“آژنگ نیوز”:محمدفرخی یزدی روزنامه نگار، شاعر و مدافع اولیه انقلاب سوسیالیستی در ایران است. اودر سال ۱۲۶۸ خورشیدی متولد شد و در ۲۵ مهر ۱۳۱۸ درگذشت.فرخی در یزد متولد شد و نام پدرش محمد ابراهیم یزدی بود ، در حالی که هنوز در مدرسه مبلغین انگلیسی مستقر در شهر یزد تحصیل می کرد،شعر گفتن را آغاز کرد.اما به این دلیل که شعرهایش علیه معلم و مدیر مدرسه است؛از مدرسه اخراج شد.
فرخی زمانی که در شهر یزد بود،کارهای مختلفی را انجام داد،از جمله کار در کارخانه نساجی و نانوایی.در این زمان پس از سرودن شعری در مورد رفتار استبدادی ضیغم الدوله ، استاندار ستمگر یزد،دستگیر و زندانی شد. چند ماه بعد ، او از زندان فرار کرد و به تهران رفت. در تهران شروع به نوشتن برای نشریات مختلف کرد.در زمان حضور نیروهای روسی در ایران (۱۹۱۴-۱۸) و به ویژه پس از انقلاب بلشویک در سال ۱۹۱۷ ، فرخی مدافع یک انقلاب سوسیالیستی برای ایران بود.
او به تدریج در جریان انقلاب مشروطه ایران فعال شد وپس از آن نیز در سال ۱۲۹۹خورشیدی به دلیل نوشتن مطالب در مخالفت با موافقتنامه ۱۹۱۹میلادی انگلیس و ایران زندانی شد.
در دوران بعدی که از آن به عنوان دوران سرگردانی میتوان یاد کرد وی مدتی در غرب ایران ، قفقاز و عراق (جایی که توسط ارتش انگلیس مورد آزار و اذیت قرارگرفت ) زندگی کرد.جالب توجه نیز اینکه وی در ابتدای زمان به ایران بازگشتش به ایران،به اتهام همکاری با انگلیس !!برای مدت کوتاهی تحت بازداشت روسیه قرار گرفت .
تاسیس روزنامه طوفان
در سال ۱۳۰۰ خورشیدی،فرخی به”حزب سوسیالیست” که توسط سلیمان میرزا اسکندری تأسیس شده بود پیوست.درهمان سال او روزنامه طوفان را تاسیس کرد که در سال اول،هفته ای دوبار و سپس، سه بار در هفته منتشر می شد.علی رغم آزار و اذیت های مکرر توسط دولت،طوفان بیشتر از سایر روزنامه های چپگرای دیگر دوام آورد. آخرین شماره آن نیز در سال ۱۳۰۸ خورشیدی منتشر شد. این نشریه اگرچه بارها و بارها انتشارش متوقف شد،اما فرخی یزدی همیشه راهی برای دور زدن سانسور پیدا می کرد.هر بارکه توفان ممنوع می شد،مقالات خود را در روزنامه های متعدد وبا نام های متفاوت منتشر میکرد.بنابراین،روزنامه های تهران مانند ستار ه شرق و قیام، به نوعی جایگزین نشریه طوفان بودند .درنشریه طوفان،بسیاری از روشنفکران برجسته آن زمان مانند عبدالرحیم خلیلی ، مطالبشان منتشر می شد. همچنین به طور مرتب نیز از زبان وادبیات روسی، مطالبی ترجمه و در نشریه به چاپ می رسید.
در سال ۱۳۰۶خورشیدی دولت شوروی از او دعوت کرد تا در جشن های دهمین سالگرد انقلاب اکتبر در مسکو شرکت کند. سال بعد،وی از زادگاهش یزد به عنوان نماینده مجلس هفتم انتخاب شد.اوهمراه با محمدرضا طلوع،تنها اعضای مخالف رژیم جدید ایجاد شده توسط رضا شاه بودند که در مجلس نیز حضور داشتند.
حضور در مجلس شورای ملی
البته در مجلس شورای ملی هم به دلیل مواضع مستقل فرخی یزدی،او مورد آزار و اذیتهای جدی قرار گرفت.با توجه به اینکه تمامی وکلا ،حامی دولت رضاشاه بودند، فرخی مرتباً از سایر وکلا ناسزا میشنید و حتی یک بار در مجلس توسط حیدری، نماینده مهاباد مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفت.
فرخی در پایان دوره پارلمانی،از بیم امنیت جانی خود ، برای دومین بار به مسکو سفر کرد.از آن کشور اوبه شهر برلین در آلمان رفت.جایی که بقایای فعالان حزب سوسیالیست به آنجا پناهنده شده بودند.در اینجا ، با گرد هم آمدن مجدد مخالفان فکری رضاشاه ، یک مجله دو هفته نامه فارسی به نام پیکار تأسیس شد. با آغاز انتشار این مجله دولت ایران به مقامات خود در برلین دستور داد تا اقدامات قانونی را برای جلوگیری ازانتشار مجله انجام دهند.
همچنین دولت ایران که مایل بود روابط خود را با دولت های اروپایی و به ویژه آلمان را بهبود بخشد ،برای این منظور عبدالحسین تیمورتاش را به آلمان فرستاد. وی سرانجام مقامات آنجا را متقاعد کرد که نشریه پیکار را تعطیل کنند. بنابر روایتی از حسین مکی؛ تیمورتاش ملاقاتهای متعددی با فرخی یزدی داشته و در نهایت اور ا قانع کرده(یافریب داده)که او در این مورد رضا شاه را قانع ساخته است وبازگشت فرخی به ایران برایش خطری نخواهد داشت.
بازگشت به ایران
فرخی در ابتدای سال ۱۳۱۲ خورشیدی به ایران بازگشت و تقریباً به عنوان یک انسان مستقل دو سال زندگی خود را گذراند. در عین حال نیز،برای بهبود بخشیدن به وضعیت مالی نامطلوب،او بیهوده تلاش کرد که به امورزندگی خود نظم و ترتیبی ببخشد. در همین دوران و با شدت گرفتن نارضایتی اش از وضعیت موجود،او به سرودن و پخش اشعاری در ستایش آزادی و انتقاد از شاه و سیاستهای دیکتاتوری فزاینده وی؛پرداخت. عملیات ضد فرخی یزدی از اینجا به صورت زیرکانه ای آغاز شد.مقامات پلیس طبق روال دوره رضاخانی،دنبال بهانه ای برای دستگیری او از طریق طرح یک دعوی مدنی بودند.دراواخر سال ۱۳۱۴ خورشیدی،فردی که در اسناد باقی مانده فقط به عنوان “فروشنده کاغذ” از او یاد می شد،به دلیل عدم بازپرداخت وام ، یک دعوی مدنی علیه فرخی یزدی مطرح کرد.البته بعداً،اتهامات جدی تری به لایحه کیفرخواست اضافه شد.
به نظر می رسد این موضوع یک پرونده سازی باشد. اما روزنامه رسمی این دوران یعنی روزنامه اطلاعات این اتهام فرخی یزدی را بدین صورت توضیح می دهد:فرخی به ایران امد چند سالی گذشت کسی زا با او کاری نبود.اما پس از چندی ابتدا مورد تعقیب حقوقیاز جانب طلبکاران خود قرار گرفتولی این رشته ادامه پیدا کرد.زیرا خود آن مرحوم حاضر نبود با طلبکاران اصلاح نماید میگفت که این دام را عمدا برای من گسترده اند و میخواهم در محبس بمانم!!
فضاسازی برای مرگ او از سوی روزنامه اطلاعات ادامه داشت بدینگونه که نوشت:یک بار هم در زندان دادگستری تریاک خورد و معالجه شد.!اما در عالم واقع پرونده سازی علیه فرخی یزدی ادامه یافت .بدین صورت که در سال ۱۳۱۵خورشیدی فرخی یزدی به اتهام “بی احترامی به شخص پادشاه” محاکمه شد.
مرگ در زندان
او سرانجام به سه سال زندان محکوم گردید.داستانهای متعددی درباره آخرین سالهای زندان فرخی یزدی وجود دارد.در سال ۱۳۱۶،ارتباط او با گروه پنجاه و سه نفر که به تازگی دستگیر شده ممکن است به او شجاعت تازه ای بخشیده باشد.گفته می شود که او بارها از دستورات زندانبانان خود سرپیچی کرده،اشعار خود را در بین دیگر زندانیان پخش میکرده و شاه را نیز آشکارا محکوم کرده است.سرانجام ، فرخی یزدی در ۲۵ مهر ۱۳۱۸خورشیدیدرسن پنجاه سالگی در بیمارستان زندان درگذشت یا کشته شد.
شایعات؟
در مورد فرخی یزدی مطالبی مانند دوخته شدن لبانش برای سرودن یک شعر نیز مطرح می شود.این موضوع از به زندان افتادن او در یزد ریشه میگیرد.حکایتی که از این ماجرا عنوان کرده اند چنین است که: وی به مناسبت جشن سال و نوروزدر سال ۱۲۹۷خورشیدی،شعری خوانده که در آن خواستار پایان دادن به بی عدالتی های محمدعلی شاه بوده است.این شعر آنقدر مقامات حاضر در مجلس مهمانی را شوکه کرد که ظاهراً استاندار یزد ضیغمالدوله قشقایی ، دستور داد فرخی را به زندان انداخته و لب هایش را با نخ و سوزن بدوزند.
همچنین مطرح می شود که : در همان زمان،وزیر حکومت وقت درمجلس شورایملی نیز استیضاح شد. ولی وزیر کشور بهکلی منکر وقوع چنین واقعهای شد و تنبیه او را «چوب زدن» به دلیل مدح استبداد عنوان کرد.
البته در موردموضوع لب دوزی!تاریخ و زمانهای متفاوتی نیز ذکر شده است.شاید هم این داستان می تواند برگرفته از وقایع قدیمی تاریخ ایران باشد که در گذشته نیز چنین حکایاتی در مورد شاعران کهن بیان شده است.
در مجموع باید در نقل اینگونه مطالب دقت بسیار زیادی کرد.برای طرح چنین نکاتی نیاز به مستندات مکتوب و منابع معتبر است.همچنین البته در بهره گیری از منابع رسمی هم باید دقت نظر فراوانی را اعمال کرد.مثلا به طور رسمی ، مالاریا و عفونت به عنوان علل مرگ وی ذکر شده است ، اگرچه اعتقاد عمومی بر این بود که او با تزریق هوا به رگهایش توسط پزشک زندان مشهور به دکتر احمدی به وی کشته شده است .
روایت رسمی مرگ
موضوع کشته شدند با آمپول هوا نیز مربوط به بعد از شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی وبه نقل از مقامات رسمی “محاکمه عمال شهربانی”است . آنان عنوان کرده اند فرخی در بیمارستان زندان، بوسیله تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی کشته شد.وگرنه اعتراف رسمی پزشک احمدی در جایی ثبت نشده است.معاون دادستان وقت حسن قریشی در جلسه محاکمه پزشک احمدی عنوان کرده است که:”پزشک احمدی نسبت به اتهام مزبور در مراحل بازجویی بکلی منکرارتکاب به چگونگی قتل شده و اظهار داشته است که ابدا من محمد فرخی را نمی شناختم و به اتاق او رفت و آمد نداشتم و آمپولی هم به او نزدم.”البته نگهبانان زندان در همین دادگاه به رفت و آمد پزشک احمدی به سلول فرخی اشاره کرده اند.این امر نشان می دهد که بهر حال مرگ فرخی یزدی عادی و معمولی نبوده است.همچنین محل دفن فرخی نیزنامعلوم است، ولی احتمالاً در گورستان مسگرآباد به طور ناشناس دفن شدهاست.این موضوع نیز غیر عادی بودن مرگ فرخی یزدی را تایید میکند.
اما روشن است که فرخی یزدی یک شاعر خودجوش و انقلابی بوده که مانند بسیاری دیگر از افراد هم زمان با خودش؛شخصیت و روحیاتش مبتنی آرمان های جنبش مشروطه ایران شکل گرفته بود.
ادبیات و شعر
اگرچه فرخی یزدی بعدها به جریان های سیاسی متفاوتی پیوست. اما در هر حال این اعتقاد ذاتی او به آزادی ایران بود،نه تسلط بر تاریخ ، جامعه شناسی یا علوم سیاسی ، که او را به سوسیالیسم سوق داد.بنابراین او نمونه ای از نسلی از نویسندگان و روشنفکران پس از مشروطه در ایران است که برای آنها سوسیالیسم و وطن دوستی جدایی ناپذیر بود.با این حال نمیتوان او را در زمینه آگاهی های سیاسی و اجتماعی اش یک فرد رویا پرداز دانست.زیرا تفکرات او با مشکلات پیش آمده و تصمیمات عملگرا یانه ،روز به روز تعدیل شد.همچنین او به عنوان شاعر به خوبی متکی و معتقد به سنت شعرکلاسیک بود. او که به یادگیری ادبیات فارسی و مقدمات عربی پرداخته بود ، دوران اولیه تحصیلش را در نیزمکتب خانه گذارند.فرخی اشعارش الهام گرفته از آثار سعدی بود،خود او نیز بر این مقوله اذعان داشت.همچنین این شاعر، از مسعود سعد سلمان تاثیر نیز تاثیر بسیاری پذیرفته بود. وی در کنار شعرهای سیاسی در سرودن غزلیات عاشقانه نیز مهارت بالایی داشت.
در مجموع فرخی یزدی از تغییراتی که در ادبیات و اشعار فارسی در حال وقوع بود، استقبال نکرد.با این حال این موضوع،وفاداری اش نسبت به نوعی از شعر کلاسیک فارسی را نشان می دهد.از این رو اشعارش و نیز سبک روزنامه نگاری اش هم در شعر و هم در زمینه مطبوعات تاثیر قابل توجهی داشته است.بنابر این جایگاه او در تاریخ ادبیات،شعر و روزنامه نگاری تاریخ معاصر بدون در نظر گرفتن نحوه مرگش،جایگاه قابل توجهی است.
نویسنده:حسن محرابی
گروه تاریخ