“آژنگ نیوز”:طالبان ،در زبان پشتو به معنی “دانش آموزان” است ، این گروه در سال ۱۳۷۴خورشیدی مطابق با ۱۹۹۴میلادی در اطراف شهر قندهار در جنوب افغانستان بوجود آمد. آنان یکی از گروه هایی به شمار می آمدند که برای خروج اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان و نیز در پی فروپاشی دولت ، برای کنترل کشور در زمان بروزجنگ داخلی ؛جنگیده بودند.
از دیدگاهی دیگر هم اعضای این گروه که آن زمان موسوم به عنوان کلی “مجاهدین افغان” بودند؛ با حمایت ایالات متحده ، در بیرون کردن نیروهای شوروی از افغانستان مشارکت کردند.
اما این معرفی مختصر پاسخگوی یک سوال بنیادین نیست. همواره این پرسش و کنجکاوی وجود دارد :چگونه است که در سالهای اخیر طالبان به صورت مداوم در افغانستان از قدرت کنار گذاشته شده اما مجددا به قدرت می رسند ؟در حالی که ۳۸ میلیون افغان نمی توانند کاری انجام دهند.هم اینک نیز این واقعه رخ داده و اکثر مردم نفس خود را حبس کرده و منتظرند تا ببینند آخرین فاتحان آنها چگونه حکومت خواهند کرد.
.به همین جهت برای توصیف دقیق تر طالبان باید به نحوه شکل گیری آنان پس از( به تعبیر برخی انقلاب و برخی دیگر کودتای) ثور (اردیبهشت ماه)پرداخت.واقعه ثور در سال ۱۹۷۸(مطابق با ۱۳۵۷ خورشیدی) نقطه عطفی در تاریخ افغانستان است. در اواسط دهه ۱۹۷۰ ، افغانستان برای دهه ها در حال نوسازی بود. دو کشور ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بیشتر مشتاق مشارکت در ایجاد زیرساخت های افغانستان بودند. هر دو امیدوار بودند که در افغانستان پایگاهی برای اعمال قدرت بر مرکز و جنوب آسیا داشته باشند. در نتیجه با ورود کمک های خارجی ، دولت افغانستان به کارفرمای اصلی این دو کشور تبدیل شد . این رویه، منجر به فساد همه جانبه شد و زمینه را برای انقلاب فراهم کرد.
در آن زمان ، ایدئولوژی های مختلف برای اثبات برتری اشان در جهت ترغیب ملت، با یکدیگر مبارزه می کردند. در یک طرف گروهی از جوانان فعال ، روزنامه نگاران ، اساتید و فرماندهان نظامی بودند که تحت تأثیر مارکسیسم قرار داشتند. از سوی دیگر ، اسلام گرایان نیز فعالیتهای خود را شروع کرده بودند.آنها می خواستند نوعی دولت اسلامی به سبک اخوان المسلمین را ایجاد کنند.
در این میان داوود خان ، رئیس جمهور وقت افغانستان ، نیز برای اداره کشور با فرماندهان جوان نظامی متحد شد.او نگران وقوع یک کودتا بود ،به همین جهت به سرکوب گروههای فعال در جامعه اقدام کرد.اما درنهایت درسال ۱۹۷۸داوود خان طی کودتا یی برکنار شد. این امر منجر به تأسیس جمهوری خلق افغانستان به رهبری یک دولت و مارکسیست–لنینیست ونخست وزیری نور محمد ترکی شد.
پس از پاکسازی اولیه اعضای حزب کمونیست حاکم ، دولت جدید به سرکوب اسلام گرایان و دیگر گروه های اپوزیسیون روی آورد ، که این امر نیز منجر به ظهور جنبش نوپای مقاومت و نیز ریشه های اولیه گروه طالبان شد.
در همین زمان ایالات متحده ،با تقویت پاکستان به صورت غیر مستقیم به حمایت از مخالفان رژیم کمونیستی درافغانستان نیز پرداخت.نهایتا با سقوط دولت مورد حمایت شوروی در افغانستان در سال ۱۳۷۸(۱۹۸۹) گروههایی که با این دولت مبارزه میکردند ،هریک مدعی تسلط بر کشور شدند در این زمان یکی از فرماندهان مجاهدین یعنی ملا محمد عمر بنیانگذار طالبان ، توجه خود را برای جذب نیرو به پاکستان معطوف کرد. جایی که نسلی از جوانان افغان دراردوگاه های پناهندگان بزرگ شده بودند و به مدارس مختلف می رفتند و در آنجا تحت آموزش ایدئولوژی سختگیرانه ای ، معروف به دیوبندی ، آموزش دیده بودند.
طالبان در طول زمان بر تعداد اعضای خود ازطریق جذب نیرو از اردوگاه های پناهندگان افزودند و به دهه ۷۰خورشیدی رسیدند. ملا عمر ، از سنگر قندهار ، به آرامی زمین های بیشتری را در افغانستان تصرف کرد تا اینکه نهایتا طالبان درسال ۱۳۷۶ خورشیدی( ۱۹۹۶) کابل را فتح کردند و امارت اسلامی افغانستان را تأسیس کردند. البته آنها هرگز کنترل کامل افغانستان را در دست نگرفتند . شمال افغانستان در دست گروه های دیگر باقی ماند.
دلایل موفقیت وشکست طالبان در دهه ۷۰خورشیدی چه بود؟
اما عوامل موفقیت طالبان در میان گروههای دیگر چه بود؟نکته اول آنکه آنان خود را به عنوان نیروی جایگزین معرفی کردند. طالبان تبلیغ میکردند که: ” مجاهدین برای آزادسازی کشور قهرمانانه جنگیده اند و اکنون آنها هستند که با توان نظامی اشان امنیت را ارائه می دهند.آنها می گفتند ، تجارت مواد مخدر را پایان می دهیم ، تجارت قاچاق انسان را پایان می دهیم.از همه مهم تر ما به فساد پایان می دهیم. “
همچنین قدرت گرفتن طالبان ،برای برخی از روستائیان افغانستان دستاوردهای مثبت داشت. آنها به هر روستایی که وارد می شدند ، افراد محلی رابه صفوف خود اضافه می کردند.بدین ترتیب یک شبکه غیر متمرکز اما گسترده ایجاد می شد. ملا عمر نیز بر فرماندهان محلی متکی بود که از یک ایدئولوژی مشابه پیروی می کردند. همچنین طالبان با تاکید بر محور بودن روابط خانوادگی و قبیله ای با شبکه ای متحد بر افغانستان مسلط شدند.
چنانکه اشاره شد،پیام اولیه طالبان جایگزینی هرج و مرج با امنیت و ثبات بود. اما یک سال طول کشید تا آنها اقداماتی مانند محدودیت زنان و ممنوعیت موسیقی را آغاز کردند.اما این موضوعات مشکل اصلی طالبان نبود.
در این زمان طالبان اهدافی را برای خود تعریف کرده بودند .آنان با هدف مشخص پایان جنگ داخلی و برقراری صلح در این کشور در صحنه سیاسی افغانستان ظاهر شدند.
آنها تسلط خودرا نیز بر ۹۰ درصد افغانستان گسترش دادند وکوشیدند به درگیری های داخلی پایان بخشند ،اما علیرغم این هدفشان، کشور همچنان همچنان درگیر جنگ داخلی بود.این جنگ عملا در طول پنج سال حکومت(۱۳۷۶تا۱۳۸۱) آنها ادامه داشت. حال آنکه جنگ های داخلی پرهزینه است زیرا به کل زیرساختهای کشورها آسیب می رساند.
طالبان میدانستند که موقعیت استراتژیک افغانستان در تقاطع بین ایران ، آسیای میانه و هند ، برای قرن ها ست که مطرح است و باید به حفظ آرامش و امنیت گذرگاه های کوهستانی خود اهمیت داده تا بتوانند اقتصاد و وضعیت سیاسی خودرا بهبود بخشند.
همچنین طالبان از ابتدای حکومتشان در صدد کسب مشروعیت بین المللی بودند ،اما عملا تجربه ای در این زمینه نداشته و نیز طرح و برنامه ای برای نهایی کردن این ایده ارایه نکردند. در حقیقت مهمترین مشکل طالبان در دوران حکومت قبلی اش این نکته بود که عملا به شعار اکتفا کردندو در دوران حاکمیتشان پیشرفتی نصیب مردم افغانستان نشد.
طالبان و آینده آنان
طالبان در ابتدای دوران جدید تسلطشان در سال ۱۴۰۰خورشیدی نیز از همان شیوه قدیمی(شعار دادن) استفاده کرده و می گویند: “به فساد نگاه کنید ، به خشونت نگاه کنید ، به هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی که سقوط می کنند نگاه کنید.” .آنها باز هم می گویند که برای رفع مشکلات آمده و یک جایگزین برای دستیابی به ثبات و امنیت هستند.
البته افراد خوش بین می گویند: طالبان تاریخ را درک می کنند ، آنها می توانند الگوها تاریخ را تشخیص داده و از آن درس گرفته باشند. تا خطاهای گذشته را تکرار نکنند. در حال حاضر هم طالبان به جهان می گویند که به حقوق زنان توجه خواهند کرد به آنان اجازه تحصیل می دهند. لکن آنها قبلا نیز دقیقاً همین نکات را گفتند.
با این حال برخی کارشناسان مدعی اند آنها با بهره گیری از تجارب تاریخی یاد می گیرند که به طور موثر و فراگیرحکومت کنند ، حتی برای مدرن شدن نیز تلاش کنند.اما عده ای دیگر عنوان می دارند طالبان با دامن زدن به هرج و مرج ،کشور را درگیر جنگ تازه ای خواهند ساخت.یا چنین مطرح می شود که رفتار گروههای مشابه طالبان در قدرت بی رحمانه تر می شود .آنها با ترس از ناامنی به مخالفان خود حمله می کنند. برخی دیگرمعتقد به شکل گیری رفتار معتدلی برای طالبان هستند،زیرا طالبان با بهره گیری از آموزه های پیشین در دوره جدید؛بیشتر در جستجوی مشروعیت و کمک های خارجی هستند.از طرف دیگر تجربه تاریخی نشان داده که وعده های آنها همیشه مشروط به شرایطی است. آخرین باری هم که آنها در قدرت بودند ،شرایط برای اجرای آنگونه از وعده هایشان محقق نشد!
در هرحال تجارب تاریخی بیانگرآن است که:شبه نظامیانی که به قدرت می رسند عادات مشابه و یک هدف مشترک دارند: تثبیت اقتدار.دستیابی به این هدف تقریباً همیشه نگرانی اصلی حاکمان شورشی است .اما باید این نکته را دریافت که در دوران مدرن تصرف یک ساختمان دولتی با ساختن یک دولت و اداره آن به طور کلی متفاوت است!البته اکثر پژوهشگران تاریخی که در مورد اینگونه جنبشها تحقیق کرده اند در یک نکته اتفاق نظر دارند به نظر آنها سال ها مخفی شدن در روستاها و تردد در گردنه های صعب العبورکوهستانی باعث می شود که آنها به شدت از ارزش حمایت مردمی آگاه شوند.نکته ای که البته تاکنون پس از گذشت دو سال از حکومتشان با تردیدهای جدی مواجه شده است!
گروه گزارش