«نجف دریابندری» مترجم مشهور در گذشت. چون من از نسل قدیمی تری هستم مطالبی در مورد ترجمه های ایشان می دانم که شاید نسل جوان نداند. من خودم از نوجوانی ترجمه « تاریخ فلسفه غرب » برتراند راسل و کتاب «عرفان و منطق » مقالاتی از راسل را به ترجمه دریا بندری خوانده بودم.
دریابندری برای کسانی که در فرانکلین به کار ترجمه اشتغال داشتند بت بود ومرادشان بود.من وقتی که از انگلستان بر گشتم در جلسات جنگ اصفهان شرکت می کردم و مطالبی را که از کتاب «اسطوره دولت » ارنست کاسیرر ترجمه کرده بودم می خواندم. تا این که ترجمه کتاب به اتمام رسید.
در یکی از جلسات جنگ اصفهان مرحوم میرعلایی گفت که تهران بوده و به آقای نجفی گفته که من چنین کتابی را ترجمه کرده ام. مرحوم نجفی در پاسخ می گوید که نجف دریابندری هم همین کتاب را با عنوان « افسانه دولت » ترجمه کرده و به انتشارات خوارزمی داده است. کتاب یک سال بعد منتشر شد و من با اشتیاق شروع به خواندن کتاب کردم تا ببینم او چگونه ترجمه کرده است و چه فرقی با ترجمه من دارد .
آن را نوعی کسب تجربه می دانستم . ولی در خیلی جا ها می دیدم که مترجم اصلا موضوع را نفهمیده و ترجمه ای مغلوط ارائه داده است.
تا این که ترجمه فارسی کتاب دیگری از کاسیرر با عنوان « اسطوره و زبان به ترجمه آقای ثلاثی در آمد. من هم متن اصلی آلمانی را داشتم و هم ترجمه انگلیسی آن را . در مقابله ترجمه فارسی با اصل آلمانی و ترجمه انگلیسی آن در یافتم که مترجم اصلا با موضوع آشنایی نداشته و ترجمه ای مغلوط ارائه داده است.
به دوستانم گفتند . آنان گفتند چرا بر این ترجمه نقدی نمی نویسی ؟ من نقد و معرفیی در باره « اسطوره و زبان » نوشتم که برای مجله «نشر دانش » ارسال کردم که آنها با عنوان منطق اسطوره چاپ کردند.
پس از چاپ مقاله ام نامه ای از پاریس رسیده بود که مجله در شماره بعد چاپ کرد. در آن نامه نویسنده اش خیلی از نقد و معرفی من استقبال کرده بود و خواستار شده بود که من نقدی بر ترجمه کتاب « فلسفه و فرهنگ » از کاسیرر بنویسم که در حقیقت عنوان انگلیسی اش هست « رساله ای در باره انسان ». پیش خود گفتم خوب است نقدی بر ترجمه دریا بندری از کتاب « اسطوره دولت » بنویسم.
در آن زمان گویا دریا بندری این جا و آنجا می نشسته و می گفته پنبه اصفهانی ها زدم. من اصلا از این مسائل اطلاعی نداشتم .ویراستاران مجله نشر دانش بر پایه این شنیده ها تصور می کردند من در صدد پاسخگویی به نجف دریا بندری بر آمده ام و گفتند ما در دعوای دریابندری با اصفهانی ها خود را داخل نمی کنیم و از چاپ نقد من سر باز زدند.
نقد من در مجله « کیهان فرهنگی » که در آن زمان در دست طرفداران دکتر سروش بود با اغلاط فراوان چاپ شد. این نخستین نقد بر ترجمه مترجمی مشهور بود. نقد سر و صدا کرد. دوستان دریا بندری دورش را گرفتند که موقن را سر جایش بنشان تا دیگر جرات نکند با بزرگانی چون تو در افتد. عین همین مطالب را خود من از زبان دوست و مرید دریابندری آقای منوچهر بدیعی که به اصفهان آمده بود شنیدم.
البته هم دریا بندری توده ای بود و هم بدیعی چپ. در سنت استالینی که این دو سر سپرده آن بودند پاسخ نقد یا گلوله بود یا اردوگاه کار اجباری. تصمیم بر آن گرفته می شود که دریابندری اعلام کند که کتاب « فلسفه روشنگری » یا به قول خودش « فلسفه روشن اندیشی » را ترجمه خواهد کرد تا خوانندگان این دو ترجمه را مقابله کنند و تشخیص دهند مترجم کیست. من در نقدم گفته بودم که کتاب کاسیرر « فلسفه روشنگری » را ترجمه کرده ام تا مترجمان بدانند و ترجمه مکرر ی از آن ارائه نشود. دیگر نمی دانستم اشخاصی مانند آقای منوچهر بدیعی از اعلام این موضوع سو استفاده می کنند.
دریا بندری نامه ای به مجله کیهان فرهنگی می نویسد و این موضوع را اعلام می کند. سردبیر مجله کیهان فرهنگی در تماس تلفنی که با هم داشتیم به من گفت. ولی بعدا دریا بندری به مجله زنگ می زند و می گوید نامه اش را چاپ نکنند.
ترجمه مکرر دریابندری بعد از دو سال که از انتشار ترجمه من می گذشت با اغلاط فراوان در آمد که نقدی بر آن نوشتم با عنوان « لغزش های ترجمه مکرر » که در مجله نگاه نو چاپ شد. ترجمه من از کتاب کاسیرر : « اسطوره دولت » هم نشر هرمس با جلد بسیار شیک چاپ کرد که با استقبال روبرو شد و تا کنون به 4 چاپ رسیده است.
فلسفه روشنگری را انتشارات نیلوفر در آورد که تا کنون 4 چاپ شده است. پس دریابندری و بدیعی نتوانستند مرا زمین گیر کنند. بعد از نقد های من تابوی دریابندری شکسته شد. نقدی بر رمانی که از مارک تواین ترجمه کرده بود منتشر شد. بعد نقد بسیار خشن و تندی از مسعود ظوفان بر رمان « گور به گور » فاکنر در یکی از مجلات شیراز منتشر شد.
این نقد آن قدر تند بود که موجبات خشم طرفداران دریابندری شد و دریابندری خودش و منوچهر بدیعی و اگر درست به یادم مانده باشد رضا سید حسینی به آن پاسخ دادند. و این سه پاسخ سبب شد که یکی از نویسندگان که متاسفانه چند سال پیش بدرود حیات گفت نامه معترضانه ای به مجله بفرستد و بگوید «آخر این چه اخلاقی است که یک نفر بر کتابی نقدی نوشته است و در مقابل سه نفر به منتقد حمله کنند؟» البته من نجف دریابندری را ستایش می کنم، چون او انسان خود ساخته ای بود . با 8 کلاس سواد دبیرستانی به چنین مقامی رسید.
گروه گزارش