به گزارش “آژنگ نیوز”۹روش ساده برای متواضع شدن وجود دارد ؛سید حسن اسلامی اردکانی؛ به آنها در این نوشته اشاره میکند:
توضیح سرشت و کارکرد تواضع با همه سختیای که دارد، نسبتا آسان است. بخش دشوار آن کسب این فضیلت است. واقعا چه کنیم تا متواضع شویم؟ میگویند موشها از دست گربه شکارگر قهاری به تنگ آمده بودند. یک مجمع عمومی برگزار کردند تا راهکار مواجهه با حمله گربه را به دست بیاورند. موش جوانی که سرشار از غرور بود، گفت من راهحل قضیه را بلدم. گفتند بگو. گفت «زنگولهای تهیه میکنیم و به گردن گربه میبندیم. زان پس هر گاه گربه به ما نزدیک شود، صدای زنگولهاش ما را هوشیار میکند و میگریزیم.» همه حضار او را تشویق کردند. اما ناگهان سکوت سردی همه را فراگرفت و این پرسش زمزمهوار تکرار شد: «حالا چه کسی زنگوله را به گردن گربه خواهد بست؟»
مساله تواضع نیز کم از این نیست. البته ممکن است کسانی برای کسب تواضع پیشنهادهایی بدهند که برخی را بر میشمارم. یکی آنکه تمرین کنیم هنگام راه رفتن گردن خود را کج کنیم! دوم آنکه باز هنگام راه رفتن چشمان خود را به زمین بدوزیم و خیره نگاه نکنیم! سوم آنکه گامهای کوتاهی برداریم و آرام آرام راه برویم. این سه معمولا در افراد نشانه تواضع شمرده میشود. صدای آرام و فروخفته را اگر به آنها اضافه کنیم، نور علی نور میشود. کسان بسیاری را به دلیل همین ویژگیها متواضع تصور میکنیم. اما هریک از این کارها مشکلات خودش را دارد. اولی ممکن است باعث آرتروز گردن شود. دومی چشمانداز ما را محدود کند و سومی شاید به تحلیل یا آتروفی عضلات پاهای ما بینجامد.
من پیشنهادهای جذابتر و البته کمی سختتری دارم. پیشنهادهای من شامل این کارها میشود.
۱-به نمایشگاههای کتاب برویم. رفتن به نمایشگاههای کتاب و دیدن آثار تازه و نویسندگانی که حتی نامشان به گوشمان نخورده است، معمولا باد غرور ما را میخواباند و تازه متوجه میشویم که چه چیزهایی نمیدانیم و حجم جهل ما آشکارتر میشود.
۲-به کتابفروشیها، یا سایتهای فروش کتاب، سری بزنیم و کتابی بخریم. دست گرفتن کتابهای تازه و به ویژه خواندنش، در درازمدت میتواند ما را متواضع کند. باز پیشتر این مطلب را در یادداشت «خرید کتاب و فرآیند دانشوری» بحث کردهام. البته گاه دیدن کتابها و از آن بدتر خواندشان مایه غرور میشود که خود بحث دیگری است.
۳-به دل طبیعت بزنیم. رفتن در دل کوه و دشت، جدای از لذت بصری و اهمیت بدنی که دارد، ما را متواضع میکند. طبیعت بیآنکه ما را تحقیر کند، عمیقا حقارت ما را نشان میدهد و بر ما آشکار میکند که چقدر ناتوان هستیم. این نکته را در یادداشت «این باد وحشی و شوخ» قبلا بازگو کردهام.
۴-یک رشته تازه را دنبال کنیم و کمی بر دانش خود بیفزاییم. مبتدی بودن لذت و اشتیاق خودش را دارد. شاید برای همین بود که ادموند هوسرل فیلسوف خودش را «مبتدی همیشگی» وصف میکرد.
۵-با متخصصان رشتههای مختلف آشنا شویم تا بدانیم که چگونه در هر عرصهای غولهایی وجود دارند که حتی گاه به مخیلهمان گذر نمیکند.
۶-از موزهها بازدید کنیم. موزه فقط محل نگهداری اشیای قدیمی نیست، کلاس تواضع نیز به شمار میرود. کافی است یادداشت «فقط به درد موزه میخورد» را مرور کنید تا بدانید که چگونه به شکل غیر مستقیم موزهها چنین کارکردی دارند. پس سالی یکی دو بار به موزههای گوناگون برویم.
۷-حتما آثار باستانی و تاریخی را ببینیم. کمتر چیزی مانند آثار تاریخی ضعف و عجز ما را نشان میدهد و آشکار میکند که در هیچ جا «نعره شیران» پایدار نیست. آثار باستانی به واقع داستان شکست خودکامگان و متکبران تاریخ را بازگو میکند؛ به گفته خیام «آن قصر که با چرخ همی زد پهلو/ بر درگه آن شهان نهادندی رو/دیدیدم که بر کنگرهاش فاختهای/ بنشسته همی گفت که: کوکو، کوکو؟»
۸-خود را در معرض داوری صادقانه دیگران قرار دهیم. کمی تلخ است، اما عادت میکنیم و از آن خواهیم آموخت.
۹-ماراتن بدویم. این پیشنهاد هال هگدون، مربی و نویسنده کتابهای متعدد درباره دو ماراتن است. من خودم هنوز امتحان نکردهام و نمیدانم که دقیقا چه اثری دارد. امیدوارم در اولین فرصت انجامش بدهم و گزارشش را نیز ثبت کنم.
این کارها در مجموع شخصیت فعلی ما را در هم میشکند، جهل و ضعف و حقارت ما را آشکار میسازد و شخصیت متواضع و هوشیاری به ما میدهد. تواضع، منش است، جلوهای از شخصیت است و عادت است. و اینها در طول زمان و به تدریج آموخته میشود.
گروه گزارش