“آژنگ نیوز”:آموزش تاریخ و ادبیات با روش قاجاری چگونه بود؟بزرگ امید نوه مخبرالدوله از مقامات قاجاری در این خصوص می نویسد:ایرانی اکثر سواد نداشت که از قضایای تاریخی بهره مند شود ولی حوادثی بودند و میدانستند رفتن اسکندر به ظلمات در جستجوی آب حیات فتوحات رستم و کشتن پسر خود سهراب ،وصف تیر دوشاخه زهر آلود رستم برای نابینا کردن اسفندیار و این قبیل حکایات رواج بازار و همه میدانستند .
همچنین ربوده شدن دل زلیخا توسط یوسف بدرجه ای که زلیخا دست خود را با ترنج برید. امیر ارسلان رومی و ملکه فرخ لقا ،داستان شیرویه و سیمین عذار ،حسن کرد شبستری و ئهلوانی های او رانیز همه میدانستند که مجنون از عشق لیلی سر به بیابان نهاد و با درندگان انس گرفت و نیز کوه کنی فرهاد بر کسی ئوشیده نمانده بود.حال باید دید که این اطلاعات ذی قیمت به چه وسیله منتشر میشد.
خانمها میرزا باجی داشتند او عینک را بر چشمها استوار کرده به قرائت کتاب می پرداخت.مستمعین در تابستان روی تخت در حیاط و در زمستان دور کرسی تخمه میشکستند و به قصصی که برای آنها به منزله تاریخ بود گوش میدادند .مردها در قهوه خانه ها نقال داشتند .این نقال ها با لباس درویشی نقل میگفتند و در حرفه خود هنرمند بودند.تمام قصص را در سینه خود من البدو الی الختم محفوظ داشتند.چوب یا تعلیمی کوتاهی در دست و در صحن قهوه خانه قدم زده نقالی میکردند ولحن خود را با شرحی که بیان میکردند ،انطباق میدادند و جنات صورت را هم با گفتار موافق میکردند.
دراویش روپوشی داشتند که روی شانه همیشه همراه آنها بود. آنرا در وسط قهوه خانه گسترده نقل که به جای حساس میرسید به دعا گویی حضار آنهایی که چراغ الله می دادند میپرداخت.تا همه حضار علی قدر مراتبهم پولی روی فرش می انداختند.حضار در تمام مدتی که قصه را می شنیدند چای صرف کرده هر کس تریاکی بود تریاک می کشید.دود چپق فضا را تیره و تارمیکرد.دراین مجامع عمومی ساز و آواز ممنوع بود ولی مشتریان از شنیدن آواز بدو طریق بهره مندمی شدند.یکی دروایشی بودند که صدای مطلوب و اشعار موزونی در مدح خدا و رسول می خواندند و دیگری در برخی قهوه خانه ها پسرکی با صدای خوش دستور آوردن چای ترش و قلیان و غیره را با ترنم و لحن مسرت بخش میداد.
منبع کتاب از ماست که بر ماست.ابواحسن بزرگ امید.دنیای کتاب ۱۳۶۳
گروه تاریخ