“آژنگ نیوز”تاثیررودگولیت هلندی بر تحول فوتبال انگلیس ،یکی از موضوعاتی است نقش مهمی در شکل گیری لیگ برتر این کشور داشته است.روایت او در بوجود آمدن این تحول چنین است:هنگامی که من ۲۵ سال قبل به چلسی پیوستم ، در ژوئن ۱۹۹۵ ، لیگ برتر بسیار متفاوت با شکل فعلی بود. من اولین بازیکن خارج از کشور نبودم که به اینجا آمدم ، اما یکی از اولین کسانی بودم که با یک اسم بزرگ ، از یک لیگ بزرگتر ، مانند سری A ایتالیا، وارد آنجا شدم.
با نگاهی به گذشته،زمان ورود من به انگلستان درتابستان احتمالاً همان زمانی بود که لیگ برتر شروع به تغییردررقابتی کرد که تبدیل به رقایتهای کنونی شده است.لیگ ایتالیا در آن زمان پادشاه لیگها بود،زیرا بهترین بازیکنان آنجا بودند. فوتبال انگلیس در مقایسه بسیار ابتدایی بود و انگلیسی ها می خواستند افرادی از خارج انگلستان داشته باشند تا بتوانند فوتبال خود را دوباره به بالاترین سطح اروپا برسانند.
دنیس برگکمپ دیوید جینولا،جونینیو.همه آنها همزمان با من آمدند.انگیزه من از ورود به لیگ انگلستان،از نظرشخصی و شغلی یک ماجراجویی بود.پس ازهشت سال حضور در آث میلان و سمپدوریا نیاز به ترک ایتالیا داشتم و با شروع لیگ برتر به نظر می رسید ، انگلیس مکان مناسبی برای یک شروع تازه ، در زمان مناسب وبرای انجام کار جدید است.
من تقریباً 33 ساله بودم،مدتها در اوج بودم و پیروزیهای زیادی نیز کسب کرده بودم. بعضی ها احتمالاً فکر می کردند پاهای من از بین رفته است و من برای استراحت کردن به اینجا می آیم یا برای گرفتن پول و آماده شدن برای بازنشستگی. آنها اشتباه می کردند
کسی که در آن تابستان با او صحبت کردم نمی فهمید چرا چلسی را انتخاب کردم. باید بگویم که من هنگام رفتن به آنجا چیز زیادی در مورد باشگاه یا حتی آن قسمت از شهر نمی دانستم – فقط به این دلیل بود که گلن هودل مدیر بود ، همین امر من را ترغیب به رفتن کرد.
وقتی برای اولین بار برای دیدن استمفوردبریج آمدم ، شوکه شدم از خودم پرسیدم “این چه استادیومی است؟” من عادت داشتم در بهترین استادیوم های جهان بازی کنم ،اما در اینجا فقط دو سکو وجود داشت. این مکان فقط یک ساختمان نیمه کاره نبود،بلکه یک خرابکاری کامل بود.شما مجبوربودید روی تخته های چوب راه بروید.
زمین تمرین نسبت به آنچه من به آن عادت کرده بودم بسیار متفاوت تر بود. امکانات چلسی اکنون کلاس جهانی است اماآن زمان تیم فوتبال ؛درهارلینگتون که یک مدرسه بود مستقر بودند. در آنجا چیزی نبود – فقط پنج رختکن کوچک و تنها چیزی که در هر کدام از آنها وجود داشت یک نیمکت چوبی و یک قلاب بود. همین وبس.
اما من آن را دوست داشتم. تقریباً مثل زمانی بود که نه ساله بودم وتازه فوتبال را شروع کردم .
مطمئناً می دانستم هنگام پیوستن من به چلسی، برای کسب عنوان قهرمانی چالشی نخواهد بود. در آن زمان لیگ قهرمانان اروپا وجود نداشت – آنها هم یکی از تیم های برتر انگلیس نبودند،چه برسد به اروپا.اما من می دانستم که باشگاه می خواهد کجا برود، و می دانستم در فوتبال انگلیس چه اتفاقی می افتد،زیرا من عاشق چالشها هستم. وقتی هلند را به مقصد آث میلان ترک کردم نیز انگیزه ام همین بود.وقتی من درسال ۱۹۹۵ وارد باشگاه چلسی شدم،آنها 14سال بود که یک جام اروپایی کسب نکرده بودند. اماوقتی من از چلسی رفتم ، دو جام اروپا را برده بودم.
از نظر یک هلندی،گلن هادل بهترین بازیکن فوتبال انگلیس بود،اما در انگلیس از او قدردانی نشد. درهلند،ما می گفتیم “وای خدای من ، او بازیکنی بود که برای ما ساخته شده بود،نه برای انگلستان“.او به من گفت ما درآغاز سفر هستیم آما آرزوها و جاه طلبیهای بسیاری را دنبال می کنیم.
او ابتدا چند ماه قبل با من تماس گرفته بود تا بگوید می خواهد من را به خدمت بگیرد و چون او را به عنوان بازیکنی دیدم که فوتبال ماهرانه بازی می کرد ، مطمئناً می دانستم که او مدیری نخواهد بود که بخواهدبا سیستم قدیمی فوتبال انگلستان یعنی ارسال توپ بلند بازی کند . این یک عامل بسیار مهم در تصمیم من بود.
در روزنامه ها،من با انواع تیم ها در بسیاری از کشورهای مختلف درارتباط بودم. بایرن مونیخ یکی بود ، گالاتاسرای دیگری. سپس موناکو ، فاینورد و حتی یک تیم هم در ژاپن مرا می خواست. اما من با هیچ یک صحبت نکردم و در ماه مه 1995 با گلن در میلان ملاقات کردم و آماده امضای قرارداد بودم.
من قبلاً هرگز در فوتبال انگلیس بازی نکرده بودم، اما همه چیز را در مورد شهرت آن رابه عنوان یک لیگ سخت جسمی می دانستم. در آن زمان در لیگ انگلیس،بازیکنان از حمایت داورانی که از آنها در برابر بازیکنان خشن محافظت می کنند ، برخوردار نبودند.
بنابراین ، بعد از اولین کنفرانس مطبوعاتی که به عنوان بازیکن چلسی معرفی شدم ، برای کار سخت آماده شدم.
من عادت داشتم که با میلان در کانون توجهات باشم و وقتی در کانون توجه هستید ، همیشه باید عملکرد بهتری نسبت به بقیه داشته باشید. اگر این کار را نکنید ، مورد انتقاد قرار می گیرید. من دو بار بازیکن سال جهان شده بودم و نگرش من همیشه این بود که باید بهترین کار را انجام دهم. من می خواستم دوباره خودم را ثابت کنم و مورد توجه واقع شوم.بنابراین به پرتغال رفتم ، خانه ای کنار زمین گلف اجاره کردم و هر روز با دویدن در اطراف آن ،سخت تمرین می کردم.
وقتی چند هفته بعد برای تمرینات پیش فصل به هارلینگتون برگشتم ،حال خوبی داشتم. اولین چیزی که متوجه شدم ،غذایی بود که بازیکنان چلسی می خوردند.این غذا برای انجام فوتبال خوب نبود ،آنها استیک و سوسیس و کالباس با آب گوشت و چیپس می خوردند ، همه اینها چیزهای سرخ شده بود. شما نمی توانید این کار را انجام دهید،بعد هم ورزشکار موفقی باشید.
این یک تفاوت بزرگ فوتبال انگلیس و ایتالیا بود .موضوع دیگر سبک فوتبال بود. در انگلیس بازکنان حاضر در دفاع تکلهای بسیار خشنی روی پای بازیکنان خط حمله انجام می دادند.این همان چیزی بود که به من هشدار داده شده بود ، اما مشکلی نبود زیرا من از فاصله یک مایلی میفهمیدم که برای انجام یک تکل خشن دفاع آماده شده است.
برای من ، با تجربه ای که از سری A داشتم ، کنار آمدن با آن آسان بود زیرا انتظار آن را داشتم. در ایتالیا آنها شما را به سختی و بی پروا لگد می زدند ، اما انگلیسی ها در این مورد بسیار زیرک بودند،این روش بدتری است زیرا وقتی انتظار ندارید،تکل می خورید.
مطمئناً وقتی به انگلیس آمدم شهرت داشتم و در ابتدا برخی از بازیکنان فکر می کردند که می توانند مرا هدف قرار دهند. حدس می زنم این کارشان نوعی “خوش آمدید به لیگ برتر”به حساب می آمد. وقتی ما با تیم ویمبلدون بازی کردیم ، خنده دارترین اتفاق که همیشه به یاد دارم این است که وینی جونز می خواست این کار را انجام دهد.
بنا بر این من حتی قبل از بازی می دانستم که وینی می خواهد فقط با کشتن من نامی برای خود به دست بیاورد. بنابراین برای این اتفاق آماده بودم ، می دانستم که فلان مرحله اتفاق خواهد افتاد ، و این اتفاق هم افتاد. با شروع نیمه دوم ، توپ را با زاویه دریافت کردم و پشتم به او بود ، اما تقریبا می توانستم صدای او را بشنوم.
لحظه ای که او قصد داشت با تکل خشن به سراغم بیاید، من فقط کمی خودم را از زمین بلند کردم. او تکل خشنش را انجام داد اما چون من از زمین برخواسته بودم آسیبی ندیدم ،اما خودم را محکم زمین زدم.
اوضاع به نفع من ورق خوردم و او کارت قرمز را گرفت . وقتی من از زمین بلند شدم ، به او گفتم: “حالا وینی ، حالا ما می توانیم فوتبال بازی کنیم.” او فقط بی وقفه به من فحش می داد .
نکته جالب این بود که خیلی زود بعد از آن دوست شدیم و به آن لحظه می خندیدیم. اما این مثالی است از اینکه برخی موارد که قرار بود مانعی برای برخی بازیکنان خارجی برای آمدن به لیگ برتر باشد ، برای من مشکلی ایجاد نکردند. من چیزهای زیادی را در ایتالیا آموخته بودم ، و این از بسیاری جهات به من در انگلیس امتیاز می داد ، حتی اگر برنامه اصلی ام برای انتخاب محل بازی در ابتدا کاملاً درست به نظر نمی رسید.
واقعیت این است که در ابتدا این گلن نبود که از من می خواست در چلسی بازی کنم . این من بودم که به او گفتم می خواهم در آنجا بازی کنم .البته نه به عنوان یک هافبک تهاجمی مانند ایتالیا. من در آغاز کارم از قسمت عقب زمین شروع کردم و این موقعیتی بود که دوست داشتم.
اما مسئله این بود که من فوتبالیستی نبودم که بتوانم در آن پست در لیگ برتر بازی کنم .اما به هر حال به همان شکل من در این پست قرار گرفتم ،اما سعی کردم در زمینه بازی در پست یک دفاع؛ تغییراتی ایجاد کنم. وقتی یک توپ بلند وارد محوطه جریمه می شد ، آن را روی سینه پایین می کشیدم و سپس نگاه می کردم که چگونه توپ را روی زمین به گردش درآورده و بازی را مجددا شروع کنم. اما گلن می گفت: “رودی ، نه ، نه ، نه. من می فهمم که شما می خواهید چه کار کنید ، اما شما مدافعان من را اینگونه به چالش می کشید.”
اما همه می دانیم امروزه این روش بسیار رایج وکارساز است .ببینید چند تیم لیگ برتری سعی می کنند از دفاع بازی کنند. در آن زمان آنها عادت داشتند که همیشه تا جایی که ممکن است توپ را با ضربه سر یا پا رد کنند. اما من می خواستم آن توپها را از عقب زمین به جلو منتقل کنم. آنها آن نوع پاس را نمی خواستند ، بنابراین گلن جواب منفی داد و از من خواست موقعیت بازی خودرا تغییر دهم تا در عوض جلوتر بروم.
اما به عنوان مهاجم هم سعی کردم تغییراتی ایجاد کنم .از تغییراتی که در بازی ایجاد شده بود چیز زیادی را به خاطر نمی آورم .اما به یاد دارم یکی از هم تیمی هایم ، گاوین پیکاک هنگام حضور در خط میانی به سمت من آمد و گفت: “رودی ، چطور شده که همیشه آزاد هستی؟” من نمی توانستم این موضوع را برای او توضیح دهم ، زیرا این فقط یک تجربه شخصی بود . شما فقط می آموزید که چگونه توپ را از موقعیت های خاص بیرون بیاورید ، اما این یک حس شخصی است که اگر در یک مکان خاص بمانید فضای بیشتری خواهید داشت. البته درفوتبال انگلیس، فضای بیشتری نسبت به سری A وجود داشت.
خارج از زمین هم احساس آزادی بیشتری میکردم. تمام مدت در ایتالیا همه چیز تحت فشاربسیار شدید بود. بیرون رفتن برای من دشوار بود زیرا همواره تعداد زیادی خبرنگار به ویژه در میلان مرا دنبال می کردند،اما در اینجا هیچ کس من را تعقیب نمی کرد و هیچ کس چیزی را از من نمی خواست. دوباره می توانستم نفس بکشم.
در میلان و سمپدوریا عادت داشتم قبل از هر بازی به یک اردوی آماده سازی بروم. می توانید تصور کنید؟ اکنون بیشتر روزها فقط یک جلسه تمرین داشتیم و حتی یکشنبه ها را تعطیل می کردیم. می توانستم با مردم ملاقات کنم و به جاهای مختلف بروم. من زندگی اجتماعی داشتم.
در ابتدا من در هتلی اقامت داشتم که حتی نمی دانم کجا بود.اما در نزدیکی فرودگاه بود،نه در شهر – و یادم می آید که وقتی تصمیم گرفته ام تا وسط لندن رانندگی کنم،این کار برایم بسیار سخت بود.زیرا ماشین ها درسمت اشتباه خیابان قرار داشتند وخیابانها هم بسیار شلوغ بود.
تفاوت دیگری که فوتبال انگلیس با ایتالیا داشت در زمین جمعیت تماشاگران و نگرش حاکم در سکوها بود.من پیوند متفاوتی با هواداران چلسی و تماشاگران آن احساس کردم.در لیگ برتر،هواداران از آنچه انجام می دهید قدردانی می کنند .اگر در زمین کار خاصی انجام دهید که آنها دوست داشته باشند،مردم دیوانه می شدند.در ایتالیا ، آنها مطمئناً مشتاق بودند و استادیوم ها نیز پر بودند ، اما تماشاگران انگلیسی عادت داشتند که بسیاری از شیرین کاری های بازیکنان را ببینند و هرگز واکنش یکسانی نشان ندهند.
اما من بلافاصله سعی کردم با هواداران چلسی این ارتباط را برقرار کنم .آنها مرا با « مدل موهای خاص که برای اولین بازی های می دیدندهمیشه به یاد می آورند. طرفداران همیشه رابطه شان با من عالی بود،حتی وقتی من رفتم خارق العاده بودند و الان هم هستند. دوستشان داشتم و همیشه برای آن ارزش قائل خواهم شد.
طولی نکشید که من با بازیکنان چلسی نیز دوست شدم. من از همان ابتدا همیشه آنها را “پسران دوست داشتنی” خود می نامیدم. چرا “پسران دوست داشتنی”؟ خوب ، من همیشه به نمایش تلویزیونی انگلیسی “It Ain’t Half Hot، Mum” علاقه مند بودم واین اصطلاح را در مورد آنها بکار می بردم.
فکر می کنم وقتی به این تیم ملحق شدم ،بازیکنان چلسی تعجب کردند که من عاشق شوخ طبعی انگلیسی هستم .منظور من این بود که به عنوان آقای باحال شناخته شده باشم.
به همین جهت سعی کردم با هم تیمی های جدیدم رابطه صمیمانه برقرار کنم.
این اتفاق هم افتاد زیرا من می خواستم سازگار شوم. این قسمت از فوتبال ،حتی اکنون نیزتغییر نکرده است.وقتی به یک باشگاه یا کشور جدید می روید ،ابتدا باید زبان را یا بگیرید و سپس اگر وقت خود را با مردم سپری کنید،بعد از مدتی یکدیگر را درک خواهید کرد.
بنابراین در چلسی،من با همه آنها به رستوران ها و کنسرت ها رفتم،و با آنها نیز گلف بازی کردم.
من یک سال بعد از آمدن به باشگاه،مربی- بازیکن شده بودم،این مربوط به زمانی بودکه گلن هادل باشکاه راترک کرد و در سال ۱۹۹۶ سرمربی انگلیس شد. من با جیان فرانکو زولا ، جیانلوکا ویالی ، روبرتو دی ماتئو و فرانک لبئو قرارداد امضا کردم. ما در سال ۱۹۹۷ قهرمان جام حذفی شدیم و در فوریه ۱۹۹۸ در لیگ برتر در مرحله یک چهارم نهایی جام برندگان جام اروپا دوم بودیم و من در حال مذاکره برای جذب(یاپ استام) Jaap Stam از PSV آیندهوون و برایان لادروپ از رنجرز بودم.
روز قبل از اخراج من ، با یکی از مربیانم ، گوین ویلیامز ، و چند بازیکن ، فرانکو [زولا] و کوین هیچکاک ، در حال بازی گلف بودم. من سعی داشتم در طول مسابقه گلف با Laudrup تماس بگیرم، اما نمی توانستم و این عجیب بود.
معلوم شد گوین ، که یکی از نزدیکترین دوستان من بود در این موضوع نقش اصلی را داشته است.او دقیقاً می دانست که چه خبر است و آنها قصد دارند مرا اخراج کنند.اوفقط با من گلف بازی می کرد تا مرا دور نگه دارد،تا مطمئن شود که من به هیچ یک از مکانهایی که لودروپ در آنجا ممکن است باشد،نرفته ام.
اخراج شدن یک تجربه وحشتناک بود و هیچ دلیلی برای انجام کاری که آنها انجام دادند، وجود نداشت. آنها می گویند که این امر به دلیل مطالبات وقرارداد من بوده است اما این بی ربط است ،زیرا هیچ مذاکره ای انجام نشده بود. آنها به هر حال قرار بود این کار را انجام دهند. هرچند بدترین کاری بود که گوین با من کرد .درک این موضوع وقتی که هر روز را با یک نفر می گذرانی بسیار مشکل است. من نمی توانم درک کنم که چنین کاری را کسی با من انجام بدهد. او حتی نیازی به گفتن حرف خاصی نداشت ، فقط می توانست به من بگوید مواظب باش چون اتفاقی در جریان بود.
این بدترین کاری بود که کسی در طول زندگی حرفه ای یا زندگی من با من داشته است.این بزرگترین ناامیدی بود،اینکه کسی می تواند با من چنین کاری کند و من نمی توانم او را بخاطر آن ببخشم ،واقعاً نمی توانم.
اما من بهر حال آن را پشت سر گذاشته ام.آیا هنوز از اخراج من عصبانی هستم؟به هیچ وجه.من مدتها پیش آن را پذیرفتم وروبه حرکت کردم. خوشحالم که به انگلیس آمدم؟ بله حتما.
این موضوع باعث شد من فرد بهتری شوم و حتی با اتفاقات بعدی و زمانی که در نیوکاسل مدیر بودم ، باز هم همین حرف را می زدم. وقتی در انگلیس بودم ، احساس کردم که تجربیات انگلیس در زندگی ام را غنی می کند ، و ایده های من را در مورد فوتبال تقویت می کند. من هنوز هم همین احساس را دارم.
لحظه مورد علاقه من قهرمانی در جام حذفی است. بردن جام اروپا برای اولین بار با آث میلان باورنکردنی بود ، اما صادقانه بگویم آن قهرمانی هم با جام اروپا برابر بود. من مدیر جدیدی بودم و چلسی از نظر کسب جام،باشگاه جدیدی بود.من انتظارنداشتم جام ببریم اما زمان شگفت انگیزی بود.
وقتی من آمدم بخشی از شکل گیری دوران جدیدی برای فوتبال انگلیس بود.من بسیار افتخارمی کنم که در ابتدای شکل گیری تغییرات در چلسی در آنجا حضور داشتم و می توانم ببینم که لیگ برتر نیز به چه چیزی تبدیل شده است.هر دو خیلی پیشرفت کرده اند، قابل تشخیص نیستند.اما آنها باید بالاخره از جایی شروع می کردند.
مشکل من با فوتبال انگلیس این است که بازیکنانی در اینجا هستند که بیش از حد پول در می آورند.در حالی که آنها به اندازه کافی آنقدر خوب نیستند که بتوانند پول زیاد بگیرند.اگر ستاره های بزرگ پول کلانی کسب کنند ،اشکالی ندارد.اما بازیکنانی را می بینم که حتی به بازیکن معمولی بودن هم نزدیک هم نیستند.
پول از بسیاری جهات لیگ برتر را تغییر داد ، اما اگر این اتفاق همچنان تداوم داشته باشد . بسیاری از باشگاه ها در صورت ادامه کارهایی که اکنون انجام می دهند و مبلغی که صرف می کنند ، ورشکست می شوند. آنها باید مراقب باشند و ممکن است مجبور شوند دوباره مدل مدیریت خود را تغییر دهند.
ترجمه:احسان محرابی
گروه گزارش