تأثیرِ آیینِ حکومتداریِ ایرانِ باستان بر خلافتِ عربی و باختر زمین ،بسیار آشکار است. به گونه ای که
آر. لوی(R. Levy)، خلافتِ عربی را یک فرهنگِ واسطه میشناساند. فرهنگی که آیینِ حکومتمداریِ ایرانِ باستان از طریقِ آن بر جهانِ مدرن تأثیر نهاد. وی با اشاره به برخی نمونهها، از پیشینههای تأثیرپذیریِ حکومتِ عربی در دورهی اسلامی از این آیینِ ایرانیگراییِ نخستینِ اسلامی، استدلال میکند:
“فخری کتابِ راهنمایی در سیاست و تاریخ مربوط به سدهی چهاردهم روایت میکند که چگونه خلیفه عمر، برای توزیع کردنِ غنایمِ جنگی که سرازیر شده به مرکز، نظرِ یک ایرانی را خواستار شد. آن ایرانی پیش از آن، در دستگاهِ دولتیِ حکومتِ ایران در زمانِ ساسانیان کار کرده بود. پیشنهادِ او این بود که برای نوشتن و وارسیِ درآمدها یک دیوان یا دفتر ایجاد شود. این دیوان هستهی اصلی بود که از آن تشکیلاتِ بزرگِ حکومتی درست شد و صدها سال برای خلافت کار کرد.”(۱)
دربارهی راهیابیِ آیینِ حکومت و میراثِ کشورداریِ ایرانیان بر خلافتِ عربی، در یکی از روایتهای تاریخیِ صدرِ اسلام، به نقل از خلیفه عمر چنین آمده:”همانا من دادگری را از کسری(خسرو انوشیروانِ دادگر)آموختهام.”(2)
فیلیپانی-رنکنی در نوشتههای خود دربارهی نسبتِ پادشاهیِ مقدس(ملکوتی)در ایران، برپایهی منابعِ موثقِ رومی، میگوید:
“اگر ما بخواهیم اثرگذاریِ پیروزمندانهی برخی از نهادهای پیوسته با پادشاهی، چه در زمینهی دینی و چه در زمینهی عادی(غیرِ دینی)را بررسی کنیم، باید به امپراتوریِ روم بازگردیم. این امپراتوری نخستین نظامِ حکومتیِ کشوری(چند شهری)در باختر زمین بود. آنها تأثیرِ بسیاری در زمینهی نهادهای اداری و سیاسی از جمله جایگاهِ امپراتور را از خارج دریافت کرده بودند.”
وی پس از این سخن، نمونههایی از تأثیرِ فلسفهی حکومت و آیینِ پادشاهیِ ایرانی بر تمدنِ غرب را موردِ کاوش قرار داده و میگوید:
“میراثی که ایران به غرب منتقل کرده و همچنان در برداشتهای ایدئولوژیک و نهادهای فرهنگیِ آن پابرجا است، سویههای چندگانه دارد. دشواریِ شناسایی و ریشهیابیِ الگوهای آن برای آن است که این میراث از طریقِ فرهنگهای واسطه و الگوهای غربی شده به دست آمده است… . عناصرِ پیشرو، از آنچه میتوانیم ساختارِ عمودیِ حکومت بنامیم بخشی از این میراثِ کهن است. این عناصر از طریقِ ساختارِ پایانیِ امپراتوریِ روم و نوزاییِ آن پس از سدههای میانه به جهانِ مدرنیسم راه یافت. عناصری که از طریقِ نهادهای شوالیهگری و با جابهجاییِ ابهامآلود در کسوتی سلتیک_ژرمانیک و رنگ و چهرهی مسیحی به جوامعِ اروپایی راه یافت“.(ص ۳۶_۳۵)
یادداشتها:
1. Levy, R. Persia and the Arabs, in A. J. Arbery, ed. the Legacy of Persia, Oxford Clarendon Prees, 1953, p. 61.
۲. مقدسی معروف به البشاری، احسن التقاسیم فی معرفه اقالیم، لیدن، ۱۹۰۶، ص ۱۸.
مأخذ: کاوندی کاتب.ابوالفضل، جغرافیای سیاسی در شاهنامهی فردوسی، تهران، انتشارات کویر، چاپ اول ۱۳۹۴
گروه تاریخ