به مناسبت سالگرد درگذشت محمود ذوالفنون نگاهی به زندگینامه و فعالیتهنری او می اندازیم : محمود ذوالفنون در سال ۱۲۹۹ خورشیدی در آباده متولد شد. پدر او، حبیب ذوالفنون سازنده و نوازنده تار بود و برادرش جلال از نوازندگان بنام سه تار و از شاگردانش بود.
از کودکی تحت تأثیر نوای تار پدر، به موسیقی روی آورد و از ۱۱ سالگی با نواختن تار آشنایی پیدا کرد.بعد از چندی به ویولن علاقهمند شد ولی به علت کمبود استاد ویولن در آن زمان، نوازندگی ویولن را با ویولنی که خودش ساخته بود بدون استاد پیش خود شروع کرد.
او در خصوص شکل گیری زندگی اش با موسیقی چنین رواینی را ارایه میکند:
نخستین پایه علاقه من به موسیقی، شنیدن ساز پدرم (تار) هنگام تدریس به شاگردانش بود. بعدها من هم در سلک همان شاگردان درآمدم و به خوبی به خاطر دارم که نخستین درس با تار در دستگاه شور و با وزن کرشمه بود. همه دروس به شیوه معمول آن دوره، سینه به سینه بود. البته گذشتگان نیز اصولی را برای صحیح آموزش دادن دنبال میکردند که نباید ساده از آنها گذشت و استعداد هم که به نوبه خود لازمه یادگیری بود
به موازات فراگیری دستگاه شور، صدای ساز جدیدی به گوشم میرسید؛ کمانچه نوازی نزد پدرم میآمد تا گوشههای مربوطه را بیاموزد و من هم تحت تاثیر صدای ساز کمانی قرار گرفتم. البته در همسایگی ما هم شخصی ویلن مینواخت که صدای ساز او نیز گوشم را نوازش میداد. این نوازنده، عنایت الله روشن (مدیر تلفن خانه شهر آباده) بود و بالاخره از طریق او موفق شدم این ساز جدید را از نزدیک ببینم. آنچنان تحت تأثیر قرار گرفتم که در دل آرزو کردم روزی موفق بشوم گوشههایی با تار آموخته بودم را به ساز کمانی انتقال دهم. در آن زمان به هیچوجه امکان آنکه صاحب چنین سازی شوم نبود ولی به سبب علاقه زیاد با وسایل منبت کاری و آموزشهایی که در این زمینه در دبستان دیده بودم برای خود چیزی شبیه به ویلن ساختم که اگر امروز موجود بود موجب خنده میشد. با همین ساز تا حدودی به مراد دل خود رسیده بودم و بدون استاد و راهنما نغمههایی را مینواختم.
پس از دریافت گواهی شش ساله ابتدایی به اتفاق پدر از آباده راهی شیراز شدیم. در این شهر امکانات بیشتری مهیا بود و دو نفر از معلمان موسیقی مدارس به نامهای جلیلوند و حسنعلی وزیریتبار که به نت آشنایی کامل داشتند راهنمای من شدند. در دبیرستان اقدام به گروه نوازی میکردم که حتی اقدام به کنسرت هم شد و شخصی به نام جاوید که از کارمندان اداره ثبت اسناد بود خواننده ما شد. از نوازندگان دسته موزیک لشکر فارس هم کمک گرفتیم و یک کلاس خصوصی هم در شیراز دایر کرده بودم. همین امر به تجربیات من افزود تا اینکه روزی وزیری تبار اظهار داشت با این علاقهای که از خود بروز میدهی باید راهی تهران بشوی تا به اصطلاح به تکنیک بیشتری دست پیدا کنی. از این جهت بخش سوم زندگی من آغاز شد.
پس از انجام خدمت وظیفه در سال ۱۳۲۳ راهی تهران شدم و بلافاصله به اداره موسیقی کشور مراجعه کردم که موسیقی رادیو در آن زمان تحت نظر آن بود. استادان موسی معروفی و روح الله خالقی امتحانی از من به عمل آوردند و سپس هفتهای دو جلسه و هر جلسه یک ربع ساعت برنامه تکنوازی ویلن در رادیو مقرر داشتند و پیشنهاد نمودند که در هنرستان موسیقی نیز برای کلاسهای سلفژ و تئوری نامنویسی نمایم. به خاطر میآورم که در آن زمان در هنرستان آقای یوسف یوسف زاده سلفژ تدریس میکردند و آقای احمد فروتن راد نیز تدریس تئوری را عهده دار بود.
فراگیری تخصصی موسیقی
برای صحیح نواختن ویلن به موسیو روبیک گریگوریان مراجعه کردم و در این راه جدیتی که استاد از من میدید تصور میکرد که فیالمثل قصد دارم نوازنده کلاسیک بینالمللی شوم در حالی که قصد من صرفاً این بود که قادر باشم در ارکستر انجمن موسیقی ملی که به تازگی (به رهبری روح الله خالقی) تشکیل شده بود شرکت نمایم. طولی نکشید که به عضویت همین ارکستر درآمدم و کلاس خصوصی خود را نیز در ساختمان اُمگا در خیابان لاله زار پایین دایر نمودم. در عین حال نزد روح الله خالقی به فراگیری تئوری و هارمونی و گاهی هم برای فراگیری گوشههای موسیقی از کلاس استاد ابوالحسن صبا استفاده میکردم.
ارکستر انجمن هر پانزده روز یکبار کنسرت داشت و من به موازات آن در رادیو سرپرستی گروههای کوچک موسیقی را عهدهدار بودم. به یاد دارم که هنگام تقسیم بندی موسیقی رادیو، سرپرستی گروهی به عهده من گذاشته شد که قمرالملوک وزیری خواننده آن بود. در اینجا از فرصت استفاده مینمایم و برای راهنمایی هنرمندان جوان یادآور میشوم که قمرالملوک وزیری در آن زمان دچار اعتیاد شده بود که به سبب آن حساسیت گوش خود را از داده بود و خود تصور میکرد که هنگام اجرا صدایش با صدای ارکستر مطابقت دارد. جوانان هنرمند برای سلامت خود و هنری را که یک عمر برای فراگیری آن با عشق و علاقه آموخته و تجربه کردهاند نباید گرد اعتیاد بگردند و نشئه طبیعی را از هنر خود اخذ کنند و نه به طور مصنوعی از مواد مخدر زیرا موقتی است و فریبنده.
باری انجمن موسیقی ملی جایش را به هنرستان موسیقی ملی داد. نکتهای که ذکر آنرا در اینجا بیمورد نمیدانم، عشق زنده یاد روح الله خالقی (بنیانگذار و مدیر هنرستان) به کار بود. وی برای اینکه دائماً ناظر کار هنرجویان و تمرین مداوم آنها باشد منزل خود را در آپارتمانی که روی سر درب هنرستان قرار داشت برای سکنی گزیده بود و به اتفاق سایر هنرآموزان اقدام به تدوین کتابهای تازه برای هنرجویان میکرد که اینجانب هم در آن سهیم بودم. هنوز هم آن کتابها تجدید چاپ میشود و مورد استفاده داوطلبان فراگیری موسیقی قرار میگیرد. ارکستر هنرستان نیز از شاگردان و استادان هنرستان تشکیل یافته بود که بعدها در رادیو پایه ارکستر گلها شد.
تدریس ویلون
زمانی به سمت بازرس موسیقی مدارس نیز انجام وظیفه کردم و مدتی هم در انستیتو امور هنری، کلاسهای فوق برنامه دانشجویان در کوی دانشگاه، هنرستان شبانه (به مدیریت محمد علی امیر جاهد) به تدریس ویلن مشغول بودم. چندی نیز به اتفاق آقای گلشن ابراهیمی (عضو شورای موسیقی دانشگاه و معاون دانشکده الهیات) به نت کردن آثار موسیقی قدما اشتغال داشتم و پیش از اینکه عزیمت به آمریکا صورت گیرد در رادیو به اتفاق آقای فریدون ناصری در زمینه بازسازی آثار موسیقی گذشتگان فعال بودم.
سفر به آمریکا
در مهرماه ۱۳۵۵ (اکتبر ۱۹۷۶) همراهی با خانواده راهی آمریکا شدم. در آغاز برای آن که در زمینه موسیقی کار مداومی داشته باشم در دبیرستانی به فراگیری زبان انگلیسی پرداختم و در ارکستر وابسته به همان جا نیز به نوازندگی مشغول شدم و بعداً در شهر سندیگو تدریس خصوصی نیز میکردم. در سالهای بعد که تعداد مهاجران ایرانی در آمریکا رو به افزایش گذاشت طبیعتاً به تعداد شاگردان افزوده شد تا جایی که برنامهها به صورت کنسرت و سخنرانی در شهرهای مختلف آمریکا ادامه یافت. فرزندانم نیز در اجرای بیشتر برنامهها با من همراهند. دو نوار نیز با نام «نقد صوفی» منتشر کرهایم.چون از زمان اقامت در شیراز تا به امروز به نت کردن آهنگهای محلی ایران علاقهمند بودم مجموعهای فراهم گردیده که منتظر گشایش مالی یا وسیله دیگری هستم که به چاپ آنها اقدام شود.
اما این آرزو متاسفانه برآوده نشد ومحمود ذوالفنون هفدهم اکتبر سال ۲۰۱۳ میلادی(27 مهر 1392) در شهر سن خوزه در سن ۹۳ سالگی درگذشت.
گروه تاریخ