تا شاید او مساعدتی کند آنجا بروی درس بخوانی.  صَدای سخنان مهربانانه‌شان در گوشم طنین‌انداز است.

در آن موقع من می‌خواستم تحصیلاتم را در ریاضیّات، مهندسی، و علوم شناختی ادامه دهم که اشتغالم در آن رشته‌ها بود، و انتظار نداشتم استاد تاریخ بتواند کمک کند.  استاد زریاب افزودند در سال ۱۳۶۴ کتابی با عنوان The Mantle of the Prophet: Religion And Politics In Iran از جناب متّحده منتشر شده است که جریان‌هایی از تاریخ ایران را با ترکیب عناصر داستانی و واقعی به شیرینی بیان می‌کند– این کتاب که ترجمۀ عنوانش می‌شود ردای پیامبر: دین و سیاست در ایران هنوز به فارسی در نیامده، ولی ترجمۀ عربی‌اش با عنوان بُردَه النبی: الدّین و الّسیاسه فی ایران چاپ شده است

۲) در بهار ۱۳۷۶ مدّتی را به‌عنوان دانشجوی پژوهنده در دانشگاه هاروارد ‌گذراندم، و این فرصتِ مغتنم با حمایتِ پروفسور متّحده از پیشنهادِ پژوهشی‌ام دربارۀ تاریخ علم میسّر گشت.

هفته‌ای یک یا دو بار با اتوبوس سحرگاهی از نیویورک به بوستون و از آنجا با قطار محلّی به شهر کمبریج می‌رفتم. گاه یک شب در هتل می‌ماندم، ولی اغلب با آخرین اتوبوس شبانه برمی‌گشتم و پس از نیمه‌شب به خانه می‌رسیدم. مساعدۀ مالی در کار نبود، و همۀ هزینه‌ها از کیسۀ فتوّت خانواده می‌رفت.

هر هفته در کمبریج، اوّل سری به اتاق کاری می‌زدم که در مرکز مطالعات خاورمیانۀ دانشگاه هاروارد با دو سه پژوهشگر دیگر مشترکاً استفاده می‌کردیم، ولی بیشتر اوقات در کتابخانۀ وایدنرِ دانشگاه صرف می‌شد. در بعضی درس‌های پیشرفته حاضر می‌‌شدم– از همه مهم‌تر درس فلسفۀ دین هیلری پاتنم (۱۹۲۶ تا ۲۰۱۶) را در یافتم و به حضور اقتصاددان برجسته آمارتیا سن (زادۀ ۱۹۳۳) نیز رسیدم. از بخت خوش، در همان سال استاد ارجمند دکتر عبدالکریم سروش به دعوت پروفسور متّحده در هاروارد تشریف داشتند: بسیار مورد احترام و علاقه.

روی کتاب 2 - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

محقّقِ معروف سعودی-لبنانی دکتر رضوان السّید هم مهمان جناب متّحده بودند، و من دو سه جلسه از درس اختلافات فقهی ایشان را نشستم.

و نیز البته مرحومِ استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی (۱۳۰۵ تا ۱۴۰۲) سال‌ها با پشتیبانی کارساز پروفسور متّحده در همان مرکز مطالعات خاورمیانه حلقۀ تعلیم و افاضه داشتند. یادشان به خیر.

می‌دیدم که جناب متحده، آن استادِ بانفوذ و در عین حال متواضع و مددکار  دانشوران، چقدر با خیرخواهی و مودّت با این بزرگان سلوک می‌کردند: قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری.

پروفسور متّحده محقّقی بود بسیاردان، بافرهنگ، دقیق در صُوَر و متأمّل در معانی. در صحبت‌های حضوری و بیشتر تلفنی از ایشان نکته‌ها می‌آموختم. چندین بار شنیدم که از پدر ایرانیش به توقیر یاد می‌کرد. نام یک پسرش را رفیع و نام دیگری را رستم نهاده بود. شیفتۀ نوه‌اش–پَری– بود. یک بار گفت که از کودکی به یاد دارد که آدمی را باید به صفت شناسند نه به اسم.

دکتر حسین کمالی، دانشیار دانشگاه هارتفورد

گروه تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *