به گزارش “آژنگ نیوز”ملافیروز در شهر بندری بروچ در ایالت گجرات هند زاده شد و ازبزرگان جامعه پارسیان هند بوده است. وی در سن ده سالگی همراه پدرش در عصر زند به ایران آمد و مشاهدات خود را به صورت نظم سرود. بزرگان زرتشتی در هند تصمیم گرفته بودند تا با فرستادن نماینده ای نزد موبدان ایران در یزد و هم نشینی با آنها، ابهاماتِ پارسیان هند را برطرف کنند، سرانجام فردی که برای این کار برگزیده شد پدرِ ملافیروز روحانی بزرگ بروچ بود.
خسرو کیان راد، گردآورنده و مصحح این کتاب در بخشی از مقدمه می نویسند:
“…به نظر می رسید روزگار فرمانروایی خان زند با گونه ای تسامح مذهبی و در نتیجه آرامش برای اقلیت های دینی ایران همراه بوده است و شرایط برای بازگشت بسیاری از کوچندگان دوره صفویه به ایران فراهم می شود…هنگامی که فضای این دوره را با فضای جامعه عصر صفوی و وضعیت فاجعه بار گروه هایی چون زرتشتیان در آن زمان مقایسه می کنیم بیشتر پی به نگاه ملایم کریم خان نسبت به اقلیت های مذهبی می بریم. حتی وجود نمونه هایی این پنداشت را نیرو می بخشد که کریم خان به گذشته باستانی سرزمین ایران و میراث گرانقدر آن علاقه نشان می داده است”
در بخشی از سفرنامه ملافیروز چنین آمده که جمعی از زرتشتیان کرمان جهت دادخواهی به شیراز رفته بودند، زیرا والی کرمان مبلغ هنگفتی را به عنوان جزیه از آنها طلب کرده بود. در حینی که ملافیروز و پدرش در شیراز بودند، یک نفر از آن افراد نزد پدر ملافیروز رفته و ماجرا را به او شرح داد. ملاکاووس نیز دادخواهی آنها را در یک عریضه برای کریم خان زند نوشت و صبح روز بعد در دیوان خانه آن گروه زرتشتی را احضار کردند و در جلسه دربار و در مقابل کریم خان و وزرا، شرحی از ظلمی که بر آنها رفته گفته شد. کریم خان در همان جلسه به منشی خود دستور داد که فرمان همایون را به والی کرمان بنویسند مبنی بر این که هیچ کس حق ندارد پولی افزون بر دیگران به عنوان جزیه از زرتشتیان بگیرد. پس از صدور این فرمان، آن گروه به خواسته خود رسیده و شادمان به کرمان بازگشتند. قبل از سرودن این بخش، ملافیروز به ظلم بر زرتشتیان کرمان در دوران قدیم اشاره کرده بود و می گوید از آن زمان چنین سیاستی بر آن ها تحمیل شده بود.
وکیل آمد نشست آن گَه به دیوان
برش بستند صف از خان و سلطان/
بشد آقا همان ساعت به درگاه
مر آن بیچارگان را برد همراه/
به خدمت آنگهی آقا عیان کرد
عریضه داد و یک یک زان بیان کرد/
وکیل از حال چون آگاه گردید
ز مظلومان ستم کوتاه گردید/
بشد حکم همایون زود صادر
که ظلم اندر زمانِ ماست نادر/
بیامد منشی و بنوشت فرمان
ابر عمّال و بر والی کرمان/
که بنیاد ظلم از پا فکندیم
زِ هرجا و زِ هر ماوا فکندیم/
رعیت را همی خواهیم دلشاد
که باشد از رعیت ملک آباد/
به کرمان بر مجوس این ظلم دیدم
عجب ظلمی بر ایشان من شنیدم/
ازین پس آنچه می باشد مقرّر
بگیرد مُجتنب شو از مکرّر/
نباید از آن گیری زیاده
برابر کِی یکی گردیده با ده/
مرتسم کرد آن منشور را زود
بسی از لطف، تحقیقات فرمود/
مران آن بیچگاران را داد فرمان
ز حق دردِ دلشان یافت درمان/
ز ایزد آرزوهاشان برآمد
غم و ظلم و ستم جمله سرآمد/
به صد خوبی به کرمان بازگشتند
از آن در خلق با اعزاز گشتند/
ز بهدینان سرآمد ظلم و بیداد
خدا دادِ ضعیفان داد از داد/
ز بابم جمله بهدین شاد گشتند
که از وی زان ستم آزاد گشتند/
اگر گویم گزارش های شیراز
کجا آید به گفتن آن همه راز؟/
ازینسان کرده شد آن جا فراوان
اگر گویم نیاید آن به پایان….
کتاب”سفرنامه ملافیروز”، گردآورنده و گزارنده خسرو کیان راد، تهران؛ نشر هیرُمبا ۱۳۹۸.
گروه رسانه