“آژنگ نیوز”:نامِ دجله در زبان پهلوی ریشه داشته و از زمان باستان رایج بوده است.چنانکه میدانیم در کرانهی غربیِ ایرانزمین، رودی پُر آب جریان دارد. فردوسی در شاهنامه از آن به اروندرود یاد کرده و نامِ آن را دجله تازی میداند:
اگر پهلوانی ندانی زبان
به تازی تو اروند را دجله خوان
آنگونه که از منابعِ کهنِ ایران برمیآید، نامِ دجله خود پارسی است. چنانچه در پارسیِ باستان tigrā و به پهلوی digtal/diglet(دجله)است.
معنیِ آن، تیزی و خروشندگی است.همچنین باید اشاره کرد که نامِ دجله در سه سنگنبشتهی دورهی هخامنشیان آمده است. در سالنامهی نبونید که گزارشِ پیروزیهای کوروش است و اکنون در موزهی بریتانیا نگهداری میشود،³ در استوانهی کوروش و در سنگنبشتهی بیستون. در سنگنبشتهی بیستون، بندِ ۱۸، ستونِ یکم، نامِ دجله به پارسی tigrā و به ایلامی ti-ig-ra آمده است. در اوستا نیز از اروند(ranghā)نام برده شده و خودِ این واژه از arwand/arang گرفته شده است که پهلوی است.به گمانِ مهرداد بهار، دگرگونیِ نامِ دجله به اروند و کاربردِ آن، در دورهی ساسانیان روی داده است. ولی به باورِ فرهوشی هر دو نام در دورهی ساسانیان کاربرد داشته است.
در سنگنبشتهی نرسی(۲۹۳–۳۰۳ م)، پادشاهِ ساسانی، در پایکولی در شمالِ قصرشیرین و جنوبِ سلیمانیه در کشورِ عراق، نامِ دجله Dglty آمده است. بنابراین گمانِ مهرداد بهار را میتوان رد کرد. چرا که دستکم تا میانهی حکومتِ ساسانی نامِ دجله کاربرد داشته است. این تنها سنگنبشته از دورهی ساسانی است که نامِ دجله در آن آورده شده است. هماکنون در زبانهای اروپایی Tigris کاربرد دارد که از اصلِ باستانیِ آن گرفته شده است. لسترنج میگوید، دجله را عربها نامگذاری کردهاند.
فردوسی در شاهنامه ۸ بار از نامِ اروند و ۳ بار هم از این رود به نامِ دجله یاد کرده است. نخستین یادآوری از اروندرود در داستانِ ضحاک است. هنگامی که فریدون در گریز از ضحاک به آن سوی اروندرود میرود تا در امان باشد و همچنین سپاهیانی گرد آورد، هنگامِ بازگشت میبایست از روی اروندرود بگذرد. اما در این گذر نگهبانِ رود جلوی او را میگیرد و شرطِ گذشتن را ارائهی روادید بیان میکند:
چو آمد به نزدیک اروندرود
فرستاد زی رودبانان درود
برای رودبان گفت پیروزشاه
که کشتی برافگن هماکنون به راه
مرا با سپاهم بدان سو رسان
از اینجا کسی را بدین سو ممان
بدان تا گذر یابیم از روی آب
بکشتی و زورق هم اندر شتاب
نیاورد کشتی نگهبان رود
نیامد به گفت فریدون فرود
چنین داد پاسخ که شاه جهان
چنین گفت با من سخن در نهان
که مگذار یک پشه را تا نخست
جوازی بیابی و مهری درست(چاپ مسکو، ۱۳۸۷: ۱۸)
آنچه از بیتها برمیآید نشان میدهد، اروندرود به دلیلِ گذرِ دشوار، تبدیل به یک راهبند شده و کارکردِ سیاسی پیدا کرده است. از سوی دیگر رودبان برای هرکسی جواز میخواهد که تنها آن را شاه مینویسد. این مورد میتواند از اهمیتِ اروندرود در کرانهی باخترانی در پندارِ ایرانیان به عنوانِ نمادِ جداییگزینی و جدا شمردنِ خود از دیگران قرار گیرد. موردِ دیگری که از اروندرود و اهمیتِ آن نام برده شده در داستانِ یزدگردِ سوم واپسین پادشاهِ ساسانی است. گذرِ دشمنان از این رود برای ایرانیان ناخجسته و بدشگون است.
منابع
فرنبغ دادگی، بندهش، ترجمهی مهرداد بهار، تهران، انتشارات توس، ۱۳۸۵، ص ۱۷۴
میرجلالالدین کزازی، نامهی باستان، جلد نخست، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۶، ص ۳۰۷
ماریا بروسیوس، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمهی هایده مشایخ، تهران، نشر ماهی، ۱۳۸۸، ص ۵۹
بهرام فرهوشی، ایرانویچ، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۲، ص ۱۰۹_۱۱۲
داریوش اکبرزاده و محمود طاووسی، سنگنبشتههای فارسی میانه(پهلوی ساسانی)، تهران، انتشارات نقش هستی، ۱۳۸۴، ص ۵۴
گای لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم ۱۳۸۳، ص ۲۷
جغرافیای سیاسی در شاهنامهی فردوسی، ابوالفضل کاوندیکاتب، تهران، انتشارات کویر، چاپ اول ۱۳۹۴، ص ۱۰۶ و ۱۰۷
گروه تاریخ