به گزارش “آژنگ نیوز”در تبیین مردم شناسی ایرانیان در شاهنامه فردوسی وبه روایت «محمدامین ریاحی»آمده است: چگونه میتوان در پیام وطندوستی شاهنامه نشانی از نژادگرایی یافت؛ درحالیکه میبینیم کیخسرو فرمانروای آرمانی شاهنامه از یک سو نژاد تورانی دارد و مادرش فرنگیس، دختر افراسیاب دشمن آشتیناپذیر ایران است؛ مادر رستم جهان پهلوان ایران دختر مهراب کابلی دیوزاد است که تبار از ضحاک تازی پلیدترین دشمن ایرانیان دارد و سرانجام هم به نیرنگ همان مهراب در چاهساری جان میسپارد؟
بلی! شاهنامه حماسه ملی مردم ایران و ستایش ایران و ایرانیان است و از دشمنان ایران نفرت دارد؛ اما فردوسی هر جا در میان اقوام بیگانه نیکی و دانایی و خردمندی میبیند، از بیان آن بازنمیایستد. یک نمونهاش تصویری است که از پیران ویسه آفریدهاست. پیران ویسه را با اینکه از تورانیان و سپهسالار دشمن است، به خردمندی و دوراندیشی و فرزانگی و مداراجویی و پاکدلی و آزادگی و مردانگی و جوانمردی میستاید. پیران به سیاوش مهر میورزد و موجبات ورود او را به تورانزمین فراهم میکند و دختر افراسیاب را برای او میگیرد. فرنگیس و کیخسرو و بیژن را از مرگ میرهاند. در دل از خونریزیها و بیدادگریهای افراسیاب ناخشنود است. در همان حال به حکم وظیفه، به وطن و کشور و پادشاه خود وفادار است.
فردوسی چنان تصویری از پیران ویسه در پیش چشم خواننده مینهد که گویی دلیری رستم و کفایت و تدبیر و لشکرآرایی گودرز و خرد و حکمت بزرگمهر را یکجا در وجود خود جمع کردهاست.
دفاع از مظلوم
جنگهای ایرانیان در شاهنامه، هیچگاه به قصد کشورگشایی و تصرف سرزمین دیگران یا تحمیل کیش و آیین خویش یا به چنگ آوردن غنایم جنگی نیست. شاهنامه حماسۀ اسکندر و چنگیز و تیمور نیست که از شرق و غرب به ایران میتاختند. شاهنامه حماسهٔ مردم ایران است در دفاع از هستی ملی و پایداری ابدی در برابر هرچه اهریمنی و انیرانی است. از آن گذشته، کینخواهی کشتگان مظلوم هم از علل جنگهاست، چون جنگهای فریدون و منوچهر با سلم و تور به کینخواهی ایرج، و جنگهای رستم و کیخسرو به کینخواهی سیاوش. اساس این است که بیداد و بدی نباید بیکیفر بماند:
نگر تا چه گفتهست مردِ خِرَد
که هر کس که بد کرد، کیفر برد