“آژنگ نیوز”:نمایش آسید کاظم شاید از موفق ترین آثار نمایشی بود که در سال ۱۳۵۰ در معرض دید تماشاچیان قرار گرفت. این نمایش در سال ۱۳۵۱ فروردین ماه دوباره روی صحنه تئاتر ۲۵ شهریور یا همان تئاتر سنگلج امروز آمد. این نمایش توسط محمود استاد محمد نوشته و کارگردانی شده بود. اما در آن زمان شایعاتی درباره نوشتن و کارگردانی نمایش، توسط فرد دیگری بر سر زبانها بود .گروهی آن نوشته و اثر را متعلق به بیژن مفید می دانستند. در این خصوص با بیژن مفید و استادمحمد گفتگوهای جداگانه ای انجام گرفت که در گفتگوی با محمد استاد محمد این نکات مطرح شد.
استاد محمد: مدتی در تئاتر فعالیت داشتم و بعد وقفه ای در این کار افتاد. ،دیوار جان پل سارتر را نمایشنامه کردم. بعد رفتم اداره تئاتر با هنر آموز و چند تن دیگر کار کردم .هنرآموز برای من یک نیروی خوب بود که بتوانم به تئاتر برگردم. به علاوه به چند جوان برخوردم که عاشق تئاتر بودند و می خواستند کار بکنند. با همین بچه ها گروه تئاتر دیگر را تشکیل دادیم ۲ ،سه ماه آموزش های اولیه تئاتر را کار کردیم. بعد خواستیم که نمایش کار کنیم. نمایش اول و دوم ما به ثمر نرسید و جای تعجب هم نیست. ناکام ماندیم. نمایش سوم ما آسید کاظم بود و این به دلیل نزدیک بودن بچه ها به آدمهای آسید کاظم بود. به خاطر همین اطمینان بود که موفقیت اجرا را غیرممکن نمیدانستم یعنی اینکه این گروه می دانستم که نمی شود نمایشی از ا یبسن روی صحنه آورد چرا که فضا برای بازیگران غیر ملموس است.
سوال : چطور شد که به فکر نوشتن آسید کاظم افتادی و اصولاً داستان آسید کاظم نظر خود توست یا اینکه کار دیگری است چرا که در بروشور آوردهای که با استفاده از فکر و کار تجربی بیژن مفید. بد نیست اشاره ای به این قضیه بکنیم
استاد محمد: پیش از این ما گروه آتلیه تئاتر را تشکیل دادیم. همان گروهی که با بیژن مفید شهر قصه را به وجود آورد. توی همین اتلیه تئاتر و بچه های صمیمی آن بود که با سرپرستی بیژن مفید و دخالتش اتودی داشتیم که ریشه همین آسید کاظم است. یعنی اینکه فکری را که خودمان باز به کمک و رهبری مفید به وجود آورده بودیم، بدون اینکه نوشته شود مدت خیلی کمی تمرین کردیم و بعد هم به نتیجه نرسیدیم. در گروه تئاتر دیگر که گروهی است با زیربنای همان گروه آتلیه تئاتر، با این تفاوت که توی این گروه من خواستهام عامل مخربی برای گروه خودمان بسازم. چون فکر آسید کاظم را متعلق به گروه آتلیه تئاتر می دانستم نه بیژن مفید. این فکر را سپردم به این گروه و خواستم که پیس را این گروه بسازند .درنتیجه خودم آن را نوشتم و توی این عالم بیکاری تئاتر، موفق شدیم. به این معنا که موفقیت سیدکاظم برای من مبهم است .فکر می کنم بایستی این قدر موفق میشد .چرا که اگر یک زمینه خیلی معمولی در تئاتر امروز ایران وجود داشت، قول میدهم با سید کاظم به این موفقیت نمی رسید.
دلیل بهم خوردن گروه آتلیه تئاتر چه بود؟
استاد محمد: مفید با تنی چند از دوستان یک گروه تئاتری به وجود آورد که با هم زندگی می کردیم و تئاتر می آموختیم. قصد ما گل کردن و مشهور شدن نبود و نیز پولدار شدن را به وسیله تئاتر گناه می دانستیم. شب و روز کار ما تئاتر بود و شهر قصه را سه سال تمرین کردیم. با زبانی بهتر باید بگویم با شهر قصه سه سال زندگی کردیم. نمیدانم چه با عث شد که او خواست خود را بالا بکشد و سر در ردیف نام آوران تئاتر و نمایش را ببرد به جشن هنر که از همین جا گروه متزلزل شد. زندگی صمیمی گم شد. نمایش در جشن ها هنر که با به به و چهچه روبرو شد و بعد سه ماه در تهران نمایش دادیم . بعد از سه ماه اصولی که گروه صمیمی ما را بر پا کرده بود و خط مشی ما بود به وسیله دوست و راهنمای ما نفی شد. و این تا حدی بود که زندگی خصوصی او هم تغییر کرد و از بی نیازی محض به جایی رسید که چاره ای نداشت جز وابسته شدن و وقتی پای وابستگی پیش آمد روابط به هم خورد. رفیق راهنما جای خودش را داد به رئیس و مدیر گروه و به این نتیجه رسیدیم که ما بیژن مفید غیر وا بسته و گزنده را قبول کردیم. دلیلی ندارد بیژن مفید وابسته و رام را هم قبول کنیم که جدا شدیم.
سوال: آسید کاظم فضای قضیه،آدمها نهایت و هدف اصلی تمثیل هایی که به کار گرفته شد برای القای مفاهیم سوال هایی هستند در ذهن من که خوب است به آنها اشاره بکنی
استاد محمد روی این جمله که البته از خودم نیست تاکید دارم که تئاتر ساخته بشود، تئاتر نمایش داده شود که با تماشاچی پیوندهای ذهنی داشته باشد و گاهی تماشاچی خودش را در در قالب یکی ازپرسناژها ببیند. دو گونه می شود عملکرد یکی اینکه تماشاچی را به تئاتر بکشانیم کار دوم این که به نوعی با تماشاچی حرف بزنیم که بتوانیم بر آنها تأثیر بگذاریم. در نتیجه این فکر را توی نوشتن نمایشنامه آسید کاظم ۱۰۰ درصد رعایت کردم. از زبانی استفاده کردم که تماشاچی تهرانی با آن آشناست و از تمام شیوه هایی استفاده کردم که تماشاچی را جلب کند و در کل به تماشاچی یک چیز خیلی عادی نشان دادهام. ولی کار من هم این بود که در پشت این عادی بودن خواسته های خودم را و آنچه را که لازم میدانستم گفته بشود، بگنجانم . به همین دلیل است که از ترنا بازی استفاده کرده ام. چون ترنا سنتی خیلی آشنا ولی رو به زوال و باز آمدم در درترنا اتفاقات دراماتیک را گنجاند م. چون با ترنا زمینه ای ساخته شده که راه می دهد آن اتفاقات به نحوه درخشانی جلوه کند.
در مورد آدمها که اشاره کردی با آنها روزانه سر و کار داریم. دچار یک نوع دورویی فرصتطلبی برای نفع شخصی هستند و بر روی هم عاطفه شان از دست رفته و به اصالت سنت ها به واقعیت زندگی خودشان هم بی اعتقاد شدهاند.
آسید کاظم حالت یک ناجی را دارد. شاید قبل از زندان رفتن اش بیشتر نقوذ داشت و فعال بود ولی در فاصله این ۷ سالی که گذشته او توانایی های خودش را از دست داده و از طرف مردم یک نوع وازدگی نسبت به الگو بودنش به وجود آمده و چنین وازدگی باعث یک ذلت عمومی شده او در برگشتش بیشتر از اینکه یک ناجی باشد. وقتی با مردم روبرو می شود ترجیح میدهد که همچنان آنها را به حال خودشان بگذارد .