“آژنگ نیوز”:تأثیرگذارترین کودکان در تمام تاریخ، مانند بزرگسالان، توانایی های زیادی برای الهام بخشیدن به جهان و ایجاد تغییرات جدید ارایه کرده اند.
بخصوص آنکه امروزه،نسل جدید به عنوان اعضای ژن Z برخی از تأثیرگذارترین افراد روی کره زمین هستند، از سرگرمی با میلی بابی براون و جوجو سیوا گرفته تا فعالیت های زیست محیطی با گرتا تونبرگ و پاییز پلتیر. کتابهای درسی تاریخ مملو از داستانهای الهامبخش مشابهی از جوانان است که چشمانداز فرهنگی را تغییر میدهند، با مشکلات شخصی مقابله میکنند یا وضعیت موجود را به چالش میکشند. در حالی که بسیاری از این افراد مانند آن فرانک و لویی بریل نوجوان هستند، داستان های دیگری از کودکان وجود دارد – برخی از آنها در سن سه سالگی! – که به نوعی جامعه را شکل داده اند. در زیر فهرستی از چند نفر از این افراد با نفوذ آورده شده است.
ولفگانگ آمادئوس موتزارت (۱۷۵۶ – ۱۷۹۱)
موتزارت در سال ۱۷۵۶ میلادی در اتریش متولد شد و فرزند یک آهنگساز موفق، نوازنده ویولن و دستیار کنسرت در دربار سالزبورگ بود. او در سه سالگی نواختن هارپسیکورد – ساز ارگ مانند – را آموخت و اولین قطعه موسیقی منتشر شده خود را در پنج سالگی ساخت. در طول یک سال، او شروع به نواختن برای عموم مردم کرد، که شامل یک تور اروپا بود که در آن تماشاگران از استعداد فوقالعاده این پسر جوان حیرت زده شدند.
موتزارت در دوران نوجوانی چندین کنسرت، سونات، اپرا و سمفونی نوشته بود، اما پیش از مرگ خود در سن ۳۵ سالگی، بیش از ۶۰۰ قطعه موسیقی نوشت. او به عنوان یکی از بهترین آهنگسازان اروپایی مورد تحسین قرار گرفت و تنها تعداد کمی توانستند با او رقابت کنند. امروزه نیزتأثیر او در موسیقی کلاسیک و فرهنگ پاپ هنوز بسیار زنده است.
شرلی تمپل (۱۹۲۸ – ۲۰۱۴)
شرلی تمپل در دوران رکود بزرگ ،یک ستاره کودک بود. او اولین بازیگری خود را در سه سالگی انجام داد و در شش سالگی در کارولینا، اولین فیلم بلند هالیوودی اش را بازی کرد. جوانی و روحیه انرژیک او به سرعت قلب آمریکا را تسخیر کرد و تا سال ۱۹۴۰ در ۴۳ فیلم از جمله چشمان روشن بازی کرد که برای ارایه«شخصیت برجسته» جایزه ویژه اسکار را دریافت کرد.
تمپل در بزرگسالی مسیر شغلی خود را تغییر داد و وارد سیاست شد و به یک دیپلمات ایالات متحده برای سازمان ملل تبدیل شد.
روبی بریجز (۱۹۵۴ – تاکنون)
در سال ۱۹۵۹میلادی، روبی بریجز به مهدکودک در مدرسه ای مجزا در نیواورلئان رفت، اما زمانی که یک سال بعد به لوئیزیانا دستور داده شد که تبعیض نژادی را حذف کند، او اولین دانش آموز سیاهپوستی بود که در مدرسه ابتدایی ویلیام فرانتز که قبلاً دانش آموزانش کاملاً سفید پوست بودند، رفت. او که یک دانش آموز کلاس اول کوچک و بی خبر بود، با اعتراضات و شورش هایی روبرو شد که باعث شد چهار مارشال فدرال با ان جنبش همراهی کنند.
او نه تنها برای چهار خواهر و برادر کوچکترش و دیگر کودکان سیاه پوست جامعه خود فضای جدیدی ایجاد کرد، بلکه به نماد جنبش حقوق مدنی تبدیل شد. بریجز تحت تاثیر دوران کودکی خود بزرگ شد تا به یک فعال مادام العمر برای برابری نژادی و مدارا تبدیل شود.
سامانتا اسمیت (۱۸۷۲ – ۱۹۸۵)
سامانتا اسمیت ده ساله که در دوران جنگ سرد متولد شده بود، نامه ای به یوری آندروپوف، دبیر کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی نوشت و به روسیه و آمریکا پیشنهاد داد که اختلافات خود را کنار بگذارند و با هم زندگی مسالمت آمیز داشته باشند. آندروپوف که از سخنان او متاثر شده بود، اسمیت و خانواده اش را برای بازدید از اتحاد جماهیر شوروی دعوت کرد، که توجه بین المللی زیادی را به خود جلب کرد وعنوان “جوان ترین سفیر آمریکا” را برای او به ارمغان آورد.
اسمیت پس از بازدید خود از شوروی گزارش داد و خاطرنشان کرد که روس ها تفاوت چندانی با آمریکایی ها ندارند. او قبل از اینکه در یک سانحه هوایی مرگبار در سال ۱۹۸۵ درگیر شود، حرفه بازیگری را دنبال کرد. او فقط سیزده سال داشت. علیرغم عمر کوتاهش، او تأثیر زیادی در کاهش تنش های جنگ سرد گذاشت. علاوه بر اینها، نامه او در روزنامه روسی پراودامنتشر وبنای یادبودی نیزبه افتخار او در مسکو ساخته شد.
اقبال مسیح (۱۹۸۳ – ۱۹۹۵)
اقبال مسیح تنها چهار سال داشت که پدرش او را به عنوان کار کودک فروخت تا برای عروسی پسر بزرگش وام بگیرد. مسیح در یک کارخانه فرش پاکستانی دوازده ساعت در روز کار می کرد.
او در ده سالگی موفق به فرار شد و مبارزه علیه استفاده از کار کودکان و حق تحصیل کودکان را آغاز کرد. تلاش شخصی اش، او را به سراسر جهان برد. او در مجموع به بیش از ۳۰۰۰ کودک کمک کرد تا از اسارت فرار کنند قبل از اینکه در سن دوازده سالگی توسط مافیای فرش ترور شود.
انکاسی جانسون (۱۹۸۹ – ۲۰۰۱)
انکاسی جانسون ساکن آفریقای جنوبی – با بیماری ایدز متولد شد،چیزی که او از والدینش به ارث برده بود.
هنگامی که متولد شد مادرش برای مراقبت از او بسیار ضعیف شد و همچنین هرگز پدرش را ندید، گیل جانسون، یک متخصص روابط عمومی ژوهانسبورگ، او را به طور قانونی به فرزندی پذیرفت. داستان او زمانی توجه رسانه ها را به خود جلب کرد که مدرسه دولتی محلی از پذیرش به دلیل شرایطش خودداری کرد. دیری نگذشت که جانسون تبدیل به نماد و سمبل بحران بیماری ایدز در آفریقا شد.
او به سراسر جهان سفر کرد و داستان خود را در هر کجا که توانست تعریف کرد و سایر قربانیان را تشویق کرد که صحبت کنند. او حتی این افتخار را داشت که در سیزدهمین کنفرانس بین المللی ایدز در سال ۲۰۰۰ در حالی که تنها ۱۱ سال داشت، سخنران اصلی باشد. او با کمک مادر خواندهاش، پناهگاه Nkosi را تأسیس کرد، پناهگاهی امن برای مادران دارای ایدز و فرزندانشان. او در سال ۲۰۰۱ به عنوان یک کودک متولد شده مبتلا به ایدز که بیشترین میزان عمر را کرده بود؛ درگذشت. در سال ۲۰۰۵، پس از مرگش، او جایزه صلح بین المللی کودکان را دریافت کرد.
الکساندرا اسکات (۱۹۹۶ – ۲۰۰۴)
الکساندرا اسکات حتی اولین سال تولد خود را نیزجشن نگرفته بود که تشخیص داده شد به نوروبلاستوما، نوعی سرطان کودکان مبتلا شده است. پس از دریافت پیوند سلولهای بنیادی در سن چهار سالگی، او مصمم شد تا برای سایر کودکانی که از همین مشکل رنج میبرند ،پول جمع کند.
راه حل او کاملاً با سن او مطابقت داشت: فروش لیموناد. اسکات و برادرش در بیرون از حیاط خانه اش ۲۰۰۰ دلاراز فروش لیموناد جمع آوری کردند. این فعالیت ُیک رویداد سالانه شد، محبوبیت آن افزایش یافت و توسط دیگرانی که از داستان او برای راه اندازی غرفه های لیموناد الهام گرفته بودند، حمایت شد.
آنها در مجموع بیش از ۱ میلیون دلار جمع آوری کردند تا اینکه اسکات در سال ۲۰۰۴ درنبردش با سرطان شکست خورد. او زمان مرگ هشت ساله بود. خانواده او میراث او را از طریق موسسه الکس لیموناد استند، که تا به امروز بیش از ۱۵۰ میلیون دلار جمع آوری کرده است، ادامه می دهند.
مترجم:احسان محرابی
گروه گزارش