“آژنگ نیوز”:در ابتدا بازنشستگی وجود نداشت.اصولا پیرمردی نبود. زیرا در عصر حجر، همه افراد تا سن ۲۰سالگی کاملاً شاغل بودند، البته تا آن زمان معمولاً به دلایل غیرطبیعی تقریباً همه مرده بودند! هر مرد اولیه ای که به اندازه کافی عمر می کرد تا به سن پیری برسد ، به اواحترام فراوانی میگذاشتند.با این حال زمانی که تعداد زیادی از مردم به پیری رسیدند، بازنشستگی هنوز ابداع نشده بود و احترام برای افراد مسن همچنان بالا بود. در آن روزها، این رسم بود که بدون توجه به گروه سنیتان، تا زمانی که از نظر سلامتی سقوط میکردید به کارتان ادامه میدادید .
هنگامی که یک پدرسالار دیگر نمی توانست کشاورزی کند، گله را اداره کند یا چادر بزند، کارهای تخصصی تر و کم زحمت تر، مانند پیشگویی و صدور احکام را انتخاب می کرد. یا با بچه هایش به جایی دیگرنقل مکان کرد. با گذشت قرن ها، جمعیت سالمندان افزایش یافت. در اوایل قرون وسطی، تعداد آنها به حد بحرانی رسیده بود.
دیگر مسئله فقط احترام به پدرسالار ریش سفید گاه و بیگاه نبود. افراد مسن همه جا بودند، نصیحت میکردند، خود را تکرار میکردند، از روماتیسم شکایت میکردند، سعی میکردند کمک کنند، مانع ایجاد تحول میشدند و باعث میشدند جوانان احساس گناه کنند. به علاوه آنها تمایل داشتند که به ثروت و دارایی خود بچسبند. این امر باعث شد که آنها در میان پسران میانسال خود که مجبور به کسب ارث به روش قدیمی و با ارتکاب پدرکشی بودند، بسیار نامحبوب شوند. حتی تا اواسط قرن هجدهم، موجی از این قتل ها در فرانسه وجود داشت.
در سال ۱۸۸۲میلادی ، آنتونی ترولوپ رمانی آیندهنگر به نام «دوره ثابت» نوشت که در آن پیشبینی میکرد که تعداد زیادی از پیرمردان را به مکانی مخصوص بازنشسته ها بفرستند که در آنجا تشویق شوند تا از یک سال تفکر لذت ببرند و به دنبال آن برای جامعه شرایط صلحآمیز فراهم شود.
اما این یک استراتژی بلندمدت اما به سختی قابل قبول بود. بر اساس ایده بزرگ کاتن ماتر افراد مسن که به کالاهای دنیوی خود آویزان بودند،باید از این شرایط در می آمدند.این مشکل برای همه کشورها بود اما بافت اجتماعی و اقتصادی آمریکای استعماری را بیشتر تهدید میکرند. متعصب مشهور پیوریتن، جزو اولین کسانی بود که سعی کرد سالمندان را مجبور به بازنشستگی کند. او آنها را تشویق کرد: «آنقدر عاقل باشید که به میل خود ناپدید شوید». از اخراج خوشحال باشید. . . . از بازنشستگی که به آن اخراج شدهاید راضی باشید.» اما هیچکس به سخنان اوگوش نکرد.تا اینکه بالاخره بیسمارک بازنشستگی را اختراع کرد در سال ۱۸۸۳، صدراعظم اوتو فون بیسمارک آلمان با مشکل مواجه شد. مارکسیست ها تهدید می کردند که کنترل اروپا را به دست خواهند گرفت. بیسمارک برای کمک به هموطنانش در مقاومت در برابر بداخلاقی هایشان، اعلام کرد که به هر آلمانی غیرکارمند بالای ۶۵ سال حقوق بازنشستگی خواهد پرداخت.
البته بیسمارک آدم نا آگاهی نبود. با توجه به اینکه پنی سیلین تا نیم قرن دیگر در دسترس نخواهد بود، به سختی کسی در آن زمان ۶۵ سال عمر میکرد. بیسمارک استاندارد جهانی خودسرانه را برای سال دقیقی که سالمندی شروع می شود تعیین کرد و این سابقه را ایجاد کرد که دولت باید برای پیر شدن به مردم پول بدهد.اما در خصوص بکارگیری علمی بازنشستگی سالمندان این پزشک مشهور جهانی ویلیام اوسلر بود که پایههای علمی را پایهریزی کرد که وقتی با یک منطق اقتصادی قانعکننده ترکیب شود، در نهایت بازنشستگی را قابل قبول میکرد.
اوسلر در سخنرانی خود در سال ۱۹۰۵ در بیمارستان جانز هاپکینز، جایی که پزشک ارشد بود، گفت که این یک واقعیت است که سالهای بین ۲۵ تا ۴۰ سالگی در شغل یک کارگر، «۱۵ سال طلایی فراوانی» است. . او از گفتن آن متنفر بود، زیرا خودش هم داشت پیر می شد،با این حال او گفته بود: اما بعد از ۶۰ سالگی، کارگر معمولی «بی فایده» بود و باید به استراحتگاه منتقل شود.این ایده بازنشستگی برای کارخانه ها در ایالات متحده بسیار مفید بود، جایی که تعداد زیادی از کارگران سالخورده کارخانهها در انقلاب صنعتی سرگردان بودند، و فعالیتها را کند کرده بودند، تولید را درخطوط مونتاژ کاهش دادند، روزهای شخصی زیادی را سپری کردند و مکانهای مردان جوانتر و سازندهتر را با خانوادههایشان غصب کردند. زمانی که یک کشاورز گهگاهی در یک فرهنگ کشاورزی به بیلش تکیه میکرد، یک چیز بود – چند عدل یونجه کم و بیش اهمیتی نداشت. اما زمانی که بسیاری از افراد مسن با امتناع از بازنشستگی باعث بیکاری شدید در میان کارگران جوان شدند، وضعیت کاملاً متفاوت بود.
رکود بزرگ اوضاع را بدتر کرد. این یک لحظه فداکاری داروینی بود. بازنشستگی یک انطباق ضروری بود و همه آن را می دانستند، اما پیرمردها بی سر و صدا پیش نمی رفتند. سرسختترین آنها حاضر به ترک کار نشدند، حتی زمانی که مدیران کارخانه سرعت تسمههای نقاله را افزایش دادند باز هم بازنشستگان مرعوب نمیشدند.
در سال ۱۹۳۵، آشکار شد که تنها راه برای ترغیب افراد مسن به توقف کار در ازای دستمزد، پرداخت حقوق کافی برای دست کشیدن از کار بود. یک فرد کالیفرنیایی به نام فرانسیس تاونسند، با پیشنهاد بازنشستگی اجباری در سن ۶۰ سالگی، یک جنبش مردمی را آغاز کرد. در ازای آن، دولت تا ۲۰۰ دلار در ماه مستمری پرداخت می کرد، مبلغی که در آن زمان معادل یک حقوق کامل یک ماه برای یک نفر بود.
رئیس جمهور فرانکلین دی روزولت که از چشم انداز سخاوتمندانه اما رادیکال تاونسند وحشت داشت، قانون تامین اجتماعی در سال ۱۹۳۵ را پیشنهاد کرد که کارگران را وادار به پرداخت هزینه بیمه سالمندی خود می کرد. این قانون بازنشستگی و ناگهانی به معنای تبعید به مرحله خالی از زندگی به نام “بازنشستگی” بود. اگر مردم سر کار نمی رفتند، چه می کردند؟ روی صندلی گهواره ای بنشینی؟ النور روزولت چنین فکر می کرد.
«پیرمردها مایملک خودشان را حتی بیشتر از جوانان دوست دارند. او در سال ۱۹۳۴ گفت: نشستن روی همان صندلی که سالها روی آن نشسته بودید بسیار معنی دارد. اما او اشتباه می کرد. بیشتر افراد بازنشسته آرزو داشتند که می توانستند کار کنند. این مشکل هنوز در سال ۱۹۵۱ حاد بود، زمانی که شرکت کورنینگ یک میز گرد تشکیل داد تا بفهمد چگونه بازنشستگی را محبوب تر کند. در آن کنفرانس، سانتا راما رائو، نویسنده و دانشجوی فرهنگهای شرقی و غربی، از اینکه آمریکاییها ظرفیت لذت بردن از انجام هیچ کاری را ندارند، گلایه کرد.
در ابتدا ثروتمندان بازنشسته اوقات فراغت را کشف کردند، اما در سال ۱۹۱۰ سواحل و تفریجگاههای فلوریدا برای طبقه متوسط قابل دسترسی شد. بدین شکل جوامع بازنشستگی، که در آن افراد مسن مجبور نبودند افراد جوان تر را ببینند، در دهه ۱۹۲۰ و ۳۰ ظاهر شدند.بدین نحو تعداد زمینهای گلف در ایالات متحده بین سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۳۰ سه برابر شد.
بهر حال قانون تأمین اجتماعی سال ۱۹۳۵ فرانکلین دی. روزولت مزایای بازنشستگی را در سطح فدرال ایجاد کرد. زمانی که تامین اجتماعی در ابتدا شکل گرفت، سن رسمی بازنشستگی ۶۵ سال بود، اما میانگین امید به زندگی برای یک مرد آمریکایی فقط ۵۸ سال بود.
در مراحل بعدی پیشرفتهای تکنولوژیکی بعدی مانند فیلمها و تلویزیون کمک کرد که اوقات هیچ کاری نکردن به یک فعالیت لذتبخش در اوقات فراغت تبدیل شود. از این به بعد سالمندان دراوقات فراغت نیز تقریباً به شکلی دیگر کار می کردند.
اما نکته مهم بازنشستگی در شرایط جدید این است تولید دارایی های مالی برای انتقال از کار روزانه به بازنشستگی در آینده به عنوان یک هدف اصلی در نظر گرفته میشود.
گروه گزارش