“آژنگ نیوز”: نقش مهم میرزا کوچک خان جنگلی در تاریخ معاصر ایران قابل توجه بوده ودارای جایگاه ویژه ای در حوزه تاریخ و روابط خارجی ایران است.

یازدهم آذر ماه هرسال، یاد آور از جان گذشتگی  یکی از آزادیخواهان بنام ایران معاصر است .امسال نیز یکصدو سومین سالروز شهادت اوست.

شیخ یونس استاد سرایی که بعدها به “میرزا کوچک جنگلی” نامبردار شد، به سال ۱۲۵۷ خورشیدی در محله استاد سرای رشت چشم به جهان گشود. پدرش میرزا بزرگ در خدمت میرزا عبدالوهاب مستوفی سمیعی بعنوان پیشکار اموردفتری بود.

میرزا کوچک خان - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

میرزا کوچک  بعد از گذراندن دوران کودکی و تحصیلات حوزوی در  رشت و تهران، به صفوف مشروطه خواهان گیلان پیوست وسالها بعد در اوان جنگ جهانی اول  به سال ۱۲۹۴  خورشیدی برای مبارزه با روسهای تزاری که در آن زمان گیلان را اشغال کرده بودند،با شماری از همفکران خود هیئت اتحاد اسلام رادر گیلان پایه گذاری کرد وبا چند تن از یاران اندک خود که در راس شان حاج احمد کسمایی نیز دیده می شد، نهضت جنگل را در جنگلهای خراط محله تولم که در اختیار میر احمد مدنی بود بنیان گذاشت واز آن پس به مدت حدود هفت سال با قزاقان روس و قوای انگلیس وبعد ها حکومت مرکزی در حالت جنگ دفاعی و تعرضی بسر برد. میرزا کوچک بدنبال وقایع و حوادث بسیار،در شانزدهم خرداد ماه سال ۱۲۹۹ خورشیدی بود که رژیم سلطنتی قاجار را ملغی و حکومت جمهوری شورایی انقلابی ایران را بعنوان اولین جمهوری در قاره آسیا در رشت اعلام کرد که دوماه بیشتر دوام نیاورد ودر پی فعالیت های کمونیستی بلشویک ها و عهدشکنی برخی از مزدوران داخلی،  راه خود را از آنان جدا کرد و به جنگلهای فومن برگشت.چند ماه بعد از این، رضا خان برای قلع قمع کردن جنگلیان به رشت آمد که بدنبال شکست میرزا از قوای رضا خانی وبعد از وداع با همسرش مرحومه جواهر خانم( صدیقه) رضا پور(پور ادبی پشتیری) ، ابتدا برای مدتی در روستای میان رز مخفی گردید ،تا اینکه از راه ماسوله و ییلاقات ماسال، به طرف خلخال عزیمت نمود تا خود را به بانوی مقتدر آن منطقه به نام عظمت خانم فولادلو (متوفای ۱۳۱۵، مدفون در بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی) رسانده و از حمایت او برخوردار شودو هم در فرصتی مناسب نیروهای پراکنده خود را جمع کند که متاسفانه در میانه راه در گردنه گیلوان خلخال دچار سرمای سخت و کولاک شدید شد و در چند قدمی تنها یار باوفایش گائوک آلمانی  از پای در آمد و درروز دوشنبه دوم ربیع الثانی سال  ۱۳۴۰  قمری مطابق  یازدهم آذر سال ۱۳۰۰ شمسی به شهادت رسید .

رضا اسکستانی که سر میرزا کوچک را  از تنش جدا کرد‌ و بعد از اینکه چند روزی در انبار نفت نوبل رشت برای عبرت دیگران به نمایش گذاشته شد، توسط خالو قربان کرد هرسینی یار خائن میرزا به تهران نزد رضاخان سردار سپه برده شد تا خوشخدمتی کرده باشد. به دستور رضا خان سر در گورستان مسگر آباد تهران مدفون شد، تا اینکه بعد از شهریور ماه سال ۱۳۲۰  خورشیدی توسط دوستدارانش به رشت منتقل و به پیوست تن، در گورستان سلیمانداراب مدفون شد.

سردار شهید جنگل  با آن همه مبارزه و خدمات ،در ماه های پایانی عمرش حرف و حدیث های برخی را  می شنید که اورا دزد و غارتگر  می خواندند در حالیکه هدفش اخراج نیروهای بیگانه از کشور، برقراری امنیت و مبارزه با استبداد بود.گفته می شود؛  حکومت مرکزی افرادی را به نام منگلی اجیر کرده بود تا از مردم به زور پول بگیرند واز خانه ها دزدی کنندو خودشان را جنگلی معرفی نمایند تا میرزا کوچک را بد نام نمایند.

میرزا کوچک خان۱ - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

در قسمتی از آخرین نامه اش به میر آقا عربانی که در پنجم آبان سال هزارو سیصد خورشیدی به نگارش درآمده و اوج تاثر او نسبت به بی وفایی دوستان وانتساب نسبت های بی روا به او میباشد ،می خوانیم: “افسوس میخورم که مردم ایران مرده پرستندو هنوز قدر این جمعیت را نشناخته اند ونمیدانند.البته بعد از ما خواهند فهمید، که بوده ایم وچه می خواسته ایم و چه کرده ایم…ما هرگونه اتهاماتی را که به ما نسبت میدهند می شنویم و حکمیت را به خداوند قادر حاکم واگذار میکنیم و عجالتاً تحت تقدیرات اللهی هستیم تا ببینیم کار مابه کجا منتهی خواهد گردید.”

باید دانست که؛ دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران از مهمترین خطوط سیاست میرزا کوچک خان جنگلی محسوب می‌شد و مفاهیمی چون وطن‌پرستی، تمامیت ارضی، استقلال مملکت و منافع ملی ازجمله مهم‌ترین مبانی نظری او بود.در اکثر اعلامیه‌های نهضت جنگل همواره از لفظ «کشور ایران» استفاده می‌شد و خطاب نامه‌ها به «ملت ایران»، «مردم ایران»، «عموم رنجبران و زحمتکشان ایران»، «اهالی ایران» و … است. از این رو اگر جنبش جنگل قصد تجزیه گیلان را داشت طبیعتاً می‌بایست «مردم گیلان» را خطاب قرار می‌داد نه «ملت ایران» را. میرزا در دومین نامه‌اش خطاب به مدیوانی – نماینده دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه – بر وطن دوستی تأکید کرده و می‌نویسد: «… من عاری از شرف می‌دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را فدیه شغل و مقام کند… من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم…»

گروه تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *