“آژنگ نیوز”:میهنپرستی عنوان موضوعی است که سوالهای متعددی در خصوص آن مطرح بوده است.اما باید اشاره کرد که از جنبه تحلیلی و فلسفی در ادوار اخیر بیشتربه آن توجه شد.پرسشهای مربوط به میهن پرستی که فیلسوفان مشخصاً درباره آن بحث میکنندعبارتند از :میهنپرستی چگونه تعریف میشود؟چگونه با نگرش های مشابه، مانند ناسیونالیسم مرتبط است؟ جایگاه اخلاقی آن چیست: آیا از نظر اخلاقی ارزشمند است یا حتی یک موضوع اجباری است؟آیا میهن پرستی موضعی است که باید از آن اجتناب کنیم؟
با این حال، تا چند دهه پیش،فیلسوفان تقریباً هیچ علاقه ای به این موضوع نشان نمی دادند.مدخل “درباره میهن پرستی” در فرهنگ لغت تاریخی فلسفه، با مروری بر استفاده از این اصطلاح از قرن شانزدهم تا زمان ما،ارجاعات متعددی به دست می دهد، اما آنها بیشتر به نویسندگانی می پردازند که فیلسوف نیستند.علاوه بر این،از معدود فیلسوفان مشهوری هم که به این موضوع پرداخته اند،آنها هم موضوع را بیش از یک اشاره گذرا بیان نکرده اند.
جایگاه اخلاقی میهن پرستی
البته اگر هم تا مدتها فلاسفه به صورت جدی موضوع میهن پرستی نپرداخته باشند، بسیاری از میهن پرستی به عنوان یک بیان طبیعی ومناسب برای دلبستگی به کشوری که در آن متولد و بزرگ شده ایم؛همچنین قدردانی از مزایای زندگی در خاک آن کشور،در میان مردم و تحت قوانین آن؛ می دانند.آنها همچنین میهن پرستی را جزء مهم هویت افراد جامعه می دانند. برخی فراتر می روند و استدلال می کنند که میهن پرستی از نظر اخلاقی اجباری است یا حتی هسته اصلی اخلاق است.
در هر حال میهن پرستی،احساس دلبستگی و تعهد به یک کشور،ملت یا جامعه سیاسی است.میهن پرستی (عشق به کشور)اغلب با ناسیونالیسم (وفاداری به ملت خود) مترادف تلقی می شوند،اما میهن پرستی حدود ۲۰۰۰سال قبل از ظهور ناسیونالیسم( درقرن نوزدهم) ریشه دارد.
دوران باستان یونان و به ویژه روم، ریشه های میهن پرستی سیاسی را فراهم می کند که وفاداری به وطن را وفاداری به مفهوم سیاسی جمهوری می داند. این موضوع با عشق به قانون و آزادی مشترک، جستجوی خیر عمومی، و وظیفه رفتار عادلانه در قبال کشور خود نیزهمراه است. این معنای رومی کلاسیک در خصوص وطن،در متن جمهوریهای شهر ایتالیا در قرن پانزدهم دوباره ظهور میکند.
در اینجا، وطن به معنای آزادی مشترک ساکنان درشهر است که تنها با روحیه مدنی شهروندان می تواند محافظت شود. عشق به آزادی مشترک، شهروندان را قادر میسازد تا منافع خصوصی و خاص خود را بخشی از خیر عمومی بدانند و به آنها کمک کرد تا در برابر فساد و استبداد مقاومت کنند.
در حالی که این عشق به شهر معمولاً با غرور به قدرت نظامی و برتری فرهنگی آن نیزآمیخته می شود.اما در مجموع این نهادهای سیاسی و شیوه زندگی شهر است که نقطه کانونی متمایز این نوع وابستگی میهن پرستانه را تشکیل می دهد. دوست داشتن شهر یعنی مایل به فدا کردن خیر خود – از جمله جان خود – برای حفاظت از آزادی مشترک.
میهن پرستی در دوران معاصر
در دوران معاصر نیزدولت های دموکراتیک مدرن ؛به میهن پرستی به معنای درجه ای از برابری در زمینه تمایل شهروندان برای فداکاری ،درمسیرخیرعمومی تکیه دارند.این خیرعمومی میتواند از نظر توزیع مجدد روزانه درآمد برای رفع نیازهای رفاهی یا ارائه کالاها و خدمات جمعی مانند آموزش یا مراقبت های بهداشتی؛باشد.از این رو،ازنظر طرفداران اَشکال جدید میهن پرستی،جوامع دموکراتیک باثبات نیازمند احساس همبستگی قوی هستند.
نهایتا در تفکرات مدرن میهن پرستی،متفکران می خواهند وفاداری شهروندان را نه در ایده یک جامعه ماقبل سیاسی و همگن،بلکه در تعهد به آزادی خواهی جهانی استوار کنند.اصولی که در قانون اساسی دولتهای لیبرال مدرن نیز ذکر شده است.بر این اساس شهروندانی که ازاشکال مختلف زندگی فرهنگی،قومی و مذهبی پیروی می کنند، می توانند در کنار هم زندگی کنند.از این رو میهن پرستی موضوعی است که هم در کشور ما و هم در جهان امروز به آن بصورت جدی تری توجه میشود.
گروه گزارش