“آژنگ نیوز”:ماجرای قتل سفیر ایران درهند مربوط به بیش از ۲۲۰ سال قبل است. روایت این واقعه به قلم سعید نفیسی که در سال ۱۳۴۸ خورشیدی به نگارش ،درآمده چنین است:درسال ۱۲۱۴ هجری که سر جان ملکم به ایران آمد هدایای گرانبها برای‌فتحعلیشاه آورده بود از آن جمله چند نگین الماس و چند آئینه بزرگ و بادزن ،چوب صندل و عود و چیز های نفیس دیگر. پس از مدتی توقف سرانجام دل‌فتحعلی و شاه را که چندان اطلاعی از  سیاست جهان نداشت،بدست آورد و فتحعلی شاه تصمیم گرفت سفیری به هندوستان برای نزدیک شدن با مامورین انگلیس در آن سرزمین بفرستد.در آن زمان هنوزوزارت امور خارجه که نخست وزارت دول خارجه میگفتند در ایران تاسیس نشده بود و اصول بعدی رواج نداشت.بهمین جهت بودجه‌ای برای سفارت‌خانه های ایران نداشتند.و گذشته از همه فتحعلی شاه اساسا میخواست همه چیزرامجانی یا لااقل ارزان تمام کند .

نفیسی 1 - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

 این‌بود که اعلام کرد هرکس حاضر است بخرج خود به ‏ سفارت هندوستان برود،داوطلب بشود .یکی از رجال درجه دوم دربار فتحعلی شاه حاج محمد خلیل نام قزوینی پسرحاج محمد قزوینی بود که در جوانی برای تجارت به  فارس و بندرهای خلیج فارس رفته و در نتیجه تجارت باهندوستان بسیار متمول شده بود و در مقابل پول گزافی آقا محمد خان و منصی ملک التجاربه او داد که تقریبا معادل وزیر بازرگانی امروز بود؛داوطلب شد.او به خرج خود می خواست سفارت ایران در هند را برعهده بگیرد.

در ماه رمضان قمری عهد نامه در میان دولت ایران به نمایندگی حاج محمد ابراهیم صدراعظم شیرازی و سرجان ملکم نماینده شرکت هندوستان به امضا رسید و پس از امضا ی این عهد نامه ملکم از ایران رفت و سفیر ایران هم خود را آماده کرد که به هندوستان رهسپار شود.

حاج محمد خلیل که به مناسبت همین ماموریت ،فتحعلیشاه لقب خانی هم به او داده بود ،از تهران تهیه بسیارمفصلی برای سفر خود دید وتجمل  شاهانه‌ای ترتیب داد وعده کثیری نوکر و پاسبان نظامی و غبرنظامی با خود برداشت و لباسهای فاخر و زین و یراق نقره وطلا و جواهر نشان برای‌آنها فراهم ساخت و هدایای گرانبها برای ماورین دولت انگلستان همراه برداشت ودربوشهر به کشتی نشست و سرانجام روز ۱۹ محرم ۱۲۱۷ قمری مطابق با ۲۲ مه ۱۸۰۲آ میلادی وارد بندر معروف بمبئی شد .میرعیداللطیف خان شوشتری که از سادات محترم مرعشی خوزستان  بود و در هندوستان اقامت داشت و مامورین انگلستان باو احترام بسیار میکردند . و مولف کتاب معروفیست ٍبنام «تحفهالعالم)» از جانب حکمران بمبی‌مامور پذ یرایی ِو استقبال او بود و باقایق ازو پیشباز کرد و پنج تن از مامورآن‌عالی‌ر تبه‌انگلیسی هم با او همراه‌بو دند و کشتی حامل سفیررا از میان کشتی های جنگی انگلیس که در دو صف دربندر ایستاده حامل سفیررا از میان کشتی های جنگی انگلیس که در دو صف دربندر ایستاده بودند عبور دادند و دریا سالار انگلیسی احترامات نظامی بعمل آورده و همه .کشتی ها را برای تشریفات ورود او از بیرق های انگلستان و ایران مزین‌کرده بودند و از برابر هر کشتی که میگذشتند با توپهای‌خود سان می دادند.

کشتی دیگری که در آن یک دسته موزیک مترنم ‏ بود در دنبال کشتی حامل سفیرسیر میکرد و در پی سفیر آنها چند کشتی دیگر بود که همراهان سفیر برآنهاسوار بودند و در دو طرف این کشتیها یک عده زورق هایی که ملاحان و پاسبانان نظامی در آنها سوار بودند سیر میکردند.نماینده حکمران بمبئی در کنار بندر باسران شهرایستاده بود و سفیروهمراهانش را باو معرفی کر دند و هنگامی که سفیر و همراهانش را به او معرفی کردند و هنگامی که سفیرپیاده شد نوزده تیر توپ انداختند و او را از میان صف های سرباز که در دو طرف خیابانهای معبر او  گذاشته بودند، آهسته عبور دادند و به اداره حکمرانی محل بردند و در این مدت نیز یک دسته موزیک نظامی دردنبال به اداره حکومت بمبئی بردند. حکمران بمبئی نیز با عده‌ای ‏ از محترمین شهر بردراداره حکومت ایستاده بود و درورود ایشان بسالون اداره حکمران بمبئی سفیر را در کنار خود نشاند ودرروز اول کالسکه بسیار مجللی باو هدیه دادند وپس از اندکی توقف در آن‌مجلس که ۲۸ تن از روسای‌انگلیس حضور داشتند سفیر را با عزت‏ و احتراهرچه تمامتربه منزلی که برای او تهیه دیده بودند بردند و همراهان و پاسبانان او با همان تشریفات و لباسهای فاخر و زیورهایی که از ایران همراه خود آورده بودند در پی او روانه شدند .از آن روز به بعد هر روز نماینده ای از جانب حکمران بمبئی می آمد و جویای حال سفیر ایران و همراهانش میشد وهر روز هدیه ای برای او همراه داشت.خانه ای در بیرون شهر برای پذیرایی سفیر و همراهانش تهیه دیده و دویست سرباز را برای پاسبانی او مامور کرده بودند.

در مدتی که سفیر ایران در بمبئی زنده بود هر روز که بیرون می آمد با همان تشریفات در خیابان ‏های شهر سیرمیکرد.

یک شب هم در تئاتر بزرگ‌بمبئی (گر آنت رود تئاتر) جلسه مخصوصی برای پذیرایی سفیر ایران و همر اهانش ترتیب داد ویک روز هم شهرداری بمبئی از آنها پذیرایی بسیار مجللی کردو عمارت شهرداری‌را چراغان ‏ کرده و آئین بسته بودند و‏ پس از شام بسیار مجلل مجلس رقص هم برپاکرده و تاصبح،آن پذیرایی دوام  داشت . این سفیری که با این‌همه احترام و با تشریفات ازاو پذایرائی کردند و آن تهیه عجیب را بخرج خود برای ‏سفارت خود دیده بود بیش از۴۸ روز نمی بایست در آن شهر بماند وسرنوشتش ‏این بود که دیگر بپای خود بکشور برنگردد و بوضع بسیار فجیعی از میان برود .عصر روز هشتم ربیع الاول ۱۲۱۷ ۲۰ ژوییه ۱۸۰۲ که سفیر بیچاره پس از آنکه صبح آنروز در تشریفات دیگری گذراند ه بود استراحت میکرد ناگهان صدای غوغا و هیاهوی سختی از بیرون خانه برخاست.حاج محمد خلیل خان ملک التجار قزوینی سفیر فوق العاده ایران در هندوستان با ابوتراب و اسمعیل بیک که از نوکران نزدیک او بودند سراسیمه بیرون آمد که سبب غوغا و فتنه را کشف کند.معلوم شد یکی از سربازان ایرانی همراه سفیر ایران که از عقاید هندوان بی خبر بوده با تفنگی که در دست‌داشته  بیشتر برای تفریح یانمایش  نشانه زنی و مهارت تیراندازی خود مرغی را که‌از  آنجا پرواز میکرده هدف قرارداده است . هندوان متعصب کشتار هرجانوری را گناه بزرگ میدانند پاسانان هندی سفیر برآشفته‌اند و این‌گناه‌سربازایرانی دلشان را بدردآورده است. خواسته‌اند با اوتندی کنند سربازان ایر انی و پاسبانان سفیر به حمایت‌ازرفیق خود برخاسته‌اند. افسری که فرمانده‌پاسبانان هندی بوده به میان افتاده است که غائله را بخواباند.اما ‏ چون ایرانیان و هندیان‌زبان ‏ یکدیگر را نمیدانسته‌اند. هیچکس نتوانسته مقصود یکدیگر را دریابند و توضیح دهند. سرانجام کار به زد وخورد کشیده است ودرست در همین موقع سفیر بخت برگشته وارد محوطه بیرون خانه میشود و او وابوتراب و اسمعیل بیک نوکرانش از نخستین تیرهائی که رها میشود از پا در میآیندوجان ‏میسپارند . پیدا است که سراسر آن تجملات وجامه های فاخروزیورهای زرو سیم وجواهر که سفیر  ایران با خود آورده بودهمه  به غارت میرود.از سفیرایران جز دو دختر شهربانو خانم و فاطمه خانم کسی‌درایران نبود .این دو دختر و بازماندگانش تا هشتاد سال پس از این واقعه هر چه از مامورین انگلیسی هندوستان اموال پدر راکه درآن گیر و دار بغارت‌رفته بود مطالبه کردند دستشان بجائی نرسید .تنها کاری که مامورین انگلیسی هند کردند،این بود که پیکر سفیر را به بصره فرستادند که ازآنجا بعتبات ببرند و بخاک بسپارند و این جنازه‌چندین ماه در راه سر گردان بودتااینکه بسامان رسید . مبلغی هم برای دلجونی ورثه کشتگان پرداختند بدینگونه که قرار گذاشتند سالی هشت‌هزارو دویست‌روپیه نزد یکی از مجتهدین نجف بفرستند که در راه خیربرای آسایش روح سفیر خرج کند و بورثه‌برخوردار حاجی که از نزدیکان اوبود ‌سالی بیست و چهار هزار روییه و برای آقا حسین خواهر زاده دیگر وی سالی دو هزار وچهارصدروییه وبرای خانواده ابوتراب‌ نوکر او سالی ششصد روپیه وبرای خانواده اسمیمل بیک نوکر دیگر او سالی سیصدرو پیه برقرار کردند.‏

حاج محمد نبی خان خواهرزاده حاج محمدخلیل خان پس ازکشته شدن‌دانی خود طرف توجه فتحملیشاه قرار گرفت و منصب ملک التجاری را باو داد و وی اصلا از جانب پدر شیرازی بود و پس ازچندی درسال بعد یعنی در ۱۲۱۹ فتحعلی شاه آو را مامور سفارت هندوستان‌کرد ودربازگشت ‏‌ از این مامو ریت پست دریابیگی و حکمرانی بوشهرباو داد و سپس پیشکارنایب‌الایاله فارس شد وپس از چندی مغضوب شد ومدتی در بقعه شاهچراغ در شیراز متحصن بود و پس‌ازآنکه از تحصن بیرون آمدچندی درشیراز زنده بودتا اینکه در آن شهر رحلت کرد . این حاج محمد نبی خان شاعر هم بوده و درشعر سفیر  تخلص میکر ده است . ِاین بود داستان نخستین سفیر ایران در هندوستان پس از استیلای  انگلستان برآن سرزمین و سرانجام این سفارت در سال ۱۸۰۲ میلادی.

نوشته از سعید نفیسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *