“آژنگ نیوز”: عبداله مستوفی می نویسد:غذای عادی ما(دوره ناصرالیدن شاه و مظفرالدین شاه) – ناهارها عبارت بود از آش و آبگوشت و نان و پنیر و سبزی و ماست که با خیار وطالبی و خربزه و انگور هر یک در موقع خود و نان و مربا در غیر فصل میوه ، صرف میشد. آنها از برنج و لپه و سبزی بود آب غوره زرشک ، کشک یاسر که وقند و در بهار ،ماست دوغ ،گوجه کال در آنها میریختند گذشته ،از اینها آش رشته وجو و گندم و ماش و اماج هم در کار بود که در زمستانها جانشین آش برنجی میشد. آبگوشتها جز نخود و لپه و گاهی لوبیای قرمز که با نخود در هم شده و رنگ آبگوشت را سیاه میکرد چیز دیگری نداشت با این آبگوشتها گاهی چاشنیهائی از قبیل لیموی عمانی یا برگه قیسی یا گوجه کال و نعناع جعفری یا کشک و بادنجان یا بادنجان و غوره یا سیب و غوره میزدند. گاهی کوفته برنجی و نخودچی جانشین آبگوشت و زمانی بادنجان کشک یا بادنجان شیرازی با ماست و همچنین یتیمچه کدو و بادنجان قائم مقام آش میشد و گاهی ترحلوا یا کباب یا دلمه و از این تفننها بر اینها مزید میگشت.


اما غذای شب جز پلو با ترشی یا چلو با خورش چیز دیگری نبود حتی یک پارچه نان برای نمونه هم سر سفره نمیگذاشتند بتناسب عده ایکه باید دوریک سفره بنشینند دوری اول و دوم چلو و ظرفهای تو گود خورش و لب تخت برای تقسیم غذا بود و بس. یک بشقاب ته دیک و یک کاسه افشره با قاشق افشره خوری و اگر شام پلو بود بجای ظرفهای ،خورش ترشی – خوریها پر از ترشی بادنجان ولیته و خیار و غیره هم ضمیمه داشت .برنج بخصوص آبکش کردۀ آن سریع الهضم ترین غذاهاست چون بلافاصله بعد از شام میخوابیدند باید غذا سبک باشد بطوریکه از بزرگ و بچه و آقا و خدمتگزار شبها جز با پلو و چلو با چیز دیگری تغذیه نمیکردند .
خورشها عبارت بود از گوجه و سبزی و کدو و بادنجان و سیب و قورمه سبزی در زمستان ودر بهار و تابستان و در زمستان کدوی حلوائی و به و آلو و فسنجو ن و قیمه که تابستان هر دو رایج و بهمین جهت این خورش را خورش عقدی پای سفره اسم گذاشته بودند پلوها اکثر قیمه و زعفران نثار داشت. در فصل بهار سبزی و باقلا پلو با افشره دوغ و کمک خورش بورانی اسفناج و ماست خیلی رایج بود.
در انبار کذائی تقریباً همیشه یک لانجین و میان آن یک خیک ماست حاضر بود که در هر مورد بخصوص عصرها که بچه ها گرسنه میشدند نان خورش بسیار لذیذ سالم مقوى مهیا باشد و چون هنوز پای چرخ کره گیری باین کشور باز و شاید هنوز در اروپا اختراع نشده بود ، ماستها واقعاً لذیذ و نان خورش حسابی بود .


در اوائل سن تمیز من؛ چای رسم نبود صبحهای تابستان و پائیز میوه میخوردند و در زمستان میوه خشک و مربا جای میوه تر را میگرفت که با نان و پنیر مصرف میکردند یا گاهی در زمستان شیر گرم با شکر جانشین میوه و مربا میشد .عقلشان به خوردن تخم مرغ نیم بند آنهم در پوست ، بهیچوجه نمیرسید .این دوره بزودی سپری شده چای صبح و عصر جای میوه و مربا و خرد و ریز دیگر را گرفت با وصف این؛ یکی دو ساعت از روز گذشته برای ما بچه ها میوه ای حاضر میکردند. تنقل عصر و شب چره زمستانی بازهم میوه خشک و آجیل بود یا گاهی گز و شیرینیهای دیگر هم ضمیمه میشد که بما بچه ها با زیادی میلی که باین قسمت آخری داشتیم سهم کمتر میدادند زیرا معتقد بودند که شیرینی زیاد برای بچه هاگلو درد می آورد.
منبع:شرح زندگانی من .عبداله مستوفی
گروه تاریخ