“آژنگ نیوز”: هنر اپرا،بیان تاریخ در قالب موسیقی است.این هنر بیش از ۴۰۰ سال پیش در ایتالیا در دوران رنسانس متولد شد. اپرا ، ترکیبی از موسیقی آوازی و ارکسترال، نمایشنامه، هنرهای تجسمی و رقص – برای قرن ها الهام بخش مردم بوده است.
در فلورانس، گروه کوچکی از هنرمندان، دولتمردان، نویسندگان و موسیقیدانان معروف به کاماراتای فلورانس تصمیم گرفتند تا داستان درام یونانی را از طریق موسیقی بازسازی کنند.به عنوان اولین نمونه ها میتوان به اپرایی که توسط جاکوپو پری (۱۵۶۱–۱۶۳۳) موسیقیدان بر اساس داستانی از دافنه (۱۵۹۷) ساخته اشاره کرد، که بسیاری آن را اولین اپرای ساخته شده می دانند. از همان آغاز، دو نوع اپرا شروع به ظهور کرد: سریال اپرا، یا قطعات باشکوه، رسمی و با وقار که در خور خانواده سلطنتی که در آن حضور داشتند و حمایت مالی می کردند بود، و اپرا بوفا، یا کمدی که برای عموم مردم بود.
در دوران باروک (۱۷۵۰-۱۶۰۰)، اپرا سراسر اروپا را در بر گرفته بود و این هنر یک پدیده دیدنی و گران قیمت بود که مملو از صحنههای آراسته با قطعات متحرک بود. در این زمان یکی از بزرگترین آهنگسازان اپرای باروک ایتالیا، یک آلمانی بود که بیشتر عمر خود را در لندن گذراند ،فردی به نام جورج فردریک هندل (۱۶۸۵-۱۷۵۹). این دوره همچنین شاهد ظهور کاستراتی ها بود – خوانندگان مردی که برای حفظ صدای سوپرانو خود در دوران پسری اخته می شدند. معدود کسانی که زنده ماندند و به اوج رسیدند، ستارگان آوازخوان قرن هفدهم و هجدهم بودند. امروزه آن نقش ها توسط کنترنورها یا زنان خوانده می شود.
محتوای اپرا در دوره کلاسیک (۱۷۵۰-۱۸۳۰) شروع به تغییر کرد. این امر توسط جنبش اجتماعی موسوم به روشنگری، با فرم های موسیقی کمتر دقیق ولی واقع گرایانه تر (به بیان امروزی خدایان کمتر، انسان های بیشتر) و واکنشی در برابر نمایش بیش از حد به آواز اختصاص یافته؛به وجود آمد.
مهمترین آهنگساز اپرای کلاسیک ولفگانگ آمادئوس موتزارت (۹۱-۱۷۵۶) بود. ازدواج فیگاروی (Le Nozze di Figaro) او را در نظر بگیرید، اپرای کمیکی که در آن خدمتکاران در نهایت اربابان اشرافی خودرا گول می زنند، این اپرا بر اساس نمایشنامه ای از نویسنده فرانسوی بومارشه تهیه شده بود. این اپرا پر ماجرا و خندهدار است، اما همچنین پر از موسیقی خیرهکننده نیز هست. موتزارت همچنین استاد درام بود، همانطور که در شاهکار او دون جووانی دیده می شود.
در هر حال اپرا به دوران شکوفایی خود ادامه داد و در دوره رمانتیک (۱۸۳۰-۱۹۰۰) بزرگتر، بلندتر و طولانی تر شد.دراین اپراهای بزرگ، ناگهان همه چیز پرهیجان شد. یکی از سبکهای مهم در این دوران، حرکت بل کانتو ایتالیایی (به معنای واقعی آواز زیبا) بود، که همه چیز در مورد درخشندگی و تزیینات آوازی بود که توسط یک ساختار هارمونیک سادهتر تقویت میشد.
جواکینو روسینی (۱۷۹۲–۱۸۶۸)یکی از مهمترین سازندگان اپرا در این دوران؛ استعداد خاصی در ساخت کمدیهای هیجانانگیز و ملودیهای فراموشنشدنی داشت – مانند آرایشگر سویل (Il Barbiere di Siviglia).با این حال، بسیاری از آهنگسازان بل کانتو از یک تراژدی خوب لذت می بردند – اغلب قهرمانان خود را از طریق یک داستان رمانتیک معرفی می کردند. اینگونه اپراها بهانه خوبی برای افراط در نمایش آوازی طولانی و استادانه بود. مشهورترین نمونه های اپرایی در نمایشهای «صحنه دیوانه» ، «لوسیا دی لامرمور» اثر گائتانو دونیزتی (۱۷۹۷-۱۸۴۸) اتفاق میافتد، جایی که قهرمان داستان مجبور به ازدواج میشود، سپس طی ماجراهایی شوهرش را در شب عروسیشان میکشد و سپس به طرز شگفتانگیزی عقلش را از دست میدهد.
سالنهای نمایش دراواخر قرن نوزدهم تحت سلطه دو غول اپرا بود: جوزپه وردی ایتالیایی و ریچارد واگنر آلمانی، که هر دو در سال ۱۸۱۳ متولد شدند. وردی صدای انسان و فرآیندهای درونی پشت کاراکترهایی که خلق کرده بود را درک کرد. شاید محبوب ترین اپرای او La Traviata باشد که داستان Violetta را روایت می کند، یک زن زیبا که به بیماری سل مبتلا شده است.
در همین حال، در آلمان، واگنر به تنهایی با جاه طلبی و استعداد عظیم خود، با ارائه ایده های جدید هماهنگ، استفاده از لایت موتیف ها و استفاده گسترده از ارکستر و ساختار اپرا، مسیر اپرا را تغییر داد. احتمالاً شناخته شده ترین موسیقی او چرخه حلقه ۱۵ ساعته و چهار اپرای او است.
اوایل قرن بیستم تحت سلطه ایتالیایی با استعداد دیگری روان به نام جاکومو پوچینی (۱۸۵۸-۱۹۲۴) بود. او آثار بسیار محبوبی را در سنت اپرای بزرگ ایتالیا (معمولاً شامل مرگ غم انگیز قهرمان) با تأکید جدیدی بر رئالیسم – معروف به وریسمو – از جمله La Bohème، Tosca، Madama Butterfly و Turandot نوشت.
در قرن بیستم سیاست با هنر در اپرا ترکیب شد.بویژه در شوروی در سال ۱۹۳۴توسط دیمیتری شوستاکوویچ، آنها اپرای لیدی مکبث را با گرایش سیاسی اجرا کردند.در بریتانیا،هم گرایش سیاسی به اپرا اضافه شد.بنجامین بریتن با اولین نمایش پیتر گریمز در سال ۱۹۴۵ خود را به عنوان یکی از استادان اپرای مدرن ثابت کرد. این داستان در ساحل سافولک اتفاق میافتد ودارای یک داستان متفاوت است.
داستان درباره یک ماهیگیر بداخلاق، طرد شده، همسایگان بی اعتمادش و دریایی است که بر زندگی آنها مسلط است.در مراحل بعدی سیاست و اپرا با یکی از موفقترین و جذابترین آثار اواخر قرن بیستم گرد هم میآیند،با عنوان” نیکسون جان آدامز در چین”(۱۹۸۷)، بر اساس سفر تاریخی ریچارد نیکسون به چین برای ملاقات با رئیس مائو در سال ۱۹۷۲ ساخته شد.آدامز بعدا یک اثر جدید از اپرای سیاسی را با عنوان دختران غرب طلایی در سال ۲۰۱۷ اجرا کرد.
در نهایت باید اشاره کرد،به نظرمی رسد تا زمانی که داستانی برای گفتن وایده هایی برای پخش وجود داشته باشد،اپراهمچنان متحول وشکوفا خواهد بود.به هر حال،اپرا ابزاری خاص ،چندحسی و تشدید شده برای درک حقایق دردناک،باشکوه وپیچیده در مورد وضعیت انسانی است.
ترجمه:علی محرابی
گروه گزارش