“آژنگ نیوز”: هانس کریستین اندرسن در ۲ آوریل ۱۸۰۵میلادی در خارج از کپنهاگ، دانمارک متولد شد. خانواده او بسیار فقیر بودند، اما مربی ای که از طریق فعالیت در تئاتر ملاقات کرده بود، هزینه تحصیل او را پرداخت کرد. اگرچه او مورد آزار و اذیت مدیران مدرسه قرار میگرفت، اما به یکی از تحسینشدهترین نویسندگان کودک در تمام دوران تبدیل شد و داستانهای جاودانی مانند پری دریایی کوچک، بند انگشتی، لباس جدید امپراطور، شاهزاده خانم و نخود را خلق کرد.
داستان های او بر اساس زندگی خود او بود
با توجه به مبارزات دوران جوانیاش، جای تعجب نیست که اندرسن اغلب برای تصویرکردن افسانههای فراوانش از مصیبت خود استفاده میکرد. به عنوان مثال، جوجه اردک زشت از تجربیات خودش در مورد قلدری در دوران رشد الهام گرفت. او میخواست به سایر کودکانی که با اعتماد به نفس پایین؛دست و پنجه نرم میکنند، امیدواری بدهد که به قوهای زیبا تبدیل میشوند.
ازدواج نکرد
اندرسن شاید خودش در یک وضعیت رشد متوقف شده بود، زیرا او هرگز ازدواج نکرد یا صاحب فرزند نشد، شواهد نشان میدهد که در طول زندگیاش احساسات عاشقانهای نیز داشته است، اما به ندرت به آنها عمل میکند، در عوض تصمیم میگیرد یک دفتر خاطرات کامل و شگفتانگیز از خودش داشته باشد، او احوال شخصی خودر را روزانه به نگارش در می آورد.
او از خیلی چیزها می ترسید
اندرسن فوبیا و روان رنجورهای زیادی داشت. او آنقدر از آتش می ترسید که هنگام ورود به ساختمان های بلند طناب فرار را با خود حمل می کرد و از ترس انگل ها از خوردن ژامبون خودداری می کرد و حتی از سگ ها دوری می کرد. با این حال، بزرگترین ترس او زنده به گور شدن بود، که فکرش او را چنان آزار میداد که هر شب قبل از خواب یادداشتی مینوشت تا به هر کسی که او را میدید هشدار دهد که او فقط خواب است و نمرده است.
او مهمان خوبی نبود
اندرسن در یک مهمانی در سال ۱۸۴۷ میلادی با چارلز دیکنز ملاقات کرد و این امر باعث خوشحالی او شد که منجر به مکاتبات طولانی بین این دو نویسنده مشهور شد.در یکی از نامهها، دیکنز پیشنهاد کرد که اگر اندرسن به منطقه زندگی دیکنز سفرکردباشد، به خانهاش برود(احتمالاً از روی ادب صرف) اما اندرسن این موضوع را جدی گرفت و برای دیدار دو هفتهای برنامهریزی کرد. در آن زمان، دیکنز از پایبندی اندرسن به آداب و رسوم دانمارکی، مانند اصرار بر تراشیدن ریش توسط یکی از پسران دیکنز، و خصوصیات شخصی او، مانند گرایش آشکار به گریه کردن و پارانویای جیب بری، گیج شده بود. حتی علاقه او به هنر و صنایع دستی دیکنز را بی نهایت آزار می داد. در این شرایط بود که اندرسن از سفر برنامه ریزی شده خود برای سه هفته منصرف شد. وقتی او رفت، سعی کرد به خاطر آنچه میدانست رفتار بدی بوده است عذرخواهی کند.اما دیکنز تنها یک نامه معمولی شامل خداحافظی برای او فرستاد و رابطه آنها، دیگر هرگز بهبود نیافت.
او در کشور خود بسیار محبوب است
آندرسن علیرغم رفتارهای عجیبوغریبهای فراوانش، بهویژه در سرزمین مادریاش، دانمارک، بسیار مورد تحسین قرار میگیرد. تنها چند ماه قبل از مرگش، مجسمه برنزی بزرگی از خودش که هنوز در باغ پادشاه پابرجاست، توسط شهر کپنهاگ به مناسبت هفتادمین سالگرد تولدش به او اختصاص داده شد. این تنها یکی از مجسمههای متعدد اندرسن در دانمارک و در سراسر جهان است، از جمله یک بنای یادبود بزرگ در پارک مرکزی شهر نیویورک، جایی که کودکان اغلب در آنجا حال بازی و کوهنوردی هستند.
ترجمه از:احسان محرابی
گروه گزارش