“آژنگ نیوز”: ریشههای بشردوستی میلیاردرهای مدرن وبحثی در مورد چگونگی مدیریت ثروت ثروتمندان پس از مرگ آنها ،نشان میدهد که این موضوع دارای پیشینه تاریخی است و ریشه در دورنا هنری هشتم و الیزابت اول دارد.
بیش از ۲۳۰ نفر از ثروتمندترین افراد جهان، از جمله ایلان ماسک، بیل گیتس و وارن بافت، قول داده اند که حداقل نیمی از دارایی خود را در طول عمر خود یا در وصیت نامه خود با امضای “Giving Pledge” به امور خیریه اختصاص دهند. برخی از ثروتمندترین افراد، از جمله جف بزوس (که تا اوایل سال ۲۰۲۳ تعهدنامه را امضا نکرده بود) و همسر سابقش مکنزی اسکات (که پس از طلاق آنها در سال ۲۰۱۹ این تعهدنامه را امضا کرد) اعلام کرده اند که تا پایان سال ۲۰۲۳فعالیتشان را ادامه خواهند دادوبیشتر دارایی خود را قبل از مرگ به امور خیریه می دهند.
این جنبش در تضاد با اعمال بسیاری از بشردوستان اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ قرار دارد. غولهای صنعتی مانند بارون نفت جان دی. راکفلر، کارآفرین خودروسازی هنری فورد و اندرو کارنگی غول بزرگ فولاد، بنیانهای عظیمی را تأسیس کردند که تا به امروز با وجود چندین دهه کمکهای خیریه، پول زیادی در اختیار دارند. این نوع کنترل بر وجوه پس از مرگ معمولاً به دلیل دکترین حقوقی «نمیتوانید آن را با خود ببرید» بر اساس قانونی است که ۵۰۰سال پیش در انگلستان سرچشمه گرفت.
این قانون که به عنوان قانون در برابر دائمی ها شناخته می شود، بر این باور است که کنترل بر دارایی باید ظرف ۲۱ سال پس از مرگ متوقف شود. اما در این قانون برای پولی که به موسسات خیریه داده می شود، خلأ وجود دارد، که از نظر تئوری می تواند برای همیشه جریان داشته باشد.بدون آن،بسیاری از بزرگترین بنیادهای آمریکایی و بریتانیایی پس از پرداخت تمام سرمایههایشان مدتها پیش،درهای خود را میبستند.
به عنوان یک وکیل و محققی که حقوق و تاریخ غیرانتفاعی را مطالعه میکند، تعجب کردم که چرا کمککنندگان آمریکایی میتوانند از داخل قبرشان هم کمک کنند.
در یک مقاله کاری اخیر که با همکارم آنجلا ایکنبری و کنیا لاو، دانشجوی کارشناسی ارشد نوشتم، توضیح دادیم که این بحث به دربار هنری هشتم، پادشاه تودور باز می گردد.
قانون “علیه درآمدهمیشگی” در پاسخ به تحولات سیاسی در دهه ۱۵۳۰ میلادی شکل گرفت. زیراقانون فئودالی قدیمی فروش، سلب مالکیت یا تغییر مالکیت اکثر املاک را تقریباً غیرممکن میکرد.
در آن زمان، تعداد کمی از مردم و کلیسای کاتولیک بیشتر ثروت انگلستان را در اختیار داشتند. هنری می خواست به این رویه پایان دهد زیرا مالیات بر اموالی که هرگز منتقل نشده بود دشوار بود و صاحبان املاک عمدتاً در برابر سلطنت انگلستان پاسخگو نبودند. این امر تقلب را تشویق میکرد و منجر به تجمیع ثروت شد که قدرت پادشاه را نیزتهدید کرد.
هنری که به دنبال قطع روابط انگلستان با کلیسای کاتولیک بود، یک چشمش به تغییر دکترین مذهبی بود تا بتواند از همسر اولش، کاترین آراگون، طلاق بگیرد، و تمام اموالی که در آن زمان در اختیارکلیسا قرار بود را بدست آورد.
او پس از جدایی از کلیسا و تضمین طلاق خود، سیستم مالکیت جدیدی را وضع کرد که به سلطنت بریتانیا قدرت بیشتری بر ثروت داد. هنری سپس از این قدرت برای تصرف اموال استفاده کرد. بیشتر اموالی که پادشاه گرفت ابتدا به کلیسا تعلق داشت، اما همه منافع ملکی تحت قانون جدید آسیب پذیرتر بود.
قدرت گرفتن هنری، نجیب زاده های ثروتمند را خشمگین کرد که قیام خشونت آمیزی به نام زیارت گریس را به راه انداختند.
پس از فرونشاندن این تحول، هنری با اجازه دادن به انتقال دارایی از نسلی به نسل دیگر مصالحه کرد. اما او اجازه نداد مردم به دیگران بگویند که چگونه پس از مرگ از اموالشان استفاده کنند. دادگاهها بعداً قانون علیه دائمیها را تدوین کردند تا به افراد اجازه دهد وقتی زمان ۲۱ ساله شد، اموال را به فرزندان خود منتقل کنند.
در همان زمان، انگلیسی های ثروتمند تشویق شدند تا مبالغ هنگفتی پول و دارایی برای کمک به فقرا بدهند. برخی از این صندوقها برای مدت طولانیتر از ۲۱ سال دارای درآمد بودند.
الیزابت اول، دختر هنری با همسر بدبختش آن بولین، پس از مرگ خواهر و برادرش ادوارد ششم و مری اول، در سال ۱۵۵۸ملکه شد. او از سلطنت خود برای تدوین آن استثنای خیریه که قبلا غیررسمی بود، استفاده کرد. در آن زمان، دهه ۱۵۹۰ بود، دوران سختی برای انگلستان، به دلیل دو جنگ، یک بیماری همه گیر، تورم و قحطی. الیزابت نیاز داشت که از ناآرامیها جلوگیری کند، بدون اینکه مالیاتها را حتی بیشتر از آنچه قبلاً داشت افزایش دهد.
راه حل الیزابت قانون جدیدی بود که در سال ۱۶۰۱ به تصویب رسید. این قانون به عنوان قانون استفاده های خیریه، شناخته می شود، این قانون ثروتمندان را تشویق می کرد تا کمک های خیریه بزرگی را انجام دهند و به دادگاه ها قدرت می داد تا شرایط هدایا را اجرا کنند. سلطنت بر این باور بود که مشارکت با موسسات خیریه بار دولت برای کمک به فقرا را کاهش می دهد. این مفهوم امروزه به خصوص در میان محافظه کاران در ایالات متحده و بریتانیا رایج است.
استثنای خیریه امروز
هنگامی که ایالات متحده از بریتانیا جدا شد و به یک کشور مستقل تبدیل شد، مشخص نبود که آیا این استثنائات خیریه را رعایت خواهد کرد یا خیر.
برخی از ایالت ها در ابتدا قوانین بریتانیا را رد کردند، اما در اوایل قرن نوزدهم، هر ایالت درکشور ایالات متحده، قانون ضد دائمی را پذیرفته بود.
در اواخر دهه ۱۸۰۰، محققان شروع به بحث در مورد ارزش این قانون کردند، حتی زمانی که بنیادهای بزرگ از خلأ بشردوستانه الیزابت استفاده کردند. من و همکارانم دریافتیم که تا سال ۲۰۲۲، ۴۰ ایالت ایالات متحده به این قانون پایان داده یا محدود کرده اند. هر حوزه قضایی، از جمله ناحیه کلمبیا، اجازه کنترل ابدی بر کمک های مالی را می دهد.
اگرچه این دستور قانونی پابرجا بوده است، اما بسیاری از محققان، موسسات خیریه و نیکوکاران این سوال را مطرح میکنند که آیا این امر منطقی است که به بنیادها اجازه دهیم به موقوفات عظیم با هدف فعالیت در آینده مطابق با خواستههای یک اهداکننده دیرینه به جای صرف آن پول، برای رفع نیازهای امروز جامعه کار کنند.
با توجه به مسائلی مانند تغییرات آب و هوایی، هزینههای بیشتر در حال حاضر میتواند هزینههای بعداً برای حل مشکل را به میزان قابل توجهی کاهش دهد.
هنوز مشکلات دیگری در این قانون وجود داردو نیاز به تغییراتی دارند که به احتمال زیاد از سوی مؤسسات غیرانتفاعی کوچکتر ایجاد می شود. در یک مثال، بسیاری از بنیادهای قدیمی، از جمله بنیادهای فورد، کارنگی و کلوگ، پس از تغییر در تامین آب، وجودسرب را در آب لوله کشی را مطرح کردند. به این بهانه آنها مبالغ زیادی را برای کمک به منطقه فلینت، میشیگان کمک کردند. برخی از محققان استدلال می کنند که این پول توانایی گروه های محلی را که نیازهای ساکنان فلینت را بهتر درک می کردند، تضعیف کرد.
بحث دیگر فلسفیتر است: چرا میلیاردرهای مرده باید اعتباری برای کمک به حل مشکلات معاصر از طریق بنیادهایی که نام آنها وجود دارد، دریافت کنند؟ این سوال اغلب منجر به بحثی در مورد اینکه آیا تاریخ به گونهای بازنویسی میشود که بر انسان دوستانه بودن اقدامات آنها سایه افکند و مردم را نسبت به راههای گاه مشکوک تأمین ثروت آنها گمراه کند.
برخی از آن افراد بسیار ثروتمندی که بنیادهای عظیم را راه اندازی کردند، نژادپرست بودند. آیا استفاده آنها از این قانون صدها سال است که به آنها این حق را می دهد که بر نحوه حل مشکلات قرن بیست و یکم آمریکایی ها تأثیر بگذارند؟
نویسنده: نوری هکلر
نوری هکلر کارشناس مدیریت دولتی در دانشگاه نبراسکا اوماها است. تحقیقات او بر قدرت در سازمانهای عمومی، از جمله سازمانهای غیرانتفاعی، شرکتهای اجتماعی و دولت متمرکز است.
مترجم:احسان محرابی
گروه گزارش