به گزارش “آژنگ نیوز”برای بزرگداشت زبان فارسی،سخنرانی با متن بهتر است یا بدون متن ؟ سیدمهدی زرقانی،پاسخ می دهد که: آن قدیمترها وقتی شخصیتهای سیاسی، علمی و فرهنگی میخواستند در محفلی رسمی سخن بگویند، پیش از سخنرانی، متن ویراسته و پیراسته ای تهیه می کردند که در آن حتی المقدور فصاحت، سلاست و بلاغت کلام رعایت شده بود و آنگاه که سخنران لب به سخن می گشود، متنی سالم و زیبا روانه میکرد و مخاطبان از شنیدن آن هم بهره مند می شدند و هم لذت می بردند.
نمیدانم چه کسی سنت سیئه «سخنرانی بدون متن» را پایه گذاری کرد اما هر که بود، آغازگر راه و روش نادرستی شد که روندگان آن راهی به دهی نمی برند و غایتش چیزی جز ویرانی زبان شیرین و شکرین فارسی نیست.
قسمت تراژیک قضیه آنجاست که امروزه، سخنرانی از روی متن کاری پسندیده تلقی نمی شود و در بسیاری موارد آن را نشانه ضعف در فن بیان تلقی می کنند و چه تصور نادرستی! نتیجه اش این شده که میبینید: ساختارهای نحوی زبان فارسی، روز به روز ضعیفتر، نحیفتر و بیمارتر شده و تنوع الگوها و ساختارهای نحوی، که عامل زایایی زبان است و آن را جذاب و زیبا می کند، روز به روز کمتر و کمتر می شود.
نشانه آشکار این اپیدمی را باید در بیان خیل سخنورانی سراغ جست که در محافل رسمی کاملاً شبیه یکدیگر حرف می زنند؛ چند کلیشه محدود و گاه غلط از نحو زبان در ذهن و زبان آنها نقش بسته، ته نشین شده و سنگواره شده و درست مثل یک ماشین، مدام همان الگوهای تکراری را تولید و مصرف می کنند.
آن همه قابلیتهای متعدد و متنوع نحوی زبان فارسی، که توانست آن را در مقابل هجوم ویرانگر اقوام مهاجم شرق و غرب، در طول قرون و اعصار حفظ کند، امروزه از ذهن و زبان رخت بربسته و دایره جمله سازیمان روز به روز تنگتر و تنگتر می شود. ما درست مثل دانش آموزی که بدون آمادگی قبلی رفته سر جلسه امتحان و مجبور است از روی ورقه بغل دستی اش تقلب کند، هنگام سخن گفتن حتی در محافل رسمی و حتی در رسانه، خودآگاه یا ناخودآگاه، از روی برگه بغل دستیمان تقلب می کنیم و جمله می سازیم. بله! دنبال همین ترکیب میگشتم: «جمله سازی» ما ضعیف شده و همه مان از روی دست همدیگر تقلب می کنیم و جملاتمان شبیه یکدیگر شده؛ در نتیجه، روز به روز از درجه خلاقیت و زیبایی جملات گویشوران فارسی کاسته میشود و بدتر از آن، ساختارهای نحوی بیمار، مثل ویروس کرونا، ریه های زبان فارسی را ضعیف و ضعیفتر می کند.
یکی که نه، یک ملت باید به داد این ریه های خسته و بیمار برسد. نمیخواهم همه تقصیر را متوجه نهاد یا شخص خاصی کنم و حق آن است که همداستان با آن همشهری نازنینم فریاد برآرم: «پدر، مادر ما متهمیم!» اما اگر قرار باشد به سراغ ریشه ها برویم، بیش و پیش از همه باید به اتاق های دربسته و احیاناً غبارآلود برنامه ریزان درسی آموزش و پرورش سری بزنیم که مطابق با طرحهای آنها، آموزگاران عزیز ما یک حرف و دو حرف الفاظ را بر زبان فرزندانمان می نهند و به آنها «گفتن می آموزند».
آیا افزایش توانش زبانی و ادبی جزء برنامه های وزارت فخیمه آموزش و پرورش هست؟ و آیا دو کتاب محدود و مختصر «بخوانیم و بنویسیم» و شیوه تدریس آن در حدی هست که منجر به تقویت زباندانی «فرزندانی» شود که قرار است در «بزرگسالی» بخش عظیم مسائلشان را با زبان حل و فصل کنند؟ خدا لعنت کند برنامه ریزان درسی «ممالک راقیه» و «ملل متمدنه» را که ساعتهای زیادی از کلاسهای هفتگی را به «مکالمه آموزگار با بچه ها» (نه تک گویی آموزگار) اختصاص می دهند تا دایره واژگانی دانش آموزان گسترش پیدا کند، نحوه استفاده درست از ساختارهای نحوی زبان را بیاموزند، توانایی جمله آفرینی شان تقویت شود.
گویا آن «ابلهان» دریافته اند که جهان هر کس، به اندازه زبان اوست. لطفاً یکی فریاد استغاثه ما را به گوش برنامه ریزان محترم آموزش و پرورش برساند که عالیجنابان! این برنامه درسی شما خروجی اش سخنورانی است که در سن بزرگسالی نیز مجبورند از روی دست همدیگر تقلب کنند و نتوانند دو کلمه درست و درمان، چنانکه از یک آدم بالغِ عاقلِ فرهیخته انتظار میرود، فارسی سخن بگویند. تازه! این هنوز از نتایج سحر است، باشید تا صبح دولتتان بدمد!
گروه گزارش