یکی از مسائلِ مهمی که وجود دارد، این پرسش است که مؤلفِ واقعیِ مقدمهی کلیله و دمنه منسوب به برزویهی طبیب چه کسی بوده است.
پاسخ نخست وموضعِ افراطی آن است که انسان وجودِ تاریخیِ برزویه را انکار کند و در نتیجه ابنمقفع را مؤلفِ این مقدمه بداند که آن را شخصیتی خیالی منسوب کرده است. چنین است موضعِ ا. دنیسن راس در پیشگفتارش بر پنزر 1968. عباس اقبال آشتیانی در کتاب شرح حال عبدالله ابنمقفع فارسی، برلین ۱۹۲۶ م.، ص ۴۶ به بعد،نشان داده است که این موضع پایهی استواری ندارد، با این حال وی عقیده دارد که مؤلفِ مقدمه خودِ ابنمقفع بوده است. همچنین کریستنسن ،برزویهی طبیب را همان بوذرجمهر(بزرگمهر)میداند که ظاهراً بیدلیل مینماید. همچنین در خصوص این بحث می توان مراجعه کرد به: منبع: شاکد.شائول، از ایران زردشتی تا اسلام: مطالعاتی دربارهی تاریخ دین و تماسهای میانفرهنگی، ترجمهی مرتضی ثاقبفر، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ پنجم .۱۳۹۳.
اما در این ارتباط،نلدکه اظهار میدارد که گرچه متنِ مقدمه نشانههای تألیفِ زمانِ ساسانیان را دارد، اما ابنمقفع فقط نقشِ مترجمِ سادهای را در آن ایفا نکرده، بلکه به دستکاریهایی در آن پرداخته که بازتابِ نگرشهای خودِ او در مسائلِ دینی بوده است. قرنها پیش ابوریحانِ بیرونی نیز چنین اتهامی را بر او وارد ساخته بود. با وجودِ این پاول کراوس روشن ساخته است که قطعهی مربوط به سستیهای دینی که نلدکه آن را دستکاریِ ابنمقفع میپندارد، چه بسا از زمانِ ساسانیان باشد چون شباهتِ زیادی به تألیفِ دیگری از آن زمان دارد، یعنی به رسالهی سریانی در منطق از پولسِ پارسی که یکی از فیلسوفانِ فعالِ دربارِ خسرو انوشیروان بوده است.
بنا به عقیدهی ابوریحان بیرونی، در کتاب التحقیق ماللهند، حیدر آباد، ۱۳۷۷ ق/۱۹۵۸ م.، ص ۱۲۳،ابنمقفع مقدمهی برزویه را نوشته تا خوانندگان را تحتتأثیر قرار دهد و آنها را به سوی مانویت بکشاند. این قطعه نخست موردِ توجهِ اقبال آشتیانی قرار گرفت. همچنین، عبدالجبار در تثبیت دلائل النبوه، بیروت، بیتا، ص ۷۱ حملهی مشابهی به ابنمقفع کرده و او را متهم ساخته که نوشتههای جعلیِ خود با به ایرانیان منسوب کرده و چون خودش پیش از اسلام آوردن مجوس بوده، پس از آن نیز هوادارِ خاستگاهِ ملیِ خویش باقی مانده است. به نظر میرسد که هر دو عقیده اتهامهایی افتراآمیز باشند که لزوماً با حقیقت منطبق نبودهاند.
در خاتمه همین مباحث نیزاطلاعاتی نیز در خصوص برزویه از جمله در مورد محل تولدش ارائه می شود که می تواند در روشن تر شدن این بحث مفید باشد.اصطخری مکانِ زادگاهش را ابرشهر اطلاع میدهد، که نامِ باستانیِ نیشاپور است، با اینحال؛ ویرایشِ پارسیِ اثرِ نسخهی اصطخری(ویرایش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۷ خورشیدی/۱۹۶۸ م.، ص ۲۰۸)او را اهلِ مَرو میداند. بنابر آنچه خودِ برزویه گزارش میدهد در پیشگفتارِ کلیله و دمنه، پدرش در ارتش بود، و مادرش از خانوادهای مذهبیِ مهمی بود؛ در هفتسالگی به فرهنگستان رفت و پس از پایانِ تحصیلاتِ مقدماتی در رشتهی پزشکی تحصیل نمود. به گفتهی برزویه، او بیماران را بدونِ هزینه درمان میکرد تا اینکه تردیدهای جدی در موردِ دین و شکهایی در رفتارِ رهبرانِ دینی به تدریج در او رشد کرد، و از دنیا کنارهگیری نمود برای خرسند جستنِ خود. او سپس به هندوستان سفر نمود و در بازگشتش کلیله و دمنه و چند اثرِ دیگر را بهعنوانِ سوغاتی با خود آورد.(ف. د بلویز، سفرِ برزویه به هند و خاستگاهِ کتابِ کلیله و دمنه، لندن، ۱۹۹۰).
گروه تاریخ