“آژنگ نیوز”:یکی از تعابیری که این روزها بسیاری از ایرانیان در گفتار روز مرّۀ خودشان به کار می برند بحث فقر و خط فقر است. ظاهراً بیش تر زنان و مردان ایرانی به خوبی می دانند و حتی لمس می کنند که زیر خط فقر قرار دارند و این میزان از تورم و گرانی بسیاری از آنان را آزار می دهد. مطابق با آمارهای رسمی خط فقر اکنون به بیش از میزان ۱۰ میلیون تومان رسیده است. بحث تخصصی در بارۀ خط فقر از جنبۀ اقتصادی البته در صلاحیت کسی چون بنده نیست و آن را به اهلش واگذار می کنم اما بحث بنده در این نوشتار از جنبۀ اجتماعی است که چگونه این میزان خط فقر مشکلات و مسائل اجتماعی برای افراد و خانوارها ایجاد کرده و می کند.
حالا می توان ادعا نمود که با در نظر گرفتن خط فقر ۱۰ میلیون تومانی بسیاری از کارمندان، کارگران، معلمان، استادان، پرستاران، مشاغل آزاد، بازنشستگان، زنان سرپرست خانوار، کشاورزان و برخی گروه های دیگر زیر خط فقر قرار گرفته اند که شاید میزان آن دست کم حدود ۵۰درصد جمعیت کشور باشد. اکنون پرسش اساسی این است که وقتی کسانی بالای خط فقر باشند و از وضعیت مناسب درآمدی و اقتصادی برخوردار باشند چگونه می توانند درک کنند آن دیگرانی که زیر خط فقر قرار دارند چه می کِشند وچگونه روزگار خود را سپری می کنند؟!! به راستی باید گفت که:«تو چه دانی که زیر خط فقر بودن یعنی چه»!!!
آری، تو چه می دانی و چه می فهمی که وقتی فرزندان خانواده های فقیر از والدین خود درخواست هایی دارند که والدین از برآورده نمودن شان عاجزند، چه غمی جان گداز بر جان شان می نشیند و تا چه اندازه در نظر فرزندان خود تحقیر می شوند؟!! آری، تو چه می دانی و چه می فهمی که در این اوضاع بی سر و سامان اقتصادی و درآمدی پدر خانواده ای که از پسِ پرداخت اجاره بها هم بر نمی آید تا کجا و چقدر نزد صاحب خانه اَش تحقیر می شود؟!! تو چه دانی که وقتی درآمدی نیست و یا اگر هم باشد به طور کامل زیر خط فقر است چگونه می توان نیازهای اولیۀ زندگی را برآورده نمود؟!
باری، تو چه می دانی که وقتی پدر خانواده درآمدی ندارد و یا اگر هم دارد آن قدر ناچیز است که جرأت نمی کند به اعضای خانوده اَش بگوید به چه چیزهایی نیاز دارید؟ تا کجا و چقدر خجالت زده و سرافکنده و حقیر می شود!!! از آن بدتر وضع و حال زنان سرپرست خانوار است که باید یک تنه هزینه های کمر شکن زندگی را تحمل کنند و تو چه دانی که روزگارشان با چه دشواری و مشقتی سپری می شود؟!!! و تو چه می دانی که زیستن در خانه های با متراژ های کوچک آن هم در محلات حاشیه ای و آن هم با درآمدهای بسیار ناچیز برای ساکنین این خانه ها تا کجا دشوار و دردآور است؟!!
و تو چه دانی که وقتی خانواده هایی روزگارشان را زیر خط فقر سپری می کنند اگر یکی از اعضای خانواده دچار بیماری شود چگونه باید از پسِ هزینه های بیمارستان و دارو و درمان برآیند؟!!! آن هم اگر دچار بیماری سختی شوند که دیگر حساب شان با کرام الکاتبین خواهد بود!!! و تو چه دانی اگر کسانی به دلایل گوناگون شغل شان را در این وانفسای اقتصادی از دست بدهند چگونه باید از تأمین نیازهای زندگی شان برآیند و این درد بی درمان خود را به کجا ببرند و با که در میان بگذارند؟ و آیا واقعاً هنوز گوش شنوایی وجود دارد؟!! و تو چه دانی که اگر کسی هم بیکاری و هم بیماری را با هم تجربه کند کدام نهاد یا سازمان حمایتی به فریادش خواهد رسید؟ و کدام دست یاریگری دستش را خواهد گرفت تا از این گرداب فقر و بدبختی رهایی یابد؟!! به راستی درد و رنج های چنین کسانی تا کجاست؟!! و چه کسانی خواهند توانست حال و روز این گروه فقرزده و محنت کشیده را درک کنند؟! و چه کسانی خواهند توانست اندکی از درد و رنج این جماعت بکاهند؟!!
این چند جمله را به منزلۀ دردمندی و همدردی با جماعتی که زیر خط فقر قرار گرفته اند و صدای شان هم به جایی نمی رسد قلمی نمودم تا شاید هنوز گوش های شنوایی وجود داشته باشند که ناله ها و فریادهای این جماعت را بشنوند و صد البته کاری کنند که دل هایی شاد شوند و مردمانی از این گرداب هولناک و دردناک بیرون بیایند!! امید که چنین باشد!!!
نویسنده:محمدباقر تاج الدین
گروه گزارش