“آژنگ نیوز”:رواج تعلیمات حرفه ای در ایران حدود سال ۱۳۳۳ آغاز می شود. اگرچه پیش از آن مدارس حرفه ای چند ی از جمله مدرسه صنعتی آلمانی در ایران وجود داشته است .با توسعه تعلیمات مزبور با اجرای برنامههای عمرانی کشور و خصوصاً برنامه هفت ساله دوم ۱۳۴۱- ۱۳۳۴با رشد صنایع و پیشرفت سریع اقتصاد ایران همراه بوده است .
شماره مدارس حرفه ای در سال ۱۳۱۳ فقط ۱۰ عدد بود. شامل یک دبیرستان کشاورزی و 9هنرستان صنعتی .یک سال پس از شروع برنامه دوم عمرانی مملکت، این شماره به ۵ برابر بالغ شد . در خاتمه دوره برنامه مذکور، توجهی خاص به بسط و تعیم تعلیمات حرفه ای معطوف شد و گسترش این مدارس را از جمله اهداف مهم خود به شمار آورد.در نتیجه این توجه ویژه، تعداد مدارس مزبور به ۸۶ رسید.
البته در همین سال ۱۳۴۱ تعداد دبیرستان های کشور به ۱۲۰۷ رسید و در مقابل ۳۲۷ هزار دانش آموز مدارس متوسطه ،فقط ۹۲۰۰ دانش آموز به مدارس متوسط حرفه ای ورود کرده بودند. به عبارت دیگر با همه سرعتی که در توسعه تعلیمات حرفهای پدید شد هنوز این تعلیمات جزء ناچیزی از نظام آموزش و پرورش ایران را متشکل می ساخت .
در حقیقت ، کمتر از ۳ درصد مجموع محصلان مدارس متوسطه مدارس حرفه ای بود. حال آنکه در همین زمان در کشور همسایه ترکیه از کل دانش آموزان مدارس متوسطه در سال ۱۹۶۴ فقط ۵۸ درصد از تعلیمات عمومی برخوردار می شده اند و ۴۲ درصد باقی دوره های حرفه ای فنی را طی میکردند.
گرچه رویش سریع تعلیمات حرفه ای در ایران همزمان با کوششهایی بوده است که در راه صنعتی شدن کشور پدیدار شد. اما تعلیمات مزبور به هیچ روی نتوانست خود را از جهت کمی و کیفی با تکامل صنعتی سازگار کند و پیوند استوار با جهان صنایع برقرار سازند .در بسیاری از موارد قسمت عمده ای از تعلیمات حرفه ای را خود ارباب صنایع عهدهدار هستند . گاه مالیاتی مخصوص که از صاحبان صنایع تحصیل می شود،
دولت را در تاسیس و اداره مدارس حرفه ای و فنی یاری می کند .اما در ایران کارگردانان صنعت در بخش خصوصی غالباً و توانایی و دانایی آن را دارند که جزئی از درآمدهای خود را صرف آموزش فنون جدید کند. پژوهشی ناتمام در مورد اصحاب صنایع در ایران که در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دنبال می شود(زمان نگارش۱۳۴۴) حاکی از آن است که بیش از نیمی از صاحبان صنایع درمیان بازرگانان کسبه و دلالان برخاستند و همان روحیه سوداگری را با خود به فعالیتهای جدید آورده اند.
از این رو اگر آن جماعت به علم و فن اعتقادی درست ندارند و به جای استخدام مهندسان وتکنیسین ها وکارگردانان لایق امور اداری و متخصصان دیگر ،قوم و خویش خود را بدون ملاحظه تخصص فنی بر سر کار میگذارند .بنا بر این چندان نباید تعجب کرد، آن دسته از کارگردانان که صنایع را بر طبق دستور جدید اداره می کنند از قبول کارورزان مدارس حرفه ای امتناع دارند و عذرشان این است که شاگردان مدارس موجود نه پختگی فکری و نه ورزیدگی بدنی کافی دارند تا در موسسات صنعتی منشاء خدمت و اثری شود. حقیقت همین است که غالب مدارس حرفه ای فاقد کارگاههای مجهز یا استادکاران دانایی است که به تعلیمات عملی در کارگاه ها بپردازند از اینرو هنرآموزان تمرین و ممارست به اندازه یافته اند و دانش آموزان آموزشگاه های حرفه ای نیز اکثراً از لحاظ جسمانی آمادگی کار را ندارد. زیرا در غالب کشورها تعلیمات حرفه ای به دوره دوم متوسطه اختصاص دارد. در حدود سن ۱۵ پس از خاتمه تحصیلات عمومی،دوره اجباری آغاز میشود . حال آنکه در ایران نوجوانان ۱۲ تا ۱۳ ساله از دبستان به آموزشگاه حرفه ای می روند و در این سن و نه فقط از نظر تاب و توان بدنی بلکه از قدرت فکری و روانی آماده تحصیلات حرفه ای نیست. چرا کارگردانان صنایع ،فارغ التحصیلان آموزشگاه ها را به بازی نمی گیرند و قدر نمی شناسد.
نتیجه کلام آنکه رشد مدارس حرفه ای پاسخگوی نیازهای صنایع نبوده است و عرضه و تقاضا در این مورد با هم سر آشتی نداشتند. در حالی که به اقتضای رشد صنعتی چند صد رشته فنون در کشور پیدا شده مدارس حرفهای به چند رشته محدود بسنده کرده اند. مثل جوشکاری ،اتومکانیک، درودگری ساختمان و فلزکاری ،کشاورزی ،بازرگانی و منشی گری و نیازهای دیگر را بر نمی آورد .ناچار هنوز(منظور ۱۳۴۴ هحری شمسی است) چند هزار تکنسین خارجی در کشور ما کار می کند و جای خالی کاردانان داخلی را گرفتند. بنا بر این نه فقط از جهت کمی، بلکه از لحاظ کیفی نیز تاثیرات حرفهای در ایران نقصهای بسیار داشته است .
بی جهت نیست که هر سال تعداد قابل ملاحظه ای از دانش آموزان مدارس حرفه ای ترک تحصیل می گویند .بر اساس گزارش مقدماتی برنامه سوم نیروی انسانی از هر صد هنر آموزی که در مدارس مزبور ثبتنام میکنند کمتر از یک سوم موفق به تکمیل تحصیلات می شود . بدین قرار سرمایه ای را که به طور متوسط به میزان متجاوز از ۲۵۰۰ تومان در سال صرف تعلیم و تربیت هر یک از ایشان میشود به هدر میدهد .
در حقیقت میتوان گفت که تعلیم فن و پیشه در خلاء صورت میگیرد و گویا نیازهای فوری اقتصاد جامعه مورد توجه طراحان برنامههای این گونه تعلیمات نبوده است . گزاف نیست اگر گفته شود که هدف تعلیمات حرفه ای در ایران درست نبوده است. برخی می گویند افراد کم استعداد را باید در مدارس حرفهای مشغول کرد و به عبارت دیگر مدارس حرفه ای را وسیله سرگرمی همه کسانی که از تعلیمات عمومی باز مانده و رانده شده اند، باید محسوب داشت.
در ممالکی که مشکلی نظیر مشکل ما مبتلا هستند شوراهایی به وجود آورده اند که وظیفه تعریف و تطبیق و تلفیق تعلیمات حرفه ای را دارد و مقیاسهای وضع می کنند همه موسسات ناگزیر از قبول و کاربرد آن اصول و معیارها هستند .در حالی که در کشور ما پراکندگی آشفتگی و ناهمسانی به چشم می خورد .بدیهی است که با پیشرفت صنعت و خصوصاً رواج ماشین های خودکار پیچیده شدن روزافزون فنون امر تخصص اهمیت مییابد و ضرورت منطقی کردن سازمان صنایع و توجه به کاردانی فنی و بی اعتنایی به ملاحظات و روابط شخصی قوت می گیرد .
تردید نیست که در آینده بیش از پیش به تحصیلکردگان حرفه ای نیاز خواهد بود به جای آن که سالهای دراز صرف تربیت کارگر ساده در خود کارخانه شود کارگران ماهر و تکنسینهای درس خوانده از آغاز استخدام در آیند و به عبارت دیگر نظام تعریفات تعلیمات حرفه ای نیازمند تحولی اساسی است .
گروه تاریخ