“آژنگ نیوز”:نگاهی به وضعیت دین در دوره ساسانیان،بیانگر نقش و اهمیت آن در این مقطع از تاریخ ایران است.حکومتِ ساسانی بیشترین وابستگی را به دینِ زرتشتی داشت که مذهبِ ایرانِ باستان بوده و پیوندی نزدیک با آموزههای هندوها در کتابِ مقدسِ ایشان، ریگودا داشت. اگرچه اشارهی منابعِ موجود به دینِ زرتشتی از اواخرِ دورهی ساسانی شروع شده، اما میدانیم که این مذهب از دورانِ باستان و بیشک از زمانِ اشکانیان در ایران ریشه داشته است.
در تاریخنگاریِ اردشیر، مؤسسِ سلسلهی ساسانی فردی بسیار مذهبی معرفی شده و ساسان پدربزرگِ وی که نامِ سلسلهی ساسانی از نامِ او گرفته شده رئیسِ معبدِ آناهید/آناهیتا در شهرِ اسطخر بوده است. بر روی سکههای اردشیر و اولادِ وی تا قرنِ پنجمِ میلادی این عبارت را میبینیم: “… از نژادِ خدایان”، در حالی که بر پشتِ آنها تصویرِ محرابِ آتش که نمادِ دینِ زرتشتی است دیده میشود.
کتیبههای مشهورِ کردیر، موبدِ پرنفوذِ بهرامِ دوم، بهترین گواه بر اهمیتِ مذهب در اوایلِ حکومتِ ساسانیان است. کردیر در این کتیبهها از چگونگیِ انتصابِ خود به مقامِ موبدِ بزرگِ زرتشتی و نیز از شکنجه و حذفِ پیروانِ ادیانِ دیگر همچون بوداییان، یهودیان، مسیحیان و مانویان سخن میگوید.باوجودِ این تصویرِ سرسختانه، بهنظر میرسد که شاهانِ اوایلِ دورهی ساسانی پذیرشِ بیشتری نسبت به مذاهبِ دیگر داشتهاند و حتی با آنها موافق نیز بودهاند تا جایی که شاپورِ اول به مانی، پیامبرِ مانویان، اجازه میدهد آزادانه به تبلیغ و ترویجِ دینِ خود بپردازد و مانی کتابی بهنامِ شاپورگان به زبانِ فارسیِ میانه مینویسد و آن را به شاپور تقدیم میکند. مانی در زمانِ هرمزِ اول و بهرامِ اول نیز از محبوبیت برخوردار بود تا اینکه با قدرت گرفتنِ کردیر در زمانِ پادشاهیِ بهرامِ اول سقوط کرد و او و پیروانش اعدام شدند.
مسیحیت نیز باوجودِ آزار و محدودیت از سوی برخی از پادشاهان، پیروانِ خود را در قلمروِ ساسانی داشت. دلیلِ فشار بر مسیحیان، بهویژه پس از کنستانتین و تئودوسیوسِ اول، هراسِ دولتِ ساسانی از جماعتِ مسیحی و جانبداریِ آنان از امپراطوریِ مسیحیِ روم بود. تلاشهای یزدگردِ دوم و مهرنرسی صدراعظمِ وی در قرنِ پنجم برای گرویدنِ ارامنه به آیینِ زرتشتی در همین راستا صورت میگرفت. البته این ترس پس از شورای خالقدون(=کالسدون)در سالِ ۴۵۱ میلادی و پس از آنکه منازعاتِ داخلی سببِ مهاجرتِ بسیاری از مسیحیانِ شرقی به قلمروِ ساسانی و تشکیلِ جمعیتِ محلی و مستقلِ مسیحی در قلمروِ آنان شد، کاهش یافت. نهایتاً در زمانِ خسرو اول، هرمزدِ چهارم و خسرو دوم ارامنهی خود را در قلمروِ ساسانی به رسمیت شناسانده و کرسیِ مرکزیِ اسقفنشینی در تیسفون و جایگاهِ اسقفیِ محلی در داراب در فارس/پارس بنیان نهادند. اعضای این کلیسا همچنین مسئولِ ترویجِ مسیحیت در آسیای مرکزی و نیز در قبایلِ ترکی-مغولیِ آسیای میانه از طریقِ شبکهی تجاریِ سغدی شدند.
یهودیان احتمالاً از زمانِ هخامنشیان در قلمروِ ساسانی، بهویژه جنوبِ بینالنهرین سکونت داشتهاند. بنابر آنچه در تلمود گفته شده، ایشان تحتِ رهبریِ یک رِشگالوت(رأسجالوت)به کشاورزی، تولیداتِ صنعتی و تجارت اشتغال داشتهاند. بخشِ بزرگترِ مستنداتِ مربوط به یهودیان در دورهی ساسانی گردآوری و نوشته شده و تلمودِ بابلی که از بینِ دو تلمودِ موجود، نسخهی مهمتر محسوب میشود، در این دوره گردآوری شد. به گواهیِ تلمود، یهودیان در این دوره از استقلالِ قضایی و حقوقی برخوردار بودند که این امر خطمشیِ رسمیِ ساسانیان را در قبالِ اقلیتها نشان میدهد.
منبع:از جیحون تا فرات: ایرانشهر و دنیای ساسانی، تورج دریایی/خداداد رضاخانی، ترجمهی مریم بیجوند، تهران، انتشارات مروارید، چاپ سوم ۱۳۹۹.
گروه تاریخ