“آژنگ نیوز”:گزارش نویسی به سبک مقامات کشوری در سال ۱۳۱۷ خورشیدی یک نمونه از مشکلات سیستم اداری و بکارگیری افراد ناتوان و مغرض است. در سال ۱۳۱۷ شادروان عبدالله مستوفی استاندار آذربایجان غربی بود؛یک نمونه از این گزارش نویسی های مغرضانه را توصیف میکند.
مرحوم مستوفی نثری نمکین داشت و به رموز و لطایف ادب فارسی وارد بود. سه جلد کتابی که تحت عنوان شرح زندگی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، از او به یادگار مانده از نمونه های دلاویز نثر فارسی است.
گاه بگاه طومارهایی به وزارت کشور می نوشت و چون حساس و نازک طبع بود کمترین ناروایی که از «مرکز میدید دل نازکش میرنجید و طوماری در گله و شکایت به «وزارت متبوعه میفرستاد و از این راه تشفی و تسکینی حاصل میکرد و چون راست و درست بود، از کسی پروایی نداشت و هر چه دل تنگش میخواست میگفت و هیچ تر تیبی و آدا بی هم نمی جست.

روزی یکی از آن طومارهای کذائی از رضائیه رسید . این بار مرحوم مستوفی بر نثر نمکین خود فلفل بیشتری در آمیخته بود و گزارش خود را سخت تیزوتند ساخته بود . آقای فریدونی، معاون وزارت کشور نخستین کاری که کرد این بود که سابقه» خواست، زیرا استاندار به شماره نامه ای از وزارت کشور عطف کرده بود . سابقه» جزیک پیش نویس خیلی عادی و معمولی و یک خط گزارش روزانه تلگرافی از اداره پست و تلگراف رضائیه چیزی بیش نبود.
گزارش تلگرافی این بود :
وضع نان و گوشت در رضائیه رضایت بخش نیست.»
این را نیز باید عرض کنم که تمام ادارات پست و تلگراف در سراسر کشور موظف بودند که روزانه ، گزارش مختصری از وضع عمومی محل خود به مرکز تلگرام کنند . یک نسخه از این گزارشهای تلگرافی به وزارت کشور داده میشد و وزارت کشور هم آنچه به قول امروزیها «در چهارچوب وظایفش بود بدون ذکر منبع که گزارش دهنده کیست به استانداران و فرمانداران ارجاع میکرد . در مورد گزارش تلگرافی رضائیه هم نامه ای که وزارت کشور به استانداری فرستاد این بود :

استانداری آذربایجان غربی طبق گزارش واصله وضع نان و گوشت در رضائیه ،رضایت بخش نیست . مقرر فرمائید با توجه به اهمیت امر چگونگی و علت را معلوم و نسبت » به موضوع رسیدگی و در رفع اشکال و بهبودی نان و گوشت اقدام مقتضی معمول و نتیجه را ، نیز اعلام دارند . »( ضمناً توجه داشته باشید که این نمونه ایست از منشآت دیوانی وشیوه نامه نگاری اداری ! ) طوماری که عرض کردم در پاسخ همین نامه عادی و جاری بود که در موارد مشابه عده ای از استانداران و فرمانداران کهنه کار به سکوت برگزار می کردند و جوابی نیز از آنها مطالبه نمیشد و موضوع از میان میرفت و یا پاسخی مختصر و مفید میدادند که «گزارش واصله به وزارت متبوعه عاری از حقیقت بوده و برخی از مأموران که از زرنگی و کاردانی بیشتری برخوردار بودند این جمله را نیز اضافه میکردند: «متمنی است مقرر فرمائید گزارش دهنده را معرفی کنند تا به عنوان افترا و نشر اکاذیب و ایجاد اختلال در نظم عمومی مورد تعقیب قانونی قرار گیرد.

پمپ بنزین ۴۷ - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

البته وزارت کشور هم هرگز منبع خبر را «لو» نمیداد تا رؤسای ادارات تلگراف دچار مانع و مشکلی نشوند و بدون ملاحظه و بیم گزارشهای روزانه خودرا از وضع عمومی محل به مرکز مخابره کنند . اما پیش خودمان بماند که خواجه حافظ شیرازی هم میدانست که گزارش دهنده کیست و این استتار بسیار ناشیانه و به شیوه کبکان بود ! باری ملخص طومار آتشین مرحوم مستوفی این بود :
به من گفته بودند که رئیس تلگراف این جالوله آب شهر را که از خانه او می گذرد ) در آن زمان رضائیه لوله کشی آب داشت در چند جا سوراخ کرده و فواره ها و آب نمای بالا بلندی ساخته و باغچه خود را از آن آب دزدی به چمن و ریاحین آراسته . شبها در آن نزهتگاه برمکی میسازد و آسیای عیش او از این آب دزدی می گردد . باور نداشتم که رئیس تلگراف که ظاهراً او را مرد معقولی و جا افتاده ای میدیدم چنین کار زشتی بکند . لذا خودم به خانه آن مرد رفتم و دق الباب کردم . اتفاقاً خود صاحب خانه در را باز کرد، داخل شدم ، چشم بددور خلوتی دیدم ،آراسته شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند . گلها وریاحین به یمن فواره های آب دزدی رشک مینوى عنبر سرشت و چمن به تری و سرسبزی همانند باغ بهشت است. آب شهر را میبرد و از ریختن آبروی خود ابایی ندارد. طاقت نیاوردم و اورا سخت گوشمالی دادم و چون اظهار ندامت و ابراز پشیمانی نمود و قول داد که فواره ها را ببندد و دیگر گرد این مناهی نگردد، او را بخشیدم و گزارش آب دزدی او را ندادم . غافل از این که این مرد پیش دستی میکند و این گزارش دروغ را میدهد و وزارت کشور هم بدون مطالعه و تعمق مرا تحت استیضاح و بازخواست میکشد . این بود علت بدی وضع نان و گوشت در رضائیه. بهر حال اگر وزارت کشور وزارت نان و گوشت است من استاندارنان و گوشت نیستم.» آقای فریدونی بازرسی متین و پخته به رضائیه فرستاد تا موضوع را محرمانه برسد. معلوم شد استاندار حق داشته وضع نان و گوشت شهر بد نبوده است. پس وزارت کشور شرحی (البته بازهم محرمانه به وزارت پست و تلگراف نوشت و تقاضا کرد که به مأموران خود در ولایات دستور دهند که در گزارشهای روزانه خود اغراض خصوصی و حب و بغض را دخالت ندهند
این موضوع نظایر دیگری هم داشت ، وزارت پست و تلگراف طی « بخشنامه محرمانه ، (یعنی اجتماع ضدین ، هم بخشنامه ، هم محرمانه ! و حال آنکه «کل سر جاوز الاثنین شاع (..) به مأموران مسئول خود اخطار اکید و تهدید شدید کرد که اگر گزارشی بر خلاف واقع بفرستند از کار منفصل خواهند شد و مورد تعقیب قرار خواهند گرفت.

یک مورد دیگر که بنده بخاطر دارم این است که گزارشی تلگرافی از شهرستانی رسیده بود مشعر بر این که «وضع اداره فرهنگ آموزش و پرورش بسیار بد. شاگردان مدارس در کوچه ها مشغول ولگردی، این جا نیز کاشف به عمل آمد که وضع فرهنگ عیب خارق العاده ای نداشته ، ولگردی بچه ها هم امر تازه و بی سابقه ای نبوده است الا اینکه آقازاده مقام ریاست پست و تلگراف مرتب از مدرسه قاچاق میشده و در کوچه ها تیل به تیل و سه قاب بازی میکرده است و چون در امتحان آخر سال مردود شده و به کلاس بالا نرفته بود پدرش از رئیس مدرسه و رئیس اداره فرهنگ میخواهد که آقازاده را به کلاس بالا ببرند و چون زیر بار نمی روند آن گزارش را به مرکز میدهد !
وزارت پست و تلگراف هم برای آنکه ضرب شستی نشان بدهد یکی دو مأمور را که گزارش غیر واقع و غرض آلود برضد دیگر همکاران خود که با آنها خرده حسابی داشتند – داده بودند از کار برکنار و پرونده آنان را به دادگاه اداری فرستاد همگان از این سختگیری آگاه و متنبه شدند و راه سلامت و کنار پیش گرفتند که «اگر خواهی سلامت در کنارست ! » چیزی گزارش نمیدادند که به ناقه وجمل کسی بر بخورد.
از جمله گزارشی از تلگرافخانه لنجان رسید به این مضمون :
با آنکه هوا صاف و آفتابی است باران بشدت میبارد. اهالی معتقدند که در این قبیل موارد گرگ بچه میزاید. » کسی چه میداند؟ شاید یکی از اجداد رئیس تلگرافخاقه لنجان بوجار(زارع غلات) بوده است؟!..

منبع:خاطرات عبدالحسین وجدانی تاریخ نشر ۱۳۴۸ خورشیدی

گروه گزارش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *