آژنگ نیوز”: نخستین فیلسوف ایرانی پس از اسلام حکیم ابوالعباس ایرانشهری است. وی یکی از دانشمندان و حکیمان مشهور ایرانی در قرنهای نخستین اسلامی ابوالعباس محمد بن محمد ایرانشهری (نیشابوری) است که کتابهایی به نام های کتاب جلیل و کتاب اثیر و غیره داشته و تا قرن پنجم هجری مورد استفاده و استناد بوده است.

ولی نوشته های او به دست ما نرسیده است. چهار تن از نویسندگان و حکیمان مشهور ایرانی نام او را در ۶ کتاب خود آورده اند.نخست ابوریحان بیرونی در کتاب ماللهند من مقوله گوید: ابوالعباس ایرانشهری تنها کسی است که در نقل اقوال و عقاید یهود و نصاری و حکایت آنچه در تورات و انجیل آمده است از راه راست منحرف نشده است.

حکیم ابوالعباس ارانشهری - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

و در ذکر مانویان و اخباری که در کتابهای ایشان راجع به پیروان ادیان منقرض شده یافته است به کمال و بی غرض و مرض سخن گفته است، و این بدین سبب بوده است که ایرانشهری به هیچ یک از ادیان دل بستگی نداشت بلکه منفرد بود به دینی که خود او اختراع کرده بود و مردم را بدان دعوت می نمود.ابوریحان در کتاب قانون مسعودی مطلبی راجع به ایرانشهری می نویسد که زمان او را نیز به دست میدهد و معلوم میشود که ابوالعباس ایرانشهری در نیمه اول قرن سوم هجری می زیسته و در اواسط آن قرن تألیف می کرده است.

ناصر خسرو قبادیانی چند بار از ایرانشهری در زادالمسافرین نام برده است و اسم چند کتاب او را ذکر کرده است و از اشارات او بر می آید که این مرد علاوه بر اینکه در هیات و نجوم و ریاضی استاد بوده است حکیم و فیلسوف نیز بوده و نسبت به محمدبن زکریای رازی سمت استادی داشته است و رازی اقوال او را در کتابهای خود نقل کرده است. ولی چون ناصر خسرو مردی دیندار بوده و با هر کسی که عقیده اش غیر از عقیده خود او بوده است مخالفت شدید داشته در زادالمسافرین به شدت هر چه تمام تر بر محمد بن زکریای رازی تاخت آورده و عقاید او را رد کرده است.

علاوه بر این به او تهمت هم زده است که گفته های ایرانشهری را تحریف کرده و به خود نسبت داده است.قطب الدین شیرازی در اختیارات مظفری از ایرانشهری نام برده است. بنا به قول بارون ویکتور رزن در فهرست نسخه های فارسی خطی محفوظ در مؤسسه السنه شرقیه سنت پطرزبورغ که در باب ششم راجع به حرکات افلاک و آفتاب همان مسئله کسوف حلقوی را که بیرونی هم نقل کرده است از قول او می آورد.

📚منبع

📕دانشمندان ایرانی از آغاز تا دوره قاجار، عبدالرفیع حقیقت، ۱۳۸۹، ص ۵۳ تا ۵۷

گروه تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *