“آژنگ نیوز”: چه زمانی کودک آزاری،که مدت ها به عنوان یک موضوع خصوصی تلقی می شد، به یک نگرانی عمومی تبدیل شد؟ پرونده ۱۸۷۴میلادی مری الن ویلسون ده ساله از شهر نیویورک معمولاً اولین چالش بزرگ در برابر یک سنت خشونت آمیز در نظر گرفته می شود.
للا بی. کاستین محقق تاریخ در این خصوص توضیح می دهد: «علیرغم این واقعیت که تاریخ صدها سال موارد ظلم به کودکان توسط والدین و سایر مراقبان را ثبت می کند،موارد کمی ازکودک آزاری قبل از قرن نوزدهم در دادگاه ها مورد رسیدگی قرار گرفت.
همانطور که کاستین می نویسد، افسانه های زیادی در مورد مری الن به وجود آمده است،از جمله مهم ترین آنها این است که بر اساس “حیوان” بودن او،انجمن پیشگیری ازظلم به حیوانات (SPCA) وارد عمل شد تا او را ازدست والدین رضاعی اش نجات دهد.
برگ و مشاور SPCA، البریج تی. گری،تصمیم گرفتند که از این شیوه بهره بگیرند که این کودک به استناد قوانین مربوط به ظلم به حیوانات؛ از حمایت برخوردارشود.
هنگامی که هیچ نهاد دولتی یا خصوصی برای کمک به مری الن وارد عمل نشد،اتا آنجل ویلر (که به طور متفاوتی به عنوان کارگر ماموریت، بازدیدکننده اجاره خانه و مددکار اجتماعی نامیده می شود) به هنری برگ از SPCA مراجعه کرد.داستان از این قرار است که او پیشنهاد کرد که حتماً مری الن را نیز باید به عنوان “یک حیوان کوچک” در نظر گرفت.برگ ظاهراً تأیید کرد که «کودک یک حیوان است.اگر عدالتی برای آن انسان وجود نداشته باشد،کمترین حق را خواهد داشت که مورد سوء استفاده قرار نگیرد.دراین افسانه، برگ و مشاور SPCA، البریج تی. گری، تصمیم گرفتند که کودک تحت قوانین در برابر ظلم به حیوانات از حمایت برخوردار باشد.
می الن و مادر رضاعی او، مری کانولی، بر همین مبنا به دادگاه آورده شدند.قاضی کانولی به یک سال کار سخت محکوم کرد.مری الن نیز تا سن ۹۲سالگی زندگی کرد و در سال ۱۹۵۶ مرد.
اما تاریخ واقعی نجات مری الن پیچیده ترازافسانه است.از زمان تشکیل SPCA در سال ۱۸۶۶،از هنری برگ بارها خواسته شده بود که به کودکان آزار دیده کمک کند.
کاستین می نویسد:او این درخواست ها را نادیده گرفت یا در برابر آن مقاومت کرد،زیرا ظلم به کودکان کاملاً خارج از حوزه نفوذ او بود.
به همین دلیل او در مطبوعات مورد سرزنش قرار گرفت.در سال ۱۸۷۱، او به بازرسانش اجازه داد تا در مورد دیگری از کودک آزاری مداخله کنند،واگرچه به گری اجازه داد تا در سال ۱۸۷۴ وضعیت مری الن را بررسی کند،اما اصرارداشت که در مقام رسمی خود به عنوان رئیس SPCA این کار را انجام نمی دهد.
البته رویکرد حقوقی گری هیچ ارتباطی با حیوان آزاری نداشت.او استدلال کرد که مری کانولی در حمله جنایتکارانه به “بچه مونثی به نام مری الن” مقصر بوده است.اوهمچنین دستورداد تا یک حکم قانونی به نام De homine replegiando برای “آزادی یک فرد از بازداشت غیرقانونی” وآوردن کودک به نزد قاضی صادر شود.
ظلم به کودکان مدتهابود که تحمل میشد.پس چرا پرونده مری الن به تحریک دادگاه و واکنش گسترده بشردوستانه کمک کرد؟ کاستین پاسخ میدهد:«واضح است که پاسخ، شدتِ رفتار ظالمانه است.»
اما درمجموع البته دراین میان نقش مطبوعات بسیارمهم بود.مثلا بدرفتاری درمورد دخترسیزده ساله ای که دراوایل همان سال توسط پدرش در شهر تا حد مرگ کتک خورده بود،دارای ارزش خبری بیشتری به حساب می آمد.
وضعیت مری الن همچنین نشان دهنده پوسیدگی گسترده نهادی،«بیتوجهی جدی ازسوی مؤسسات خیریه خصوصی و کمکهای عمومی» بود، که منجر به درخواستهایی برای انجام اصلاحات شد.سرپرستی مری الن درواقع به نهادهای خصوصی و مردمی سپرده شده بود،سیستمی که یک روزنامه محلی از آن به عنوان یک “بازار بچه داری خوب” انتقاد می کرد. مقامات دولتی نیز به دلیل “بی توجهی به کودکان وبه دلیل کوتاهی درانجام این کار،موردانتقاد قرار گرفتند.”
در نهایت این جنبش اجرای قوانین موجود،تنظیم استانداردها و نظارت بر فعالیت های مربوط به کودکان را به صورت جدی تری مورد توجه قرارداد.
همچنین خشونت علیه کودکان و زنان در خانواده نیز یکی از نگرانی های بزرگ جنبش حقوق زنان در حال رشد بود.به همین جهت ضدیت با خشونت،اصلاح قانون ازدواج، وکمپین های کنترل تولد،از دستاوردهای دیگر این جنبش بوده است.
گروه گزارش