“آژنگ نیوز”:چگونه امیرعباس هویدا رایزن سفارت ایران در آنکارا به نخست وزیری رسید؟دراین خصوص فضل اله نورالدین کیا درکتاب خاطراتش به نام خاطرات ماموریت استانبول می نویسد:
در اواخر مأموریت علی منصور سفیر ایران در آنکارا طبق توصیه حسنعلی منصور فرزند ایشان،وزارت امور خارجه؛امیرعباس هویدا را به عنوان معاون سفارت و نصیر عصار را به عنوان نایب اول سفارت (سال ۱۳۳۶ خورشیدی)منصوب کرد.
نامبردگان به جای جمشید قریب و علیرضا بهرامی که اولی عنوان رایزن سفارت و دومی که همسر ترک نیز داشت به عنوان نایب اول سفارت انتخاب و اعزام شده بودند و در مدتی که آقای هویدا و نصیر عصارامور سفارت را در دست داشتند، همکاری نزدیکی از لحاظ کار بین سفارت و سرکنسولگری وجود داشت. کلیه مشکلاتی که از لحاظ اقتصادی و اجتماعی با آن مواجه میشدیم حل و فصل میشد الحق دراین مدت که این دو نفر در آنکارا انجام وظیفه مینمودند. هیچگونه مشکلی در انجام کارها نداشته و امور ما بهنحو احسن انجام میگرفت.
لیکن پس از اتمام مأموریت آقای علی منصور و انتخاب سرلشگر ارفع به سمت سفیر ایران در آنکارا، یک روز آقایان امیرعباس هویدا و نصیر عصار به استانبول آمده و ناهار را نزد این جانب صرف نمودند پس از صرف غذا صحبت از اخلاق تند و رفتار نظامی سرلشکر ارفع در سفارت ایران و کارهای عجیب و غیرعادی که از وی سر میزند و رفتار غیرطبیعی با اعضای سفارت. بهمیان آمد مثلاً از آنها میخواست دکمه کت خود را در حضور وی بسته و در مقابل وی مانند نظامیان با حالت خبردار ایستاده و روز و شب عدهای از کارمندان را در سفارت به کشیک میگماشت.
![چگونه امیرعباس هویدا رایزن سفارت ایران در آنکارا به نخست وزیری رسید؟ 1 هویدا - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ](https://www.azhangnews.ir/wp-content/uploads/2025/02/هویدا.jpg)
![چگونه امیرعباس هویدا رایزن سفارت ایران در آنکارا به نخست وزیری رسید؟ 1 هویدا - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ](https://www.azhangnews.ir/wp-content/uploads/2025/02/هویدا.jpg)
خلاصه آنکه سرلشکر ارفع از کارمندان سفارت توقعاتی داشت که برای این کارمندان غیرعادی بهنظر میرسید البته عدهای از کارمندان مانند عاملی, جهانداری و … غیره که کاری به این کارها نداشتند زندگی خودشان را ادامه داده و این نوع حرکات سفیر جدید را بیاهمیت تلقی مینمودند لیکن برای شخصی مانند امیرعباس هویدا که جاهطلبیهای زیادی در سرداشت این نوع رفتار غیرقابل تحمل بود.
لذا آن روز که آنها برای صرف غذا نزد من آمدند. به من پیشنهاد کردند که از شغل خود کناره گیری کرده و بهاتفاق آنها به ایران مراجعت کرده و در تهران حزبی تشکیل داده تا با ایجاد یک انقلاب بزرگ اجتماعی و کشاورزی کشور را از این حالت رخوت و بیسروسامانی نجات داده و تحولات بزرگ اجتماعی در ایران به وجود آوریم.
من به آنها جواب دادم اول از اینکه شما مرا در ردیف دوستان و اصلاح طلبان کشور به شمار میآوردید بسیار ممنون و متشکر میباشم, لیکن بهطوریکه مشاهده مینمائید اینجانب در حال حاضر به اجرای یک امر مهم و تاریخی دست زدهام و آن قدرت و همتی است که برای اجرای تعمیرات این ساختمان تاریخی اعمال کردهام که باید این خدمت خود را با تمام خرابکاریها و حسادتهائی که از نواحی بعضی از همکاران وزارت امور خارجه خودمان بعمل میآید به پایان برسانم.
من از شما و دستگاه سفارت بینهایت ممنون و متشکرم که برخلاف خرابکاریهای همکاران سابق سفارت در این راه بهمن کمک کردید و امیدوارم به خواست خداوند و همت دوستان این کار را به خوبی و آبرومندی به پایان برسانم.در ثانی من در تهران شغل مهمی داشتم.با سوابقی که در سازمانهای متعدد در گذشته پیدا کرده بودم میتوانستم مشاغلی بالاتر از این را برای خود دست و پا کنم لیکن بهقول شاعر آنچه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج.
من دو سال قبل ازدواج کردم و امروز دارای یک فرزند بوده و فرزند دیگری هم درراه دارم. ثروتی هم اندوخته ندارم تا به اتکای آن دل به دریا زده و دنبال کارهائی بروم که بدست آوردن آن برای اینجانب مشکوک میباشد. فعلاً شغل و وظائف مهم خود را دنبال میکنم اگر در آینده شما بهمقامات عالیتری رسیدید و همکاران صمیمی و باانصافی لازم داشتید میتوانید روی اینجانب حساب کنید. از اینکه نمیتوانم دراین راه شما را یاری کنم متأسف هستم من اصولاً خود را میشناسم و هرگز قادر نخواهم بود روزی به عنوان یک مرد سیاسی در کشور خودمان عرض اندام نمایم.
در ثانی من یک دیپلمات هستم و نه یک سیاستمدار بهاین ترتیب آب پاکی را روی دست آنها ریختم. برحسب اتفاق نیز روال زندگی من هم همان بود که در فوق به آن اشاره نمودم در تمام مأموریتهائی که در شرق و غرب جهان به من محول شده بود نسبتاً موفق بودم و در هیچ زمانی از امیرعباس هویدا کمک نخواستم چه در دستگاهی خدمت میکردم که در آن زمان اصلاً ارتباطی با دولت یا نخستوزیر نداشت – هر که نان از عمل خویش خورد منت از حاتم طائی نبرد. – برحسب اتفاق در تمام مدت خدمتم در وزارت امور خارجه در کلیه امور محوله موفق بودم و درکانادا یا چین یا کره شمالی و جنوبی و ژاپن پیروزمندانه به کشورم خدمت کردم.
در هر حال امیرعباس هویدا و نصیر عصار خود را به تهران رسانده پس از مدتی زد و بند بهاتفاقی حسنعلی منصور مشغول فعالیتهائی شده و حزبی برپا کردند. سپس منصور نخستوزیر و هویدا وزیر دارائی شد. لیکن عمر حسنعلی منصور چند صباحی دوام پیدا نکرد. و پس از چندی به قتل رسید و امیرعباس هویدا نخست وزیر گردید که صدارت وی ۱۳ سال بطول انجامید و نصیر عصار نیز مقام معاونت نخستوزیر و ریاست اوقاف را بدست آورد و پس از پیروزی انقلاب ناچار شد از ایران بهخارج مهاجرت نماید.
گروه گزارش