“آژنگ نیوز”:گفتگو با سه برنده جایزه نوبل ، در این خصوص که گرفتن نوبل چگونه است؟ صورت گرفته است.در این گفتگو یک شیمیدان، اقتصاددان و فیزیکدان استنفورد نظرات خود را در مورد اعطای جایزه نوبل به اشتراک می گذارند.
کارولین برتوزی، ویلیام اف شارپ و کارل ویمن از جمله برندگان جایزه نوبل استنفورد هستند. در سال ۲۰۲۲، کارولین برتوزی، شیمیدان استنفورد ، جایزه نوبل شیمی را با مورتن ملدال و کی. بری شارپلس، برای توسعه شیمی کلیکی و شیمی متعامد زیستی دریافت کردند. ویلیام اف. شارپ، استاد STANCO 25 در دانشکده تحصیلات تکمیلی بازرگانی استنفورد، در سال ۱۹۹۰ به همراه هری ام. مارکوویتز و مرتون اچ. میلر برای کار پیشگام خود در تئوری اقتصاد مالی، برنده جایزه علوم اقتصادی شد. کارل ویمن، پروفسور چریتون در دانشکده مهندسی، ممتاز، و استاد بازنشسته فیزیک و آموزش، جایزه نوبل فیزیک سال ۲۰۰۱ را به همراه ولفگانگ کترل و اریک کورنل، کارشناسی ، به دلیل ایجاد تراکم بوز-انیشتین با استفاده ازتکنیک های خنک کننده و تبخیر لیزری. آن برنده شد.در اینجا، برتوزی، شارپ و ویمن نظرات خود را در مورد دریافت جایزه مطرح میکنند.
چه اتفاقی افتاد که برنده شدید؟
برتوزی: اولین چیزی که فکر کردم این بود: “اوه، من خیلی خوشحالم که پدرم زنده است و این را می بیند!” او در آن زمان ۹۱ ساله بود و در ساعت ۲ صبح به تماس من پاسخ داد. او واقعاً به آن نیاز داشت زیرا تقریباً یک سال پس از مرگ مادرم این اتفاق افتاد و او پس از زندگی در ماساچوست به کالیفرنیا نقل مکان کرده بود. حتی دو سال بعد، این تمام چیزی است که او در مورد آن صحبت می کند. اگر با شخص جدیدی ملاقات کند که قبلاً این را میلیون ها بار شنیده است،داستان نوبل را ذکر می کند. او یک استاد فیزیک بود و بسیار افتخار می کند. نکته جالب دیگر این بود که دانشآموزان و فوقدکترهای سابق من روز بعد یک جشن بزرگنمایی ترتیب دادند و حدود ۱۲۰ نفر از مناطق زمانی مختلف در آنجا حضور یافتند.
شارپ: من و همسرم، کتی، در یک کنفرانس در توسان، آریزونا بودیم و حدود ساعت ۳ صبح از مردی با لهجه تماس گرفت. فکر کردم، هیچکس نمی داند که من اینجا هستم، به جز افرادی که در کنفرانس هستند. واضح است که تماسگیرنده تجربیات زیادی در بیدار کردن مردم داشت، و او با دقت توضیح داد که در مورد جایزه نوبل است. همانطور که مشخص شد این واقعی است، همانطور که همسرم می گوید، من روی تخت بالا و پایین می پریدم. صبحانه خوردیم و روی بالکن کوچکمان نشستیم که خورشید از تپه های پشت توسان طلوع کرد. سپس به طبقه پایین رفتیم تا به آنها اطلاع دهیم که قرار نیست در کنفرانس شرکت کنیم. هتل دو اتاق اضافی به ما داد و همه زمان استراحتم برای من در یک تلفن و کتی در تلفن دیگر از بین رفت. استنفورد یک کنفرانس مطبوعاتی در هتل ترتیب داد و پس از آن دو روز با آرامش گذراندیم قبل از اینکه اوضاع دوباره شلوغ شود.
ویمن: من در خانه بودم و نیمه شب از خواب بیدار شدم. قرار بود آن روز صبح یک دوره مقدماتی فیزیک تدریس کنم و روابط عمومی دانشگاه کلرادو بولدر گفتند: «اوه، نه، شما نمیتوانید تدریس کنید. شما کنفرانس مطبوعاتی دارید.» باید به آنها توضیح می دادم که نه، اولاً به شاگردانم مدیونم و دوم اینکه از نظر تعهد اداری، اینکه اولاً من تدریس کنم واقعاً کار خوبی است و البته حق با من بود. که توجه زیادی را به خود جلب کرد و پاسخ مثبتی را به خود جلب کرد. سیل یادداشت های تبریک وجود داشت، بنابراین سعی کردم به آنها پاسخ دهم. این به طرز وحشتناکی متکبرانه به نظر می رسد، اما غافلگیرکننده نبود، زیرا کاری که ما انجام دادیم آنقدر مورد توجه قرار گرفت که همه در مورد آن صحبت می کردند. ما به نوعی توجه غیرعادی را به خود جلب کرده بودیم، زیرا تصورات بسیاری از مردم را دبه دانش فیزیک جلب می کرد.
در استکهلم اوضاع چگونه بود؟
برتوزی: کل این دو هفتهای عجیب و غریب چیزی بود که شما هرگز به هیچ وجه تجربه نکردهاید. اول از همه، آکادمی سلطنتی سوئد، کمیته نوبل و خانواده سلطنتی سوئد از شما پذیرایی می کنند. این مدال توسط پادشاه سوئد به شما داده می شود و این جشنی است که برای آنها بسیار معنادار و تاریخی است. موزه نوبل آنجاست، که اکنون چیزهایی از من به عنوان بخشی از نمایش، مانند هر برنده جایزه، دارد. مانند مراسم اسکار با فرش قرمز و خبرنگارانی که با مردم در حالی که پایین میروند، با یک لباس مجلسی و همراه با خانوادههای سلطنتی مصاحبه میکنند. این تجربه ای است که مردم معمولاً ندارند. این مانند تجربه سوپراستارهای هالیوود است، اما به سبک سوئدی. یک فرد خوش شانس است که آن را در بانک حافظه خود دارد.
ویلیام اف شارپ
شارپ: همه چیز افسانه ای و طاقت فرسا است. ما در جاهای مختلف در استکهلم و سایر نقاط کشور گفتگو کردیم. ما ماشینهایی با راننده داشتیم و من یک دستیار ویژه داشتم. این اولین باری است که میدانم سیاستمداران یا افراد تجاری برتر چگونه میتوانند کار کنند، زیرا از همه چیز مراقبت میکنند. واقعاً شگفتانگیز است که حداقل اگر یک دستیار واقعاً خوب داشته باشید، چقدر میتوانید بهرهوری را بهتر کنید. در حالی که در پیاده رو راه می روید، مردم برای شما دست تکان می دهند و دیدن افرادی از رشته های مختلف جالب بود. یکی از برندگان از مکزیک، اکتاویو پاز، برای ادبیات بود، و او حضوری باشکوه داشت. هر زمان که همه ما در یک اتاق بودیم، مطبوعات به او مراجعه میکردند، زیرا شما میتوانید داستانی بنویسید در مورد کسی که در ادبیات برنده جایزه شده است – یا موافق باشید درباره کسی در اقتصاد بنویسید!
وایمن: سوئدیها کار بزرگی انجام میدهند. شما یک هفته را با این همه مهمانی، شام های شیک، صحبت ها، جلسات، کنسرت ها و … سپری می کنید. من فکر میکنم تا حدی به این دلیل است که آن زمان از سال در سوئد بسیار تاریک است، آنها میخواهند چیزها را زنده کنند. داشتن آن خوب بود. یادم میآید که با ملکه هلند و رئیسجمهور و افراد سطح بالا مانند آن ملاقات کردهام، اما باید اعتراف کنم که خیلی تحت تأثیر آن قرار نمیگیرم، بنابراین همه آنها را به خوبی به یاد نمیآورم.
برنده شدن چه تاثیری بر زندگی شما داشت؟
برتوزی: قطعاً توجه و دعوتها برای سخنرانی در یک کنفرانس، بازدید از یک بخش، حضور در یک کمیته، عضویت در هیئت مدیره یا امضای نامه سرگشاده برای دولت در مورد چیزی که اعتبار آن را دارید،همگی جالب هستند. من همکارانی دارم که جوایز نوبل دارند، مانند W.E. Moerner، کسی که به من کمک کرد تا از چه چیزهایی چشم پوشی کنم و کدام یک را جدی بگیرم. در سال اول، دعوتها، انتظارات، خواستهها و ناامیدیهای زیادی وجود دارد، زیرا باید به بیشتر آنها نه بگویید. من در حال تدریس یک کلاس بیوشیمی بودم که در فصل زمستان شروع شد، بنابراین نمی توانستم آنقدر سفر کنم. زمان فقط به این دلیل که شما جایزه نوبل گرفتید گسترش نمی یابد. شما همچنین این فرصت را دارید که سعی کنید برخی از توجه افراد اطراف خود را به خوبی منعکس کنید. من باید آن نور را در سراسر محل زندگیم پخش کنم. همچنین، من جای پارک نداشتم، این یکی از شاخصه هایی است که برکلی برای شما انجام می دهد، و در آنجا، داشتن یک جای پارک می تواند زندگی شما را تغییر دهد.البته من هنوز با اسکوتر خود را به محل کار خود می روم.
کارل ویمن
شارپ: این یک تجربه فوقالعاده است، و فرد امیدوار است که این یک تشخیص باشد که واقعاً کارهای مفیدی انجام دادهاید. ما سه نفر – هری مارکوویتز، مرتون میلر و من – همه در روزهای اولیه تلاش برای آوردن دقت، مدلها، ریاضیات و تحلیل تجربی به حوزه سرمایهگذاری بودیم. بنابراین اعطای این جایزه از بسیاری جهات به منزله قدردانی از مشروعیت علمی رشته اقتصاد مالی بود که بسیار خوشحال کننده بود.
وایمن: واقعاً فرصتهای جدیدی را در درازمدت باز میکند و باعث میشود افراد بیشتری به شما گوش دهند. من پروژه شبیه سازی تعاملی PhET را با پول جایزه نوبل شروع کردم و این شبیه سازی های تعاملی را برای آموزش علوم ساختم. این اکنون یکی از بزرگترین منابع آموزشی رایگان است و میلیون ها بار در روز توسط کودکان در سراسر جهان استفاده می شود. من که جایزه نوبل گرفتم نیز حمایت هایی را برای آن جلب کردم. چندین سال پس از بردن جایزه، حوزه تمرکزم را نیز به آموزش تغییر دادم و این پروژه بسیار بزرگ را شروع کردم که نحوه تدریس در کل دانشگاه را تغییر داد. از آنجایی که من جایزه و حمایتهایی را داشتم، متوجه شدم که میتوانم در آنجا تأثیر مهمتری نسبت به ادامه کار در فیزیک بگذارم.
چیزی که شما را شگفت زده کرد؟
برتوزی: وقتی به کنفرانسها میروم، جوانان میخواهند با من سلفی بگیرند و گاهی اوقات حتی یک امضا میخواهند. زمانی که شما در اروپا یا آسیا هستید، جایی که یک برنده جایزه نوبل وضعیت مشهور خاصی دارد، جالب تر است. وقتی سخنرانی میکنم، بعد از آن یک سری از افرادی وجود دارد که میخواهند سلفی و امضا بگیرند. بنابراین این کمی عجیب است، اما اگر یک فرد جوان احساس کند که یک دانشمند یک سلبریتی است – در مقابل شخصیت دیگری که ممکن است واقعاً برای جهان مفید نباشد – از این نظر، مثبت است. دانشمندان با یا بدون جایزه نوبل قهرمان هستند و البته بسیاری از آنها کارمندان دولت هستند.
شارپ: افرادی را ملاقات میکنید که میخواهند نام شما را کنار نام خودشان بگذارند یا از شما بخواهند که برای کمک به انها وارد شوید تا مشاور X و Y باشید، اما همکارانتان میدانند که شما همان فردی هستید که قبلاً بودید. نکته جالب این است که حدود نیمی از مردم می گویند که شما جایزه صلح نوبل را برده اید و باید آنها را ثابت کنید.
نصیحت برای دیگرانی که برنده می شوند؟
کارولین برتوزی
برتوزی: به من توصیه شده بود که مراقب دعوتهایی باشم که عجیب به نظر میرسند، مانند رویدادهایی با افرادی که فقط میخواهند با برندگان جایزه نوبل آشنا شوند، یا دعوتهایی که در آن مشکلات مالی وجود دارد که به نظر نامتناسب میرسد. همچنین فقط تا آنجا که می توانید نه بگویید تا از زمان خود محافظت کنید. شما فقط باید در مورد کاهش دادن درخواستهابسیار منظم باشید و این سخت است. من همیشه از نه گفتن به چیزی احساس بدی دارم، مخصوصاً اگر دانشآموزان درگیر آن باشند. شما باید این کار را انجام دهید زیرا نمی توانید برای همه مردم همه چیز باشید.
وایمن: به یاد داشته باشید که متواضع بمانید، زیرا مردم از شما به عنوان یک متخصص در مورد همه چیزهایی که خیلی درباره آنها نمی دانید سؤال می کنند. خیلی سخت است وقتی کسی برای مشاوره تخصصی به شما نگاه می کند در حالی که باید یادتان باشدو خودتان را کنترل کنید و بگویید: “نه، نمی دانم.”
مترجم:علی محرابی
منبع:استانفورد ریپورت
گروه گزارش