“آژنگ نیوز”:چرا روانشناسی در جامعه ما از حکمرانی گرفته تا وضعیت رانندگی، حضور بسیار کمرنگی دارد؟ یک پاسخ علمی این است که به “محتویات ناخودآگاه” ما ارتباط دارد. بهعبارتی دیگر، در صندوقچه ناخودآگاه ما چه آموزههایی انباشته شده است؟ گفته میشود ۹۰ درصد ریشه افکار و رفتار آدمی در ناخودآگاه اوست یعنی در مورد ۹۰ درصد آنچه میگوید و رفتار میکند، خیلی فکر نمیکند بلکه ناخودآگاه او قبلا برنامهریزی و ذخیره شده است. روانشناس کارل یونگ میگوید: به میزانی که انسان ناخودآگاه را آگاه کند، مدیریت زندگی خود را بهدست خواهد گرفت. در غیر اینصورت، اسم آنچه که اتفاق میافتد را سرنوشت میگذارد. در یک کشور، چراغ قرمز یعنی توقف تا زمانی که سبز شود.
در کشوری دیگر چراغ قرمز یعنی اگر خودرویی نیست باید رد شد. هر دو رفتار تابع ناخودآگاه است. هر دو رفتار در اثر یادگیری از محیط است، حال جامعه باشد یا رسانهها یا خانواده یا فضاهای آموزشی. هزاران واکنش و رفتار انسانها به مسائل مختلف مانند مثال چراغ قرمز است: ناخودآگاه افراد پر میشود از افکار و رفتارهای برگرفته از محیط که در شرایط مختلف بروز و ظهور میکنند. ناخودآگاه کمتر و آگاهی بیشتر به این معنا خواهد بود که انسان بر افکار و رفتارش کنترل و مدیریت دارد. به میزانی که تناسب ناخودآگاه و آگاه به نفع دومی باشد، مدنیت و عقلانیت رشد میکند. وقتی کنترل نیست، احساسات، عصبانیت، عقدهها، کمبودها و هیجانها با انباشتههای ناخودآگاه همراه و هم آواز میشوند. از همین منظر است که آرنولد توینبی سخنی عمیق دارد و اظهار میدارد: که مهمترین وظیفه یک سیستم، عقلانی کردن ناخودآگاه است. یعنی اگر هم قرار است ناخودآگاه فکر کند و عمل کند، حداقل با آموزش و محیط سالم، عقلانی و منطقی عمل کند.
اگر ستوننویسی در بیست موضوع متفاوت قلم میزند دست خودش نیست. آنقدر جامعه غیرتخصصی است و آنقدر افراد بیتفاوت هستند که او حتی میتواند در پنجاه موضوع نظر دهد. جامعه در ناخودآگاه خود پذیرفته است. اگر فردی میتواند بیست شغل دولتی داشته باشد به این دلیل است که ناخودآگاه جامعه آن را طبیعی میداند. ولی در آلمان، ناخودآگاه جامعه اجازه نمیدهد. اگر در سنگاپور فردی زباله پرت کند همه به او بد نگاه میکنند چون در خانواده، مدرسه، رسانهها و فضای عمومی آموختهاند و در ناخودآگاه آنها نقش بسته که این کار پسندیدهای نیست. آموزش روانشناسانه عقلانیت و مدنیت، کار سهلی نیست. اگر در خانواده، مدرسه، رسانهها و فضاهای عمومی، این نوع آموزشها بروز و ظهور محدودی داشته باشند طبعا نباید انتظار ناخودآگاه مدنی و عقلانی داشت. بههمین دلیل است که بعضی، ثروتشان دهها برابر میشود ولی نحوه صحبت کردن، غذا خوردن، لباس پوشیدن، فکر کردن و قضاوت کردن آنها بهندرت تغییر میکند چون پول فراوان همچنان در خدمت ناخودآگاه سابق عمل میکند. مدتی قبل، این نویسنده در ردیف اول پشت یک چراغ قرمز در تهران توقف کرده بود. هنوز حتی سه ثانیه از سبز شدن چراغ قرمز نگذشته بود که راننده یک خودروی بسیارلوکس چند میلیاردی از پشت فریاد زد: “بی شرفها برین دیگه”. از قضا در چراغ قرمز بعدی به صورت موازی در کنار او قرار گرفتم. بعد از چند رفت و برگشت کلی متوجه شدم لغت “بیشرف” ورد زبان اوست و بی اختیار استفاده میشود و با تعریف متعارف جامعه ازاین واژه بسیار متفاوت است. ثروت او بیشتر به مصرف انجامیده است تا ادراک و ناخودآگاه جدید و مدنی.
آموزش ناخودآگاه مدنی و عقلانی که بهصورت عادات مثبت عمل کنند چالش سهمگینی برای خانوادهها، جوامع و دولتهاست. این نوع ناخودآگاه نیازمند نگاهی درازمدت به زندگی است. زندگی باید جدی و برگرفته از فکر و اندیشه و کتاب باشد. فرهنگ شفاهی خیلی کارساز نیست. ناخودآگاه عقلانی با کتابخوانی رابطه مستقیم و کیفی دارد. چه کسانی بیشتر کتاب میخوانند؟ آنهایی که احساس نیاز کنند تا ناخودآگاه خود را غنیتر و متحول کنند. تعریف کوتاهمدت و بسازبفروشی از زندگی با ناخودآگاه معقول سازگار نیست.
نویسنده:محمود سریعالقلم
گروه گزارش
سلام سوالی از دکتر سرالقلم دارم آیا مدرک تحصیلی ایشان روانشناسی است یا روانشناسی اجتماعی است یا روانشناسی سیاسی است؟ تا آنجایی که میدانم و یکی از دانشجویان ایشان بودم وی مقطع کارشناسی ارشد و دکترا را در رشته روابط بینالملل در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ادامه داد و فارغالتحصیل شد. از این رو آیا ایشان که در باره تخصصی روانشناسی مطلب نوشتند خود مشمول گزاره های یادداشت خویش نمی شوند؟! آیا ایشان نیز با ورود غیر تخصصی در حوزه روانشناسی که دنیای پیچیده ای است مشمول روانشناسی ناخودآگاه خویش هستند؛ ضمیر ناخودآگاهی که سال ها
در آمریکا اموزش مدنی دیده است؟!
سلام جناب سیامک از توضیح شما کمال تشکر را داریم.نقد دیدگاههایی که اراپه میشوند.بسیار ضروری است. این مشکلی است که در حوزه اندیشه داریم.یعنی برخی نظراتی میدهند و چون نقد نمی شوند پیشرفتی در حوزه اندیشه رخ نمی دهد.بر همین مبنا نمی توان جلوی نظر دادن افراد را به دلیل مغایرت مثلا مدرک تحصیلی گرفت. اما با نظر شما در مجموع موافقیم در چند روز آینده مطلبی هم دراین مورد که باید هرکس به کاری که تخصص دارد بپردازد؛منتشر خواهد شد. تشکر مجدد