“آژنگ نیوز”:  روایت شاهد عینی از اعدام میرزا رضای کرمانی،قاتل ناصرالدین شاه حکایتی است که توسط عبداله بهرامی عنوان می شود. این روایت میتواند از دیدگاه یک فرد از عموم مردم جامعه جذابیت و استناد تاریخی خود را داشته باشد.

عبداله بهرامی در کتاب خاطراتش می نویسد:قضیه ای که در آن دوره جلب توجه مرا نموده و در حافظه ام نقش بسته است قتل ناصر الدین شاه و اعدام قاتل او در میدان مشق بود، روز این حادثه من باتفاق مادرم بخانه پدر بزرگم رفته بودم. طرف عصر غلام سیاه ما با عجله از طرف پدرم بآنجا آمده و با یک حالت تشویش و اضطراب اصرارداشت که زود تر تا شب فرا نرسیده است ما بخانه مراجعت نمائیم زیرا که برای شاه در حضرت عبدالعظیم تیر انداخته اند و ممکن است که شهر شلوق و انتظامات منقلب گردد پدر بزرگم نیز یکنفر از نوکرهای خود را همراه ما کرده و ما با احتیاط تمام بطرف منزل برگشتیم .

Mirza Reza Kermani - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

من خیلی ترسیدم و مترصد بودم که تمام کوچه ها بهم ریخته و مردم مشوش شده باشند بعکس هیچ خبری نبود وضعیتی که دلالت بر اضطراب خاطر اهالی باشد وجود نداشت و در راه منزل که نسبتا دور و از چندین کوچه و بازارچه باید عبور میکردیم اهالی بحالت عادی مشغول کسب و کار خود بودند فقط گاهی آهسته بهم میگفتند که یکنفر بابی بطرف شاه در صحن حضرت عبدالعظیم باطپانچه تیر خالی کرده ولی شاه سلامت و آسیبی نیافته است.
در خیابانی که اکنون جزء خیابان شاهپور میباشد دو نفر قزاق سواره با تأنی میگشتند و مثل این بود که مواظب نظم و ترتیب شهر بودند.این حادثه که تقریبا متعلق به هفتاد سال پیش است(منظور زمان نگارش خاطره در سال ۱۳۴۳ خورشیدی است) در حافظه ام بخوبی واضح و از شنیدن آن خبر در آنوقت ابدا متاثر نبودم و گمان میکنم که علت آن همان اثر تر که ای بود که از دست یک فراش ناصرالدین شاهی بصورت من رسیده بود.

من بر خلاف بعضی از اهل خانه که نسبت باین حادثه اظهار تاسف میکردند خوشحال بوده و حتی می‌خندیدم. اما در روز اعدام میرزا رضای کرمانی(در سال ۱۲۷۵ خورشیدی) به حقیقت حق قسم است که من بدون جهت و دلیلی محزون بوده و از دار زدن او سخت گریه کردم .مرحوم میرزا رضای کرمانی را در میدان مشق به چوبه دار آویختند. عده زیادی سرباز و قزاق در آنجا جمع شده و جمعیت کثیری تماشاچی از هر طبقه آمده بودند.

آن روز آفتاب می‌درخشید و هوا صاف بود و در محوطه میدان طبق فروشها متاع خود را در دسترس مشتریان قرار داده بودند و عامه جاهل تخمه شکسته و حلوا ارده و سایر ماکولات مشابه را مصرف می‌کردند . من نیز با همان خدمتکار سابق و غلام سیاه کوچک خودمان برای تماشا به آنجا رفته بودیم.

وقتیکه ما توانستیم خود را نزدیک چوبه دار برسانیم مدتی بود که او را اعدام نموده بودند من از دور یک هیکل کوچکی می‌دیدم که بالای طناب بوسیله باد به هر طرف می‌چرخید و یک زیر شلواری سفید در بر داشت . من بدون اختیار گریه‌های بلند می‌کردم و سایرین سعی می‌نمودند که مرا ساکت سازند. چون خیلی طفل بودم و مامورین سازمان امنیت هم در آن زمان وجود نداشت هیچکس اهمیت به این موضوع نداده و ما بلامانع به خانه مراجعت کردیم در میان عامه شایع شده بود که میرزا رضا از اعوان سید علی محمد و بابی است .

Mirza Reza Kermani hanging detail - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

در صورتی‌که مطابق تحقیقات جدی که من از اشخاص معاصر مخصوصا از آقا شیخ مهدی نجم آبادی پسر آقا شیخ هادی نموده‌ام میرزا رضا مسلمان متعصب و از پیروان آ سید جمال و خود آقا شیخ هادی بوده و اتفاقاً یک شب پیش از این عمل در منزل شیخ هادی بوده است. زندگانی این رادمرد خیلی آشفته و عبرت آور است بعقیده من هیچیک از پیشروان آزادی مانند او برای استقرار مشروطیت در مملکت خدمت ننموده اند.

از قرائن اتفاقات آنکه در موقعیکه من رئیس نظمیه تبریز بودم و بواسطه همکاری با آزادیخواهان و دمکراتها مورد بغض و کینه درباریان واقع شده بودم روزی که از خیابان عبور میکردم پشت سر من دو نفر که ظاهراً از اهل بازار بودند آهسته با هم صحبت میکردند. یکی از آنها بدیگری میگفت هیچ میدانید که این رئیس نظمیه پسر میرزا رضای کرمانی است و بهمین جهت با پادشاه و ولیعهد دشمنی ورزیده و میخواهد انتقام پدرش را از آنها بگیرد دیگری جواب داد : که من هم همین عقیده را دارم قطعاً یکی از منسوبان میرزارضا میباشد.

منبع: خاطرات عبداله بهرامی از آخر سلطنت ناصرالدین شاه تا اول کودتا

عبداله بهرامی از سال ۱۲۹۶ خورشیدی مدتی ریاست تامینات را در اواخر دوره فاجار بر عهده داشت.

گروه تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *