“آژنگ نیوز”:دوره صدارت امیر کبیر دوران بسیار کوتاهی ازحکومت قاجاریه است.اواز سال ۱۲۶۴ قمری تا سال ۱۲۶۷ قمری ،۳سال و دوماه و سه روز صدارت کرد.اما همین دوره کوتاه به دلیل آنکه در آن از برنامه ریزی وسیاستگزاری استفاده شد،تاثیر بسیارعمیقی درادوار بعدی تاریخ ایران بر جای گذاشته و به همین جهت از شخصیت امیر کبیرودوران حکومت او یک الگو ونمادساخته شده است. از این روست که مخبر السلطنه هدایت در مورد امیر کبیر می نویسد: نادر در نسب خود گفته بنویسید نادر پسر شمشیرو مورخین مینویسند میرزا تقی خان را باید گفت پسر تدبیر.درخصوص “مدبر”بودن امیرنکات متعددی را می توان برشمرد که نشانگردلایل شکل گیری این شخصیت ویژه امیر کبیر است. یکی از مهمترین علل بارز بودن شخصیت امیر کبیر،آموزشهای صحیح اولیه و نیز طی روند تدریجی ارتقاء در دستگاه اداری،متکی بر توانایی های فردی است.
به روایت کتاب” چهل سال تاریخ ایران دوره پادشاهی ناصرالدین شاه”میرزا محمدتقی خان (۱۲۲۲ هجری قمری) فرزند «کربلایی قربان» متولد یکی از محلههای «اراک» بود.پدرش درخانه «میرزاعیسی قائممقام اول» به آشپزی اشتغال داشت.میرزاتقیخان پس از پدرش در دستگاه قائممقام ثانی سمت پدر را حفظ کرد.میرزا تقیخان درابتدای جوانی منشی و محرم اسرار «میرزا عیسی» ملقب به میرزا بزرگ پدر قائممقام ثانی بود و بعد از فوت وی در خدمت پسرش درآمد و به شغل کتابت مشغول شد و تا سال ۱۲۴۴ق. که قائم مقام او را به همراهی «خسرو میرزا» پسر ولیعهد به روسیه فرستاد،به منشیگری مشغول بود و پس ازبازگشت ازروسیه به لقب «مستوفی نظام» ملقب گردید.”
از میان خویشانش برادرش جایگاه ویژه ای دارد.درمورد او باید عنوان کرد که: میرزا حسن خان برادر امیر کبیر ،پسر کوچکتر کربلایی قربان آشپز و دربان قائم مقام که غالبا زیر دست برادرش امیر کبیر کار وازاو نیابت می کرد و این امرظاهرا به علت اطمینان امیر بدوبوده است.در ۱۲۵۹ که امیر کبیر مامور ارزنه الروم شد او را نایب وزیر نظام آذربایجان گردانید و پس از صدارت مقام مزبور را به او داد. در رفع غائله زنجان او نیز از سرکردگان بود ودر ۱۲۶۷ حاکم عراق شد و پس از اندک مدتی دوباره به شغل سابق خود در تبریز بازگشت و چون امیر کبیر معزول و کشته شد او هم از سمت خود برکنار شد.او در سال ۱۲۷۵ یا ۱۲۷۶ درگذشت.
امیر کبیرهمچنین در دستگاه میرزا آقاسی ماموریت مهمی را برعهده گرفت.بدین ترتیب که در سال ۱۲۵۹ و زمان صدر اعظمی حاجی میرزا آقاسی در ارزنه الروم مجمعی گرد آمدند که توافقی در تشخیص حدود ایران و عثمانی بدهند. از طرف انگلیس کلنل ویلیام و مستر کرزن از طرف ایران میرزا تقی خان وزیر لشکر از طرف عثمانی انورافندی دراین مجمع حضورداشتند.البته برخی معتقدند،هدف میرزا آقاسی دور کردن امیرازکشوربا آگاهی ازشایستگی های او بود.در این خصوص جهانگیر میرزا ، پسر عباس میرزا نایب السلطنه درکتاب “تاریخ نو” می نویسد: “حاجی میرزا آقاسی در خدمت پادشاه مرحوم چنان مصلحت دید که وزیر نظام دولت علیه ایران را برای رفع این نقار و اتمام این کار که با دولت علیه روم به میان آمده مأمور به سفارت آن دولت نمایند نظر به این مصلحت دید نوشتجات دولتی نوشته شده وزیر نظام به سفارت دولت علیه روم مأمور گردید.
حاجی میرزا آقاسی که با وزیر نظام صفایی نداشت و وجود او را در ایران و در خدمت پادشاه جهان مخل آسایش خود میدانست اهتمام در گذشتن امور ایشان نمینمود چنانکه اکثر نوشتجات ایشان را در میان نوشتجات حاجی میرزا آقاسی بعد از وفات شاه مرحوم و رفتن حاجی به کربلای معلی همچنان سر به مهر نگشوده یافتند.“
میرزا آقاسی آنقدر هوشمند بوده که در چهره وزیر نظام یک رقیب قدرتمند را رویت کند، به همین جهت تلاش میکرده با ایجاد مشکلات مختلف،اعتبار وزیر نظام را خدشه دار سازد.در زمان حضور امیر در ارزروم درکشورعثمانی، برخی از افراد به تحریک حاکم عثمانی به محل استقرار هیات ایرانی حمله میکنند.البته این یورش توسط محافظان کنترل می شود.اما در این قضیه برخی رد پایی از میرزا آقاسی راهم دیده اند.لازم به توضیح است که ارزروم نزدیکترین شهربزرگ به ایران درترکیه امروزی است.محل استقرار امیر کبیر در ارزروم هنوز بنایش حفظ شده و یکی از دیدنیهای گردشگران در شهر ارزروم است.
پس از بازگشت امیرازاین ماموریت،ماجرای فوت محمد شاه پیش می آید.بعد از مرگ محمد شاه در ۱۲۶۴اگرچه مهد علیا،مادر ناصرالدین شاه زمام امور را در دست گرفته و ناصرالدین میرزا در تبریز به تخت شاهی می نشیند.اما میرزا تقی خان فراهانی وزیر نظام ،هم نقش مهمی دررتق و فتق اردوی شاه را بر عهده میگیرد.به همین جهت به واسطه خدمات امیر؛بعد از مرگ محمد خان زنگنه لقب او را که امیر نظام بوده به میرزاتقی خان می دهند.
در حقیقت با کمک امیر کبیر پادشاهی ناصرالدین شاه تثبیت می شود. رویداد دیگری که رخ می دهد آن است که در همین سال ۱۲۶۴،میرزا تقی خان خواهر ناصرالدین شاه ،عزت الدوله را به همسری میگیرد.اما همین کار هم چندان آسان نبود ،زیرااین ازدواج مدعیانی نیزداشت. عزت الدوله خواهر ظل السلطان (یکی از با نفوذ ترین برادران ناصرالدین شاه و یکی از رقبایش برای رسیدن به سلطنت بعد از محمد شاه)بود.عزت الدوله همسایه ظل السلطان بود.خانه آنان عمارت سابق آموزش و پرورش (واقع در خیابان اکباتان پشت میدان بهارستان)بود.خانه ظل السلطان،عمارت جنوبی وعمارت شمالی از آن خانه خواهرش عزت الدوله بود.این خانه در موقع بمباران مجلس از سوی محمد علی شاه به توپ بسته شد.
در نهایت در همین سال ۱۲۶۴قمری نیز ناصرالدین شاه امیر نظام را به صدراعظمی تعیین کرد.
امیر کبیر در این مسئولیت با دو مشکل داخلی و خارجی مواجه بود.مشکل داخلی مقابله با شورشیان بر علیه حکومت بود از جمله سالار در خراسان.مهم ترین واقعه داخلی در اوان پادشاهی ناصرالدین شاه شورش سالار در خراسان بود که البته از اواخر ایام سلطنت محمد شاه شروع شده بود.این شورش اگر به نتیجه می رسید،سلطنت از خاندان فتح علی شاه یعنی شعبه قوانلو منتزع و به شعبه دولو که خاندان سالار بود منتقل میشد. به همین جهت وقتی موضوع با درایت امیر حل و فصل شد،یک بار دیگر خاندان ناصرالدین شاه از ورطه سقوط نجات یافت.
در خصوص مشکل خارجی نیز در مرحله اول باید به امورمملکتی،سازمان بخشیده و اعتبار از دست رفته را به ایران بازمی گرداند.ابتدا و در دوره کوتاهی وزارت امورخارجه تحت اداره مستقیم میرزا تقی خان امیر کبیر بود.البته از ربیع الاول ۱۲۶۵ تا ۱۹ رمضان ۱۲۶۹ این وزارتخانه سرو صورتی پیدا کرد، ثبت و ضبط آن منظم شد.بنا بر روایت عباس اقبال آشتیانی در مجموعه مقالات:”ترتیب تذکره به شکل صحیحی مجری گردید. مامورین ایران در خارجه موظف شدند که از حوزه ماموریت خود و احوال اتباع ایران در آن حوزه ها همه ماهه اطلاعات صحیح و مرتب به وزارتخانه بفرستند و با ذکر جزییات امور از امیر و دستگاه سیاسی او در تهران دستور بگیرند.ثبت و ضبط مرتب وزارت خارجه ایران در حقیقت از دوره امیر است.”
در این دوران در حالی که پرچم کشورهای خارجی در بنادر ایران برپا بود، برافراشتن پرچم ایران درکشورهای خارجه ممنوع بود.اما امیر امر کرد همه جا بیرق ایران را برپا کنند. دستور داد:”هرجانپذیرفتند ما هم معامله به مثل کنیم و اجازه ندهیم پرچم آن کشور در ایران برافراشته شود”.سفرای جدید و توانمند به ممالک خارجه فرستاد.مخبر السلطنه می نویسد:رضا قلیخان جد مخبرالسلطنه هدایت مامور خوارزم می شود. از سوی امیر دو هزار اشرفی هم تدارک دیده به درب منزل رضاقلی خان می فرستد. رضا قلی خان پول را میگیرد ومی خواهد به عنوان دستخوش 20 اشرفی به آورنده بدهد.اما مامور ابلاغ حکم سفارت،نپذیرفته وبه رضاقلی خان گفته تا من به درب خانه برسم این دیوارها برای او خبر برده اند.
امیر در جزییات امور هم دقت می کرد. مثلا امپراتور روس به ناصرالدین شاه فرزند گرامی خطاب میکرد.این امر از روی محبت نبود ،بلکه نشان از ارشدیت و بالاتر بودن امپراتور روس بود.به همین دلیل امیر مانع شد و گفت هر عنوان که برای سلاطین دیگر معمول است برای ناصرالدین شاه نیز بکار رود.
اقدامات اجتماعی او نیز بسیار گسترده بوداز جمله تاسیس دارالفنون، تعدیل خرج مملکت، مقابله با جماعت بابیه ،برای جلوگیری از اختلافات اجتماعی،. ایجاد روزنامه در ربیع الاول سال ۱۲۶۷ برای رساندن اخبار به ولایات و سراسر کشور.
او مانع ورود کالاهای خارجی نشد،ولی خودش هیچ وقت پارچه خارجه را نپوشید .امیر همواره از تولیدات داخلی استفاده میکرد وشال امیری از همان زمان معمول شد.او تولید کالا و مصنوعات داخلی را با مطالعه و برنامه ریزی قبلی افزایش داد، تااعتبار کالای ایرانی را درنزد خارجی بالا ببرد. امیرکبیر با مطالعه و تحقیق بر روی پیشینه باستانی و تاریخی کاشت نیشکر در خوزستان دستور داد بار دیگر این محصول در خوزستان به تولید انبوه برسد که البته تا امروزه نیز این صنعت برقرار است.
تاسیس کارخانه قند ریزی ،چینی سازی و کارخانه تصفیه شکر مازندران ،نیز از دیگر اقدامات اوست.برای گسترش بهداشت و پیشگیری از بیماری ها ،آبله کوبی در زمان او مقرر شد.از دیگر فعالیتهایش برای ایجاد نظم و ترتیب در سراسر کشور،تاسیس چاپارخانه منظم بود. با این حال ،فتنه انگیزی درباریانی که منافعشان تامین نمیشد.همچنین نگرانی ناصرالدین شاه از محدود شدن حوزه اقتدارش موجب تضعیف موقعیت امیر کبیرشد.
در سال ۱۲۶۷ قمری شاه به قصد گردش به اصفهان میرود. در این سفر ملازمان به امیر توجه بیشتری داشتند.شاه ناراحت می شود. همچنین او عباس میرزای ملک آرا برادر کوچکترش را به حکومت قم می فرستد . امیر او را به تهران بر می گرداند.شاه گمان میکند که امیر کبیرچون در به پادشاهی رسیدنش کمک کرده امیر را خیال برداشته است.لذا شاه دوباره او را به قم بر می گرداند.در اینجا اختلاف شدت میگیرد.
ضمنا مهد علیا مادر ناصرالدین شاه هم برعلیه امیر بود.به دنبال همین فتنه آفرینی ها ورویدادها،میرزا آقاخان نوری صدر اعظم شده و امیر رابه حکومت کاشان می فرستند.
اما هنوز۴۰ روز از استقرار امیر در کاشان نگذشته بود که میرزا علیخان فراشباشی مامور شد امیر را بقتل برساند. شب شنبه ۱۸ ربیع الاول درحمام رگ امیر را زدند.
اما درروضه الصفا (مشهور به نام روضه الصفای ناصری)نوشته رضا قلی خان هدایت طبرستانی،که از جمله تاریخ نویسی های رسمی قاجاریه است،نوشته شده :بواسطه تسلط نغم و تغلب سقم در شب شنبه ۱۸ربیع الاول جهان فانی را بدرود گفت.،یعنی خلاصه ناخوش شد و مرد.
اما خود ناصرالدین شاه گفته بوده من به قتل امیر راضی نبودم، میرزا آقاخان تدلیس کرد و دستخط از من گرفت!
نویسنده:حسن محرابی
گروه تاریخ