“آژنگ نیوز”:در دوره روسیه تزاری زمینهای بایر سیبری، برای جنایتکاران و زندانیان سیاسی تبعید شده «زندان بدون سقف وسیع» برنامه ریزی شد.
سرزمین سیبری عظیم آسیایی روسیه، همیشه در تصورات مردم غربی به عنوان یک بیابان یخ زده بی حد و حصر، محل مجازات و تبعید قربانیان نگون بخت مقامات تزاری و شوروی مطرح بوده است. داستایوفسکی چندین سال در آنجا بسر برد و پس از آن آن را به عنوان خانه مردگان توصیف کرد، در حالی که یک گزارش رسمی دولت در سال ۱۹۰۰ به مفهوم سیبری به عنوان «زندان بی سقف وسیع» اشاره کرد، اما آن را رد کرد. اخیراً مجمع الجزایر گولاگ سولژنیتسین این تصویر غم انگیز و غیر مهمان نواز را تقویت کرده است، که در عین اینکه جنبه ای ضروری، هرچند شوم، از تاریخ سیبری است، به هیچ وجه کل داستان نیست.
از زمان کشف و نفوذ اولیه آن در قرن شانزدهم، این منطقه تاجران، معدنچیان، تلهگذاران، شکارچیان، دهقانان و کاشفان میلیونها نفر را به خود جذب کرده است که برای بهرهبرداری از منابع طبیعی عظیم او تلاش کردهاند. در قرن هفدهم تجارت در خزهای سمور و سایر خزهای بسیار ارزشمند متمرکزبود. در قرن نوزدهم زمین های وسیع بود. امروزه این نفت، گاز طبیعی و گنجینه ای از ذخایر معدنی ارزشمند است که در زیر جنگل های انبوه و منجمد عمیق شمال آسیا مدفون شده است. اگرچه منابع افسانهی سیبری توسط همه حاکمان روسیه به طور کامل مورد قدردانی قرار نگرفته است، با این حال از زمان تزارهای مسکوی تا به امروز، سیبری نقش حیاتی فزایندهای در اقتصاد این کشور ایفا کرده و خواهد کرد.
با این حال، با وجود این و سایر جنبه های مثبت محیط زیست منطقه، سیبری همچنان در ذهن بسیاری از مردم مترادف با رنج و تبعید است، اگرچه در واقع از زمان روزنامه نگار آمریکایی جورج، در خارج از روسیه بسیار اندک در مورد سیستم تبعید پیش از انقلاب نوشته شده است. تجربیات دست اول کنان از آن در سال ۱۸۹۱ منتشر شد.
اگرچه تبعید قضایی و اداری امروزه هنوز به عنوان بخشی از سیستم جزایی شوروی حفظ شده است، البته این رویه از نظر تاریخی مختص روسیه نبوده است. از زمانی که آدم و حوا از باغ عدن اخراج شدند، مقامات قضایی و سیاسی بسیاری از کشورها به تبعید به عنوان ابزاری برای خلاصی از جامعه از شر عناصر جنایتکار یا خرابکار متوسل شدند، گاهی اوقات با اهداف دوگانه مجازات و افزودن به جمعیت مناطق کم سکنه یا مستعمرات خارج از کشور. به عنوان مثال، ناپلئون زمانی تبعید را به عنوان «بهترین سیستم برای پاکسازی دنیای قدیمی با پر کردن دنیای جدید» توصیف کرد، اگرچه تلاش های خود در این جهت با هیچ موفقیت واقعی مشخص نشد.
در دوران باستان کلاسیک، هم دولت شهرهای یونان و هم امپراتوران روم از اشکال مختلف طرد و تبعید به عنوان وسیله ای برای خلاصی از نامطلوب ها استفاده می کردند، اگرچه در مورد یونان و روم تبعید برای اهداف استعمار یا مجازات استفاده نمی شد. از جنایتکاران عادی در دوران مدرنتر، دولتهای مختلف اروپای غربی با گسترش امپراتوریهای خارج از کشور، سیستمهای تبعید و حملونقل خود را توسعه دادند. اسپانیا و پرتغال به ترتیب مجرمان خود را به ترتیب در قاره آمریکا و آفریقا به خاک سپرده میکردند، در حالی که فرانسه این عمل را در اواسط قرن شانزدهم با اعزام گروههایی از جنایتکاران، هوبوها و فاحشهها به دنیای جدید آغاز کرد – همانطور که برای مثال در رمان معترض توضیح داده شده است. مانون لسکو. مشهورترین تبعیدی به جزیره شیطان، در سواحل گویان، البته کاپیتان دریفوس بود، و اگرچه استفاده از تبعید در فرانسه در اواخر این قرن کاهش یافت، این رویه تبعید تا حدود جنگ جهانی دوم رها نشد.
جنگ استقلال آمریکا، ترافیک سودآور حملونقل بریتانیا را در اقیانوس اطلس متوقف کرد و دولت مجبور شد به دنبال راههای خروجی بیشتر در جای دیگری باشد. طرحی برای پر کردن شبه جزیره کریمه با محکومان بریتانیایی توسط کاترین کبیر رد شد و در سال ۱۷۸۸ روند حل و فصل کیفری نیم قرنی در استرالیا آغاز شد که سرانجام در پاسخ به اعتراضات استعمارگران آزاد لغو شد. در روسیه به دلایل تاریخی و جغرافیایی، نظام تبعید (ssylka) مستقل از سایر ملل توسعه یافت و در واقع پیش از کشف و نفوذ خود سیبری است.
در قوانین حقوقی قرون وسطی روسیه به حکم تبعید به عنوان نوعی مجازات اشاره می شود و ایوان مخوف به اسکان مجدد اجباری کل جمعیت شهرهای شورشی مانند نووگورود و پسکوف متوسل شد. فرمانی در سال ۱۵۸۲ شهرهای خاصی را در حومه مسکووی به عنوان مکان تبعید برای جرایم خاص ذکر کرد، اما در واقع فتح سریع سیبری در اواخر قرن شانزدهم و هفدهم بود که فرصتی را برای معرفی سیلکا به طور گسترده در آیین دادرسی کیفری استاندارد فراهم کرد. در سالهای اولیه، تبعید به سیبری اغلب بهعنوان عملی برای بخشش برای مجرمانی که در غیر این صورت مستوجب مجازات اعدام میشدند، مورد استفاده قرار میگرفت و احکامی که از این زمان به دست میآیند حاوی چنین احکامی بود: «حکومت بزرگ اجازه داده است که جان او نجات یابد. به جای اعدام، او را به سیبری بفرستند.
سازماندهی و توزیع آن دسته از تبعید شدگان ابتدا بر عهده اداره امور جنایی بود که در سال ۱۵۸۶ در توبولسک تأسیس شد، و بعداً در اداره امور سیبری متمرکز شد که تا زمان لغو آن در زمان سلطنت کار کرد. در دوران کاترین کبیر بدیهی است که این رسم خیلی سریع گسترش یافت و حتی یک افسانه رایج وجود دارد که نشان میدهد زنگ شهر اوگلیچ به عنوان انتقام به دلیل به صدا درآوردن صدای توسین که مرگ مرموز تزارویچ دیمیتری را در سال ۱۵۹۱ اعلام کرد ؛به تبعید در توبولسک تبعید شد.
در سال ۱۶۴۹، مناطق خاصی از سیبری، یعنی یاکوتیا و رودخانه لنا را به عنوان مکان های تبعید مشخص کرد و این نوع مجازات را برای تعدادی از جرایم از قتل تا قاچاق تنباکو تجویز کردند. پیش از شروع سفر، تبعیدیان معمولاً مورد شلاق معمول روسیه قرار می گرفتند و اغلب از نوعی مثله کردن بدن رنج می بردند. به عنوان مثال، در سال ۱۶۷۹، تزار فئودور دستور داد که باید دو انگشت دزدان و سارقان را از دست جدا کنند و پس از آن با خانوادههایشان به کار کشاورزی اجباری در سیبری بفرستند، کاری که به دلایل منطقی عملی، به زودی ازقطع انگشتان دست به کار تبدیل شد. در مجموع تبعید از قبل به عنوان وسیلهای برای افزایش جمعیت کارگر منطقه در نظر گرفته میشد. همسران و فرزندان محکومین اغلب برای همراهی مردان خود فرستاده می شدند و بدین ترتیب بعداً بر افزایش طبیعی جمعیت افزودند. (توصیفی تکان دهنده از محاکمات و مصیبت های یکی از خانواده های معروف تبعیدی در زندگی نامه سرکشی شورشی آواکوم وجود دارد که به دلیل نقشش در منشأ انشعاب کلیسای روسیه به فراسوی دریاچه بایکال تبعید شده است.) در سال ۱۶۶۲ اولین سرشماری از منطقه تبعیدیها را نشان میدهد که قبلاً ۸هزار نفر از جمعیت ۷۰هزار نفری را تشکیل میدادند که این نسبت در شرق سیبری بسیار بیشتر است.
در طول سلطنت پتر کبیر (۱۶۹۶-۱۷۲۵) الگوی تبعید سیبری تا حدودی تغییر کرد و تا حد زیادی با مجازات کاتورگا یا کار اجباری جایگزین شد. در دنیای باستان و قرون وسطی، مجازات رایج این بود که مجرمان را به کار در گالریهایی که توسط قدرت عضلانی جمعی پاروزنان پیش میرفت، محکوم کنند. واژه یونانی قرون وسطایی برای این کار،گالی کاترگون بود و به این معنا بود که برای اولین بار وارد واژگان روسی شد. در سال ۱۶۹۹ پیتر تعدادی از محکومان را محکوم کرد که «بدون رحمت به آزوف تبعید شوند و در آنجا در گالیها کار کنند»، اما به زودی این اصطلاح به سایر اشکال کار اجباری در معادن اطلاق شد. قلعه ها، و به عنوان خشن ترین مقوله تبعید سیبری زنده ماند تا اینکه توسط دولت موقت در سال ۱۹۱۷ لغو شد.
در طول دوره بحرانهای سلسلهای که پس از مرگ پیتر در سال ۱۷۵۲ رخ داد، محتوای اجتماعی تبعید سیبری تغییر کرد زیرا قربانیان کودتاهای کاخ و افراد مورد علاقه از دست رفته به فاصله قابل توجهی از پایتخت تبعید شدند. در قرن هفدهم اکثر تبعیدیان را دهقانان، راهزنان و مخالفان مذهبی تشکیل میدادند، اما اکنون دورافتادهترین مناطق سیبری محل اقامت موقت یا دائمی مقامات دولتی، کنتها، دریاسالارها، سناتورها و فرزندان برخی از خانوادههای بلندپایه این سرزمین شده است.
ثروت فردی این تبعیدیان برجسته بسیار متنوع بود، اگرچه در همه موارد تابع هوس هر کسی بود که به طور موقت برای کنترل دولت اتفاق می افتاد. برای مثال، کنت آنتون دویر، یک یهودی پرتغالی اصالتا، توسط پیتر کبیر در هلند انتخاب شد و بعداً از طریق خدمات دولتی به عنوان رئیس پلیس سن پترزبورگ ارتقا یافت. در سال ۱۷۲۸ او با دیگران به دلیل همدستی در توطئه ای علیه شاهزاده الکساندر منشیکوف، قدرت پشت تاج و تخت، دستگیر شد و در زنجیر به یاکوتیا اعزام شد. پس از دوازده سال در آن ثبات منجمد، او به فرماندهی منطقه اوخوتسک-کامچاتکا منصوب شد و در آنجا به استحکامات اوخوتسک ادامه داد تا اینکه در سال ۱۷۴۲ عفو شد و به سن پترزبورگ بازگشت. در سال ۱۷۲۸، پس از شکست پیتر دوم، او اولین زندانی پادگان برزوف در غرب سیبری شد، که اخیراً از یک صومعه به یک زندان دولتی تبدیل شد و سال بعد در آنجا درگذشت.
در اواخر قرن هجدهم، زمانی که دولت کاملاً از پتانسیل اقتصادی غنی منطقه آگاه شد، انرژی خود را را برای تبعید کردن مردم متوقف کرد. لذا سیستماتیک تر به مشکل جمعیت سیبری با نیروی انسانی لازم برای بهره برداری از منابع معدنی و کشاورزی آن توجه کرد.. به همین منظور در دسامبر ۱۷۶۰، امپراتور الیزابت فرمانی را صادر کرد که به مالکان نجیب و دیگران این حق را می داد که رعیت سرکش خود را به سیبری بفرستند. در حالی که اتفاقاً قدرت اشراف روسی را بر رعیت خود افزایش می داد، هدف اصلی این کار اسکان اجباری درمناطق توسعه نیافته بود و همزمان کانالی برای دفع دهقانان گستاخ یا سرکش از استان های مرکزی فراهم می کرد. به عنوان انگیزه ای برای مالکان زمین برای خلاصی از خود به این طریق، به اصطلاح برای هر رعیت تبعید شده، احکام سربازگیری صادر می شد و بدین وسیله مالکان زمین را از تعهد به تأمین سربازان سربازی خلاص می کردند. همچنین غرامت مالی برای همسران تبعیدی ها که طبق مقررات این فرمان ملزم به همراهی آنها بودند در نظر گرفته شد. این واقعیت که دولت فقط بر رعیت های توانمند زیر چهل و پنج سال اصرار داشت، و این واقعیت که همسران باید (و فرزندان ممکن است) به آنها بپیوندند، بر عنصر استعماری فرمان تأکید می کند.
اگر گزارشهای فرمانداران باور شود، از دهقانانی که پیر، بیمار، از نظر جسمی ضعیف، معلول یا غیرمولد بودند، خلاص شدند. ثانیاً، آنهایی که از نظر باد و اندام سالم بودند، بهخاطر ماهیت فرمان، احتمالاً شخصیتهای سرکش یا غیرقابل اعتمادی بودند و بعید به نظر میرسید که با هیچ قدرتی در کارهای تعیینشدهشان اعمال کنند. سوم، فقدان تدارک مناسب برای اسکان، تدارکات، مراقبتهای پزشکی، نبود امکانات حمل و نقل کافی، بیماریها و خطراتی که در حین راهپیمایی تبعیدیها به سمت شرق تجربه میکردند، باعث تضعیف بیشتر یا مرگ صدها و هزاران نفر شد. به عنوان مثال، در سال ۱۷۶۰، فرماندار سیبری گزارش داد که از ۲۱۵۱ تبعیدی که از کارخانه نمک سولیکامسک به معادن نرچینسک در ترانس بایکال منتقل شده بودند، ۵۱۷ نفر از سرما یا گرسنگی در طول هفت هفته از بین رفتن باتلاق ها و جنگل های مرکزی جان باختند.
نسبت تبعید شدگان، برخلاف جمعیت آزاد سیبری، در طی قرن ها و دهه ها در طی قرن ها بسیار نوسان داشته است و سهم تبعیدیان در استعمار این سرزمین موضوع بحث های تاریخی و جمعیتی فراوانی بوده است. با این حال، آنچه مسلماً واضح است این است که علیرغم حجم عملیات تبعید، وزن بسیار زیاد آمار نشان می دهد که از قرن هفدهم تا جنگ جهانی اول عامل اصلی افزایش جمعیت روسیه در سیبری تبعید نبوده است.
یکی از عوامل افزایش جمعیت اصلاحات ارضی است که توسط نخست وزیر استولیپین در پی وضعیت انقلابی ۱۹۰۵ ارائه شد و اصلاحات. از یک سو، جریان پیوسته مهاجرت داوطلبانه به خارج از اورال که در اوایل قرن حاضر قابل مشاهده بود، با تشویق مالی مثبت استولیپین به خانوادههای دهقانی که مایل به مهاجرت بودند، افزایش یافت. ; و از سوی دیگر، مفاد اصلاحات ۱۹۰۰ تعداد تبعیدیان از دستههای مختلف را در پاسخ به فشارهای اجتماعی و اقتصادی و ملاحظات مجازاتشناختی کاهش داد.
اگرچه تبعید قطعاً مجازات است، اما اگر یکی از اهداف سیاست کیفری بازپروری و اصلاح باشد، در مجمع الجزایر تزاری مجازات سیبری هیچ جزیره تشویقی وجود نداشت که بتواند تبعید متوسط را با جامعه، سیاسی و اجتماعی آشتی دهد یا محبوب کند. با این حال، این واقعیت که کاتورگا، سیلک و اسکان اجباری در سیبری در دوره پس از انقلاب در ابعاد بسیار گستردهتر و غیرانسانیتر از گذشته مورد استفاده قرار گرفتهاند، همراه با این واقعیت که مقامات شوروی هنوز با مشکلات مشابه معدنی دست و پنجه نرم میکنند. استخراج، کمبود نیروی کار، امکانات اجتماعی ناکافی و کمبود جمعیت، نشان میدهد که حداقل در سیبری نتایجی مثبت،برای تبعید به سیبری تا کنون ثابت نشده است .
گروه گزارش