“آژنگ نیوز”: خلافت عباسیان یکی از سلسله امپراتوری های اسلامی بود که بخش وسیعی از آفریقا و آسیا را در بر گرفت. پس از سرنگونی خلافت قبلی امویان طی یک جنگ داخلی، عباسیان در اواسط قرن هشتم میلادی به قدرت رسیدند. در دوران اوج خود، خلافت عباسی بخش اعظم شمال آفریقا، خاورمیانه و آسیای مرکزی را تحت کنترل داشت. به سرعت قلمروی را که قبلاً تحت حکومت امویان بود، تثبیت کرد و در اواخر قرن هشتم عصر طلایی جدیدی را آغاز کرد. در این دوران طلایی، عباسیان بر ساخت شهرهای جدید و دستاوردهای هنری نظارت داشتند. با این حال، دوران طلایی عباسیان چندان دوام نیاورد زیرا خلافت در اوایل قرن نهم رو به زوال شد. در واقع، تا قرن دهم، عباسیان تقریباً تمام قلمرو خود را به سلسلههای رقیب از دست داده بودند. خلافت سرانجام در اواسط قرن سیزدهم، به عنوان یکی از قربانیان انبوه مغولان چنگیزخان، به پایان رسید،.
حکومت خلافت عباسی در سال ۷۵۰ بعد از میلاد آغاز شد، اما خاستگاه حاکمان آن به زمان تأسیس اسلام برمیگردد. بنیانگذار اسلام، پیامبر اکرم حضرت محمد(ص)، عمویی به نام عباس بن عبدالمطلب داشت. عباس که در سال ۶۵۳ میلادی درگذشت، یکی از اعضای طایفه هاشمی بود که بخشی از قبیله عرب قریش در مکه، مقدس ترین شهر اسلام بود. از حدود سال ۷۱۸ پس از میلاد، خانواده عباس برای سرنگونی خلافت اموی که از سال 661 میلادی بر اکثریت قریب به اتفاق جهان اسلام سلطنت کرده بود، تلاش کردند. پس از مرگ هشام خلیفه اموی در سال ۷۴۳جنگ داخلی در گرفت. این جنگ به فتنه سوم معروف بود. رهبر نیروهای ضد اموی عبداله بن عباس از نوادگان عباس بود. در سال ۷۵۰، عبداله بن عباس با کمک ابومسلم خراسانی، مروان دوم آخرین خلیفه اموی را در نبرد رود زاب بزرگ در بین النهرین شکست داد. پس از آن، خلافت اسلامی جدید به نام خلافت عباسی اعلام شد.
در حالی که خلافت اموی از نظر تاریخی بر گسترش و تحکیم قلمرو مسلمانان در شمال آفریقا متمرکز بود، خلافت عباسی ترجیح داد بر سرزمین هایی در شرق، در آسیای مرکزی تمرکز کند. یکی از اولین اقدامات عباسیان تلاش برای توقف گسترش مداوم سلسله تانگ چین بود. آنها این کار را با پیروزی در نبرد تالاس در سال ۷۵۱ پس از میلاد انجام دادند. اما پس از این لشکرکشی، خلافت با همسایگان خود روابطی را حفظ کرد که عموماً صمیمانه بود. بر خلاف اسلاف اموی، عباسیان ترجیح دادند به جای تلاش برای به دست آوردن قلمرو جدید، بر سرزمینی که قبلاً تحت کنترل آنها بود تمرکز کنند. عباسیان پس از به دست گرفتن قدرت، ساخت پایتخت جدید برای خلافت، بغداد، پایتخت کنونی عراق، را انتخاب کردند. بدین ترتیب، پایتخت خلافت از دمشق به آنجا منتقل شد. بغداد به عنوان شهری بزرگتر از تمام شهرهای اروپایی در آن زمان ظاهر شد.
دوران سلطنت سفاح و جانشین او منصور بسیار وحشیانه بود. سفاح به نابودی اعضای سلسله اموی قبلی پرداخت. او تمام مردان سلسله را اعدام کرد و حتی قبور امویان را در سوریه ویران کرد و بقایای آنها را بیرون آورده و سوزاند. المنصور با هدف قرار دادن فرزندان علی(ع)، که پسر عمو و داماد حضرت محمد و چهارمین خلیفه مسلمان بود، کارزار جنایات سفاح را دنبال کرد. المنصور همچنین شخص یکی ازموسسین سلسله عباسی، ابومسلم را به قتل رساند. اما هنگامی که مهدی پسر المنصور به خلافت رسید، اقدام به برگرداندن اعمال نادرست پدرش علیه اولاد علی (ع) کرد و اسیران آنها را آزاد کرد . مهدی همچنین در مهار قدرت امپراتوری بیزانس در آناتولی نقش اساسی داشت.
دوران طلایی خلافت عباسی در زمان حکومت خلیفه هارون الرشید (۷۸۶-۸۰۹ میلادی) آغاز شد. الرشید بر ساختمان کتابخانه بزرگ بغداد نظارت داشت، جایی که بسیاری از آثار کلاسیک یونان باستان به عربی ترجمه شد. ترجمه متون یونان باستان به عربی بسیاری از این متون را از گم شدن در تاریخ نجات داد. در آینده، متون ترجمهشده یونانی به ذهنهای بزرگ اروپا که به عصری معروف به رنسانس منجر شد، دامن زد. الرشید همچنین پایتخت خلافت را به شهر دوقلوی رقه-رفیقه منتقل کرد (اگرچه در اواخر قرن نهم به بغداد بازگردانده شد). در مناطق صنعتی این شهر دوقلو بود که شیشه و سرامیک ظریف تولید شد. سامرا که اکنون در عراق واقع شده است نیز در اواخر عصر طلایی عباسیان توسعه یافت. این شهر به دربار عباسیان اختصاص داشت و دارای کاخها، کوشکها، مساجد، خیابانهای تاریخی، سربازخانهها، باغها، استخرها و سه پیست اسبسواری بود.
دوران طلایی عباسیان بدون دردسر نبود. درگیری با بیزانس دوباره در حکومت الرشید به وجود آمد. الرشید همچنین ناظر بر تغییر شدید در اداره ایالت عباسیان ایفرقیا (شمال آفریقا) بود که به مرور زمان خلافت را در مسیر فروپاشی قرار داد. او به یکی از دولتمردان برجسته به نام ابراهیم بن عقلب اجازه داد تا به شرط وفاداری به خلافت عباسی و پرداخت خراج، کنترل استان را به دست گیرد. شاید سخت ترین چالش برای عباسیان در دوران طلایی، موضوع جانشینی پس از مرگ الرشید بود که به جنگ داخلی بین پسران او از سال ۸۱۱ تا ۸۱۹ میلادی انجامید که به فتنه چهارم معروف شد. این جنگ بود که به اوج دوران طلایی عباسی منتهی می شود.
انحطاط و سقوط خلافت عباسی
انحطاط خلافت عباسی در زمان حکومت المعتصم (۸۳۳-۸۴۲ میلادی) آغاز شد که تصمیم گرفت مزدوران به ویژه مزدوران ترک تبار را در ارتش خود ادغام کند. این مزدوران به افسران جدید ارتش تبدیل شدند که به سرعت دریافتند که می توانند خلفا را به عنوان دست نشانده به سادگی با ترور خلفا در زمانی که دستور خود را انجام نمی دهند کنترل کنند. در اوایل قرن دهم، سلسله های محلی رقیب، مانند فاطمیان در شمال آفریقا به صحنه آمدند. در سال ۹۴۵ میلادی، گروهی از شیعیان معروف به آل بویه، پایتخت خلافت، بغداد را تصرف کردند. در پایان قرن دهم، بیشتر سرزمینی که قبلاً تحت کنترل عباسیان بود، تحت کنترل چندین سلسله مختلف درآمد.
در قرن یازدهم، ترکان سلجوقی سراسر آسیای مرکزی و خاورمیانه را در نوردیدند. آنها در نهایت در سال ۱۰۵۵ میلادی کنترل بغداد را به دست گرفتند. از این نقطه به بعد خلفا اساساً دست نشانده سلجوقیان بودند. با این حال، این تغییر در اواخر قرن یازدهم، در زمان خلیفه المسترشد (۱۰۹۲-۱۱۳۵ میلادی)، که شروع به تشکیل ارتش خود کرد، شروع به تغییر کرد. پس از او، المکتفی (۱۱۳۶-۱۱۶۰م) که استقلال کامل خلافت را اعلام کرد، به او رسید. بنابراین، خلافت عباسی توانست یک بار دیگر حاکمیت کامل را اعمال کند.البته در قرن دوازدهم، کنترل عباسیان بیشتر به عراق امروزی محدود بود. آخرین ناقوس مرگ برای خلافت عباسی در سال ۱۲۵۸ میلادی، زمانی که نیروهای امپراتوری مغول بغداد را محاصره و فتح کردند، اعلام شد. آنها شهر را ویران کردند و جمعیت آن را قتل عام کردند.
گروه تاریخ