“آژنگ نیوز”:مردی باریک اندام ،با قامت متوسط لباسی خوش دوخت بر تن،پاپیونی بزرگ بر گردن،عینکی ذره بینی بر چشم و ریشی سیاه و سفید و پرپشت ؛توصیفی از چهره سعید نفیسی، محقق،مترجم،روزنامه نگار نویسنده ادبی ،استاد دانشگاه و کتابشناس است که در 18 خرداد ۱۲۷۴در تهران و در خانوادهای سرشناس و با سابقه به دنیا آمد.
خویشاوندان پدری او همگی پزشک بودند.یازدهمین جد او حکیم برهان الدین نفیسی کرمانی،نویسنده بسیاری از کتب پزشکی و پدرش علی اکبرخان ناظم الاطباء کرمانی نویسنده لغت نامه نفیسی ، پزشک مخصوص مظفرالدین شاه و رضا شاه بود. برادرش مودب الدوله نیز پزشک معروف و نویسنده ای ادبی بود.
نقیسی به نحوی استثنایی به مطالعه کتاب علاقه داشت او در این مورد نوشته است: من تازه یاد گرفته بودم که چگونه کتاب بخوانم و کدام کتاب را باید اول بخوانم.در شبهای زمستان،نزدیک بخاری و شبهای تابستان در تراس،زیر چراغ،کتاب میخواندم تا خوابم ببرد.همیشه یک مداد با خودم داشتم وهر وقت به جمله جالبی برخورد می کردم آن را روی حاشیه علامت می زدم.همانطور که می خواستم بخوابم،مداد را در صفحه ای که می خواندم قرار می دادم و کتاب را می بستم.روز بعد جملاتی را که از شب قبل علامت زده بودم،در دفتری می نوشتم و نام نویسنده را پای جمله می نوشتم. من ۲۳ دفتر از این دست از آن روزها دارم.
سعید نفیسی تحصیلات خود را در مدارس شرف و علمیه تهران گذراند.سپس به همراه برادرش دکتر مودب نفیسی برای ادامه تحصیل به سوئیس و فرانسه رفت.تحصیلات او تا سال 1297 ادامه داشت.پس از بازگشت، در وزارت رفاه استخدام شد و اندکی بعد ریاست اداره کشاورزی و مدیریت مدرسه بازرگانی را پذیرفت.او در بدو ورود به ایران نخستین کارش تقاضای انتشار یک مجله ادبی و ماهیانه به نام فردوسی بود.نفیسی در این ارتباط برای مجوز مجله نامه ای به “مقام منیع وزارت جلیله معارف و اوقاف دامت شوکته العالی نوشت.”
در حاشیه در خواست او نیز آمده بود:حضرت وزیر تصویب فرمودند که اجازه مجله صادر شود.اما از انتشار آن اطلاعی در دست نیست.اما اولین مطالب او در روزنامه “ارشاد” با امضای سعیدبن ناظم الاطباءبه چاپ رسید.”ارشاد”نشریه ای طرفدار مشروطه بود.
پس از مدتی ودر سال ۱۳۰۸ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد.ابتدا در مدارس سنت لوئیز و اقدسیه به تدریس زبان فرانسه وبعدا،در مدرسه علوم سیاسی،دارالفنون و صنعت نیز به تدریس تاریخ و علوم اجتماعی و ادبی پرداخت.سپس به عنوان مدرس وارد دانشکده حقوق و ادبیات شد.در نهایت نیز به عضویت مرکز فرهنگ ملی درآمد.
در سال ۱۳۲۰ خورشیدی او از سوی محمد علی فروغی برای تصدی وزارت فرهنگ انتخاب شد ولی به دلیل مخالفتهای صورت گرفته موفق به انجام این کار نشد.
شعر و شاعری نیز از موضوعات مورد علاقه اش بود.او از پانزده سالگی به سرودن شعر پرداخت در این خصوص گفته:از سال ۱۲۹۴ بعضی از شعرهای من در روزنامه ها و مجلات چاپ شد.این کار مرا دلیر کرد که بیشتر شعر بگویم و شعرهایم را در انجمن ادبی دانشکده بخوانم .
نفیسی همچنین متون ادبی و آثار شعری را نیزچاپ می کرد.برخی از آثار منظومی که نفیسی (برای علاقه مندان به اشعار قدیم ایران) با ذکر مقدمه چاپ کرده است عبارتند از: «آثار ابن یمین فریومدی»، اشعار عطار نیشابوری (۱۳۱۹)، اشعار اراقی (۱۳۳۵). ، اشعار انوری ابیوردی (۱۳۳۷)، اشعار قاسم (۱۳۱۸)، انوار (۱۳۳۷) و اشعار اوحدی مراغه ای.
در کنار فعالیتهای متعدد پژوهشی و تحقیقاتی،نفیسی با چهره های ادبی و فرهنگی همدوره اش ارتباط نزدیک داشت.او در این مورد می نویسد:دهخدا پس از سفر مهاجرت در بازگشت روبروی خانه پدر من در کوچه ناظم الاطباء در خیابان اکباتان که آن روزها خیابان پستخانه میگفتند خانه ای اجاره کرد و بزودی پدرم را پزشک معالج خود قرار داد.هنگامی که برخی از دروس مدرسه سیاسی را که او رئیس آن بود به من دادند،آشنایی مابیشتر شد و هر هفته یک شب ،چند تن در خانه آن مرحوم که بعدا در خیابان خانقاه بود، جمع می شدیم.مرحوم عباس اقبال ،مرحوم رشید یاسمی،مرحوم عبدالحسین هژیر و آقایان نصراله فلسفی و مجتبی مینوی ومن و دهخدا بودیم .در همان زمان آقایان مسعود فرزاد،بزرگ علوی،دکتر پرویز ناتل خانلری و مرحوم صادق هدایت نیز با یکدیگر محشور بودند و حلقه ای داشتند.آنها نام ما را گذاشته بودند گروه ادبای سبعه و چون ایشان چهار تن بودند نام گروه خود را گذاشته بودند ادبای ربعه .
پژوهش درمورد تاریخ ایران بخش دیگری از فعالیتهای او به شمار می آید.نفیسی تعدادی از متون تاریخی و همچنین تعدادی پژوهش تاریخی ارزشمند را ویرایش و چاپ کرد.کتابهایی مانند «سلسله طاهریان» (۱۳۳۵)، تاریخ اجتماعی ایران (۱۳۴۲)، مسیحیت در ایران (۱۳۴۳)، تاریخ تمدن ساسانی (۱۳۴۴)، از معروفترین کتابهای او هستند. آثار. وی همچنین کتابهای پندهای انوشیروان (۱۳۱۲)، تاریخ فتوحات (۱۳۱۷)، تاریخ بهاقی (۱۳۳۲)، تاریخ گردیزی (۱۳۳۲) را ویرایش کرده است.
تسلط او بر تاریخ و ادبیات ایران و گستره وسیع دانش اش به او کمک کرد تا کتاب های جدیدی در مورد تحقیقات خود بیافریند و بسیاری از متون منثور و منظوم را به زبان فارسی وبه صورت علمی منتشر کند و آنها را از تاریکی و گمنامی بیرون آورد.
مطالب انتقادی او هم شکل ویژه ای داشت.مثلا در سلسله مطالبی با عنوان “خیمه شب بازی”به صورت فشرده و کوتاه و همراه با نقد،یک چهره سیاسی فرهنگی را در مجله سپیدو سیاه معرفی میکرد.افرادی مانند:اقبال آشتیانی،سید احمد کسروی،سرلشکر محمد حسین آیرم ،قوام السلطنه و…دیگران.این سلسله از مطالب بعدا بدون توجه به غلط یا درست بودن نکات مطرح شده ،به طور مکررمورد استفاده زندگینامه نویسان بعدی قرار گرفت!
البته سعید نفیسی بعد از کودتای 28 مرداد ۱۳۳۲ به خاطر همین نوشته های انتقادی و تند وتیزش وچاپ یک کتاب بازنشسته وکنار گذاشته شده بود. کتاب «میان راه بهشت» (۱۳۳۱) در واقع افشاگری سیاسی او از زندگی اشراف و طبقه سیاسی آن روزگار بود. او با دادن نام مستعار (که با کمی دقت می توان آنها را تشخیص داد) چهره پنهان بسیاری از مردان زمان خود را نشان داد و از سیاست های آنها انتقاد کرد.
در کنار علاقه به مطا لعه کتاب؛ او به گرد آوری کتابها نیز علاقه مند بود.ایرج افشار می نویسد: نفیسی در جمع کردن کتاب حریص بود. از هر دست کتاب و نوشته و مجله، مربوط و نامربوط به رشتههای تخصصی خود، جمع میکرد. حدود پنجاه سال از دوران زندگی را بدین کار گذرانید.
بخشی از مجموعه سعید نفیسی، شامل کتابهاى خطی، چاپی و نشریات و جزوات و رسایل، در سال ۱۳۴۴ برای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران خریداری شد. مجموعه وی شامل ۱۰۸۱ نسخه خطی و ۱۲۱۹ جلد کتاب چاپی بود. از این مجموعه تقریباً ۳۰۰ جلد در هنگام خریداری صورتبرداری و تقویمنشده مانده بود که به عنوان اهدایی،به کتابخانه واگذار گردید.بار دیگر در سال ۱۳۵۰،خانواده وی مقادیر زیادى از مجلات و جزوات چاپى باقىمانده در خانه را به کتابخانه اهدا کردند. هوشنگ اتحاد تاریخ اهداى این بخش از مجموعه سعید نفیسى را دو سال پس از مرگش، یعنى در سال ۱۳۴۷، نوشته است. از این رو به دستور رئیس وقت دانشگاه تهران، نام «خاندان سعید نفیسى» بر کتیبه «اهداکنندگان مجموعههاى کتاب به کتابخانه مرکزى» در سرسراى ورودى کتابخانه مرکزى الحاق شد.
نفیسی برای ایراد سخنرانی و شرکت در جشنواره ها و مراسم فرهنگی به کشورهای مختلف نیز سفر کرد و مدتی در افغانستان، مصر و لبنان اقامت کرد و در دانشگاه های کابل، قاهره و سنت جوزف به تدریس پرداخت. در ایران علاوه بر تدریس در دانشگاه و انتشار مستمر پژوهش های تاریخی و ادبی، یک برنامه رادیویی دو ساله با نام «در مدرسه استاد» اجرا کرد. این برنامه درباره زندگی بزرگان علم و ادب بود.او در زمینه بزرگداشت سرمایه های علمی و فرهنگی کشور هم فعال بود.به عنوان نمونه نفیسی نخستین کسی است که تجلیل از مقام ابن سینا را به مناسبت هزاره آن مرد بزرگ مطرح ساخت. البته پیشنهاد او در ابتدا مورد بی اعتنایی قرار گرفت.اما بعدا عده ای دیگر آنرا به نام خودشان برگزار کردند.
نفیسی که از آسم رنج می برد سال های آخر عمر خود را در پاریس گذراند. خانه کوچکی در آنجا خرید و رفت و آمد داشت.آخرین باری که به ایران سفر کرد برای شرکت در اولین کنگره ایران شناسی بود. او پس از برگزاری این کنگره درگذشت.مرگ اودر ۲۴ آبان ۱۳۴۵ بر اثر آسم و آنفولانزای شدید اتفاق افتاد.در مراسم رسمی تشییع جنازه نفیسی پیکرش را از مسجد سپهسالار تا آرامگاه ابدی اش درآرامگاه سرقبر آقا (پایینتر از چهارراه مولوی) بردند و در جوار پدرش به خاک سپردند.
در این مراسم از رجال مملکتی کسی نبود فقط عده معدودی از استادان دانشگاه و جمعی از شاگردان قدیمی اش در مراسم شرکت کردند.
تعداد مقالات و کتاب های سعید نفیسی بیش از ۱۰۰ عنوان می باشد.او مقالات مهمی در مورد ایران،متون ادبی فارسی و تصوف منتشر کرد که این آثار به بیش از ۲۰ زبان در سراسر جهان ترجمه شده است.
نویسنده:حسن محرابی
گروه تاریخ