“آژنگ نیوز”:اعتبار کوروش هخامنشی سالها پس از پایان دوران حکومتش در میان پارسیان در دوره هخامنشیان همچنان حفظ شد. درست است که داریوش در تبارنامه ای که در کتیبه بیستون آمده است در میان نیاکان خود نامی از کوروش نمی برد، اما این موضوع به معنای آن نیست که او کوشش کرده است تصویر کوروش را از خاطره سلطنتی پاک کند. احتمال دارد که کتیبه های پاسارگاد که در آنها کوروش خود را یک «هخامنشی» میخواند در دوره فرمانروایی داریوش نوشته شده باشند، تا بدین وسیله ریشه این سلسله را به کوروش برساند، سلسله ای که شاه جدید در ۵۲۲ پیش از میلاد پس از مرگ کمبوجیه و حذف بردیا پسر دوم کوروش بنیانگذاری کرد.
داریوش همچنین با دو دختر کوروش (آتوسا و آرتیستونه) و نیز با یکی از دختران بردیا (پرمیس) ازدواج کرد. نام این شاهدخت ها در الواح تخت جمشید که به دوران فرمانروایی داریوش برمیگردد آمده است. همچنین پیداست که نام کوروش که داریوش دوم به یکی از پسرانش داده بود، اعتبار ویژه ای به او بخشیده بود که متن های یونانی هم توجه زیادی به آن داشتند. سرانجام توسط اسکندر بزرگ، چهره کوروش دوباره نمایان شد.
گزارشهایی که از همراهان اسکندر به جای مانده است فاتح مقدونی را «دوستدار کوروش» معرفی میکند اصطلاحاتی که برای ورود او به بابل در سال ۳۳۱ پیش از میلاد به کار رفته بود، دقیقاً همانند اصطلاحات کوروش در دو سده پیش در سال ۵۳۹ پیش از میلاد بود گذشته از این اسکندر دوباره پاسارگاد رفت نخست بین ژانویه و مه ۳۳۰ پیش از میلاد، یعنی بین تصرف و سوزاندن کاخ های تخت جمشید سپس در ۳۲۵ پیش از میلاد در بازگشت از هند و پیش از رفتن به تخت جمشید و شوش. کوروش پاسارگاد را قلب پارس / فارس ساخت. یک دژ بزرگ و نیرومند در این مکان مشرف بود و چندین کاخ در آنجا وجود داشت که مزین به باغهای های بودند که با کانال های آبیاری می شدند. بلند آوازه ترین و سالم ترین بنای تاریخی پاسارگاد آرامگاه کوروش است که اسکندر توجه ویژه ای به آن داشت.
چندین توصیف عینی به یونانی از این بنا موجود است که در جزئیات با هم اختلاف دارند. آریستوبولوس به نقل از آریان می گوید که این آرامگاه در«یک باغ سلطنتی (پردیس) که گونههای مختلفی از درختان مقدس (آلسوس) در آن بود» ساخته شد. گذشتند از اختلافهای موجود در متون گوناگون، در سال ۱۸۱۱ م. جیمز موریه انگلیسی توانست به کمک داده های باستانی آرامگاه را شناسایی کند. نخستین بار در ۱۶۳۹ م. یک جهانگرد جوان آلمانی به نام یوهان آلبریخت فون ماندسلو از آرامگاه بازدید کرد و آن را ترسیم نمود. پژوهش های باستان شناختی در این مکان نشانه های باغ ها و کانال های آبیاری را آشکار ساخته است.
نکته دیگر در خصوص کوروش اهمیت و اعتبار او در نزد اسکندر مقدونی است.اسکندر در بازگشت از هند در سال ۳۲۵ پیش از میلاد، هنگامی که پی برد آرامگاه کوروش تاراج شده و مورد بی احترامی قرار گرفته است به شدت عصبانی شد:
اسکندر دید که همه چیز را برداشته اند به جز تابوت سنگی و چهار پایه. غارتگران حتی به پیکر کوروش بی احترامی کرده بودند زیرا در تابوت را برداشته بودند و پیکر او را بیرون انداخته بودند؛ آنها سعی کرده بودند تابوت را به شکل قابل حملی در آورند تا بتوانند آن را با خود ببرند؛ بخش هایی از آن را قطعه قطعه کرده و بخش های دیگر را شکسته بودند. با وجود این آنها در این کار موفق نشدند و تابوت را به شکلی که بود رها ساخته و فرار کردند.
اسکندر «مغی را که مسئول حفاظت از آرامگاه بود» دستگیر کرد، اما چون در زیر شکنجه به چیزی اعتراف نکرد او را آزاد ساخت. اشاره به این مغ باعث شد آریان اطلاعات تکمیلی جالبی را درباره ماموریت آنها به دست دهد:
در این محدوده و نزدیک خود آرامگاه ساختمان کوچکی برای مغها ساخته شده بود. […] از طرف شاه هر روز به آنها یک گوسفند، جیره غذا و نوشیدنی و هر ماه نیز یک اسب داده می شد تا برای کوروش قربانی کنند.
در الواح تخت جمشید (که تاریخ آن به ۴۹۲ تا ۴۵۸ پیش از میلاد بر می گردد) می توان به درک بهتری از این اطلاعات دست یافت؛ در این لوحه ها آمده است که حکومت سلطنتی محصولات کشاورزی و حیواناتی را می داد تا قربانی کنند و قربانی هایی که نزدیک آرامگاه های (شومَر) شخصیت های عالی رتبه خاندان سلطنتی انجام می شد نیز از آن جمله بود. گزارش های همراهان اسکندر نیز گواه چنین مراسمی برای شاه در گذشته است. جالب است بدانیم چنین مراسمی که از ۵۳۰ پیش از میلاد شکل گرفته بود تا دو سده پس از آن به احترام کوروش برگزار می شد. سپس اسکندر مأموریت زیر را به آریستوبولوس سپرد:
آرامگاه را دوباره به شکل مناسبی در آورید، دوباره پیکر او را در تابوت گذاشته و در تابوت را بر روی آن قرار دهید، جاهایی که خراب شده بود تعمیر کنید، و تخت را با استفاده از پوشش های تزئینی بپوشانید و هر چیز دیگری که در آنجا وجود داشته درست مانند شکل اصلی شان برگردانید و بیارایید، درها را با دیوارهای سنگی مسدود کنید و بر آن لایه ای از خاک رس بکشید، و سپس بر روی خاک رس مُهر سلطنتی بزنید. اسکندر نابود کننده آئین نیاکانی پارسی ها نبود، بلکه می خواست احترام فراوان خود را به یاد و خاطره کسی که دو سده پیش شاهنشاهی پارسی را بنیان گذاری کرده بود، نشان دهد؛ شاهنشاهی ای که اسکندر فقط بر آن غلبه کرده بود. حتی امروز آرامگاه کوروش در پاسارگاد مکان برجسته ای است که یادآور خاطره هخامنشیان می باشد و به خاطر ماهیت کم نظیرش تأثیر گذارتر از آرامگاه های صخره ای جانشینانش در نقش رستم و تخت جمشید است.
منبع: دریایی، تورج “کوروش بزرگ پادشاه باستانی ایران “فصل یکم: مقاله کوروش بزرگ، نوشته: پی یر بریان، ترجمه: آذردخت جلیلیان _ انتشارات توس _ بهار ۱۳۹۳
گروه تاریخ