به گزارش “آژنگ نیوز”معنای خاص زندگی از نظر آرتور شوپنهاور ،دارای ابعاد مختلفی است که در سخنانش می توان آنها را مشاهده کرد.آرتور شوپنهاور از نخستین فیلسوفان قرن نوزدهم است که ادعا می کند جهان در هسته اصلی خود؛مکانی منطقی نیست.
شوپنهاور با الهام از افلاطون و کانت ، (اما برخلاف آن دو که هر دو جهان را بیشتر قابل استدلال می دانند )با یک دید غریزه ای و در نهایت زاهدانه تأکید میکند که در مقابل جهانی پر از کشمکش های بی پایان،ما باید خواسته های طبیعی خودمان را برای دستیابی به یک ذهن آرام تر پی جویی کنیم.
شوپنهاور اغلب به عنوان یک فیلسوف بدبین قلمداد می شود.اما او درحقیقت از راههایی حمایت می کند( از طریق اشکال هنری ، اخلاقی و زاهدانه آگاهی ) برای غلبه بر یک وضعیت انسانی پر از ناامیدی و اساساً دردناک.
از زمان مرگ او در سال ۱۸۶۰ ، فلسفه او برای کسانی که درمورد معنای زندگی جستجو می کنند ، همراه با کسانی که در موسیقی ، ادبیات و هنرهای تجسمی مشغول هستند ، جذابیت خاصی دارد.در ادامه نیز گزیده ای از گفتارهای شوپنهاور را می توانید مطالعه کنید.
-آیا جهالت نیست که آدمی ساعات شیرین امروز را فدای روزهای آینده نماید
-ازدواجکردن، نصفکردن حقوق و دو برابرکردن وظایف است.
-ازدواج یعنی با چشمان بسته، بهامید گرفتن یک مارماهی، دست فروبردن در جوالی پر از مار.
-اما چنین خدائی، یهوه که برای تفریح و از روی عمد، این جهان فقر و درد و رنج را میآفریند و بهعمل خود نیز میبالد و میگوید:- “… و همانا بسیار نیکو بود..” (سِفرِ پیدایش- ۱، ۳۱)- غیرقابل تحمل است.
-انسان در حقیقت حیوانی وحشی و تنفرانگیز است که ما او را فقط در حالت رام و مهار شده میشناسیم، این حالت را تمدن نامیدهاند.
-با مصلحت دیگران ازدواج کردن، در جهنم زیستن است.
-زندگی کوتاه است و حقیقت دوردست و طولانی است؛ بیایید حقیقت را بگوییم.
-زندگینامه انسان عبارت است از: مدهوش از امیدها و آرزوها، پایکوبان بهآغوش مرگ پناه بردن.
-صبح را [برای خود] با دیر بیدارشدن کوتاه نکنید؛ بهصبح مانند پنجمین عنصر حیات بنگرید که قدری نیز مقدس است.
-عشق و عاشقی هرچند اثیری و پراحساس ابراز گردد، بازهم ریشه در شهوت دارد و بس.
-مغز فکر میکند، مانند معده که غذا را هضم میکند.
-نان روزانه استادان فلسفه، لقمهفطیر ترشیدهای بیش نیست«.
-هدف نهائی از سرودن اشعار و نشر افکار، کوششی است آگاهانه تا سری بزرگ را بر روی تنه انسانهای کوچک قرار دهند؛ پس چندان جای تعجب نیست اگر نتیجه نمیبخشد.
-همه آرزوها از نیاز سرچشمه میگیرد، یعنی از کمبودها و از رنجها«.
-همهچیز! آری، همهچیز را یک انسان میتواند فراموش کند، اما خود را، وجود خویشتن خود را، هرگز.
-یک انسان معمولی، کالای تولیدی کارخانه طبیعت است .
گروه گزارش