“آژنگ نیوز”:کتاب”اخلاق در ایران ،بین زمین و آسمان “از سوی نشرکتاب پارسه منتشرشد.نویسنده:مقصود فراستخواه.
درباره کتاب
آیا امروزه اخلاقی بودن دشوار است؟ نظریهٔ بخت اخلاقی چه میگوید؟ آیا «امر واقعی» بر ضد «امر اخلاقی» عمل میکند؟ وقتی ساختارها اخلاقی نیستند نقطه امیدی باقی است؟ نقطه امید کجاست؟ لحظه اخلاقی چطور رخ میدهد؟ برای اخلاق از فرد آغاز کنیم یا از جامعه؟ چرا و چگونه پایان اخلاق، پایان اجتماع است؟ آیا ما به برنامهای قوی برای اخلاقی ماندن خودمان نیاز داریم؟ یکپارچگی عقلانی و هیجانی لازم برای حیات اخلاقی از چه طریق به انسجام قوی میرسد؟ چه راهکارهایی برای پرورش خود تنظیمی هیجانی هست….
در فصول این کتاب، اخلاق به مثابه کیفیت انسانی، محل بحث کاربردی واقع شده است. با مقایسۀ پنج نسخۀ اخلاقی، اخلاق مراقبت مبنای کار قرار گرفته است و اینکه چگونه، حتی آنگاه که در شرایط ترومایی به سر می بریم و غایتها گم شدهاند باز هم میتوان به ساختیابی مجدد اخلاقی نایل آمد و لذت حیات اخلاقی را تجربه کرد. نویسنده با آوردن مثالهای عینی این بحث را پیش برده است که چگونه شرارت از سطح وجود ما رخنه میکند و شیطان در جزئیات است. مدوس اپراندی اخلاق؛ راهبردها و تاکتیکهایی تاحدی روشن برای زیست اخلاقی به دست میدهد.
بخشی از کتاب:
ما به تکیه گاههایی در درون خویش برای فاعلیت آگاهی و زیست اخلاقی نیاز داریم. خصوصاً آنگاه که نوعی بیخردی بر زمانه چیره شده باشد. سیستمها گاه کودن میشوند، هوشمندی خود را از دست میدهند و گویا دیگر چندان حواس درست و حسابی ندارند. حساس نیستند، اندامها و حسگرها و سنسورهای اخلاقی این سیستمها خوب کار نمیکند. اگر کمی دقت کنیم متوجه میشویم بسیاری از حقوق و مقررات، اخلاقی نیستند، قوانینی داریم که غیر اخلاقی هستند. اخلاق، درون سیستمهای اجتماعی تعبیه نشده است.
در جامعهای که دچار بیاخلاقی سیستماتیک شده باشد، بیاخلاقی شکل قانونی پیدا میکند، ساختار، دارای ظرفیتهای اخلاقی لازم نیست. در سیستم حکمروایی، سیستم ثروت یا سیستم قدرت، لازم است «حساسیت اخلاقی» تعبیه بشود و به صورت حقوقی و قانونی در بیاید. برای مثال و به تعبیر کانت اگر بخواهیم تشخیص دهیم که یک نظام قدرت چقدر اخلاقی هست یا نیست، کافی است ببینیم که قدرت چقدر حاضر است در حوزه عمومی دربارهاش صحبت بشود.
اگر سیستمی عملاً نمیپذیرد که دربارهاش صحبتی بکنند، میشود گفت که این سیستم حساسیت اخلاقی ندارد و نسبت به امر اخلاقی حساس نیست. از منظر جامعه شناسی و فرهنگ و انسان شناسی و تمدن ،شناسی وقتی حساسیت اخلاقی در ساختارهای اخلاقی وجود نداشته باشد برای ادامه یک تمدن و برای بقای یک جامعه، تنها یک نقطه امید در گذرگاههای حساسی که ساختارها کرخت و کودن شده اند و هوشمند نیستند، باقی میماند و آن اخلاق درونی شده در نهاد بشر است و آخرین نقطه امید همانا نهاد انسانی است. در اینجاست که کنشهای اخلاقی در صورتهای فردی و گروهی و محلی و همسایگی و دوستی و مدنی و سمنی و صنفی و حرفهای میتوانند ضامن تداوم اجتماع و فرهنگ و تمدن بشود. چرا که پایان اخلاق، پایان اجتماع
است.
گروه رسانه